المواقف: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۹ آوریل ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه ('
جز (جایگزینی متن - ')و' به ') و')
جز (جایگزینی متن - 'ه(' به 'ه (')
خط ۷۱: خط ۷۱:
اين كتاب گرچه در موضوع علم كلام نوشته شده است اما علاوه بر آنچه دركلام مطرح مى‌شود موضوعات متنوعى از مباحث فلسفى، همچون مباحث وجود، عدم، ماهيت، عرض،جوهر و...و از مسائل علم نجوم همچون مباحث مربوط به شمس،قمر، افلاك نهگانه و وضعيت جغرافيائى زمين و از مسائل علم اصول فقه، همچون مسائل مربوط به قياس، استقراء، تمثيل و...سخن به ميان مى‌آورد.
اين كتاب گرچه در موضوع علم كلام نوشته شده است اما علاوه بر آنچه دركلام مطرح مى‌شود موضوعات متنوعى از مباحث فلسفى، همچون مباحث وجود، عدم، ماهيت، عرض،جوهر و...و از مسائل علم نجوم همچون مباحث مربوط به شمس،قمر، افلاك نهگانه و وضعيت جغرافيائى زمين و از مسائل علم اصول فقه، همچون مسائل مربوط به قياس، استقراء، تمثيل و...سخن به ميان مى‌آورد.


مؤلف علت تأليف اين كتاب را وجود مطالب عاليه از علم كلام در كتاب مواقف و مستور بودن آنها مى‌داند كه جمعى از دوستان از او خواسته بودند كه اين مطالب را روشن سازد.او مى‌گويد«كتاب المواقف الذى احتوى من اصوله(علم الكلام) و قواعده على اهمها و اولاها و من شعبه و فوائده على الطفها و اسناها و...فاجتمع الى نفر من اجلة الاحباب المتطلعين الى سرائر الكتاب و اقترحوا على أن اكشف لهم عن مخدارته الاستار و ابرز لهم من نقاب الحجاب هاتيك الاسرار ليجتلوها بأعينهم متبرجات بزينتها متبخرات بمحاسن فطرتها...
مؤلف علت تأليف اين كتاب را وجود مطالب عاليه از علم كلام در كتاب مواقف و مستور بودن آنها مى‌داند كه جمعى از دوستان از او خواسته بودند كه اين مطالب را روشن سازد.او مى‌گويد«كتاب المواقف الذى احتوى من اصوله (علم الكلام) و قواعده على اهمها و اولاها و من شعبه و فوائده على الطفها و اسناها و...فاجتمع الى نفر من اجلة الاحباب المتطلعين الى سرائر الكتاب و اقترحوا على أن اكشف لهم عن مخدارته الاستار و ابرز لهم من نقاب الحجاب هاتيك الاسرار ليجتلوها بأعينهم متبرجات بزينتها متبخرات بمحاسن فطرتها...


و شرحته بحمد الله سبحانه شرحا يذلل من شوارده صحابها و يميط عن خرائده نقابها...»[1]
و شرحته بحمد الله سبحانه شرحا يذلل من شوارده صحابها و يميط عن خرائده نقابها...»[1]
خط ۱۶۲: خط ۱۶۲:
3-تعصبات بى‌جا:
3-تعصبات بى‌جا:


مؤلف در مباحث امامت بيشتر از آنكه كلماتش را براساس استدلال منطقى بيان كند براساس تعصبات فرقه‌اى بيان نموده است.او در تفضيل دادن خلفا مخصوصا ابوبكر بر امير مومنان على (ع)،دلايل متقنى را كه شيعه بر نصب امامت از جانب نص پيغمبر (مانند غدير خم و آيه التطهير و...) و موارد اشتباه‌هاى تاريخى ابوبكر چه قبل از اسلام كه در حالت كفر بوده و چه بعد از اسلام، مانند غصب فدك و عفو خالد بن وليد قاتل مالك بن نويره(او كسى بود كه بعد از قتل اين مسلمان در همان شب با همسر او جمع شد)همه را با رديه‌هاى پوچ جواب مى‌دهد.مثلا در مورد عفو خالد مى‌گويد: فأنّه نقل انّ خالدا انما قتل مالكا لأنه ارتد و ردّ على قومه صدقاتهم لما بلغه وفاة رسول الله و خاطب خالدا بأنه مات صاحبك فعلم خالد قصده أنه ليس صاحبا له فتيقن ردته(هنگامى كه مالك صدقات قوم را بعد از وفات پيغمبر برگرداند و به خالد گفت صاحب تو مرده و خالد يقين كرد او مرتد شده است) و يا در مورد تزويج زن او مى‌گويد:
مؤلف در مباحث امامت بيشتر از آنكه كلماتش را براساس استدلال منطقى بيان كند براساس تعصبات فرقه‌اى بيان نموده است.او در تفضيل دادن خلفا مخصوصا ابوبكر بر امير مومنان على (ع)،دلايل متقنى را كه شيعه بر نصب امامت از جانب نص پيغمبر (مانند غدير خم و آيه التطهير و...) و موارد اشتباه‌هاى تاريخى ابوبكر چه قبل از اسلام كه در حالت كفر بوده و چه بعد از اسلام، مانند غصب فدك و عفو خالد بن وليد قاتل مالك بن نويره (او كسى بود كه بعد از قتل اين مسلمان در همان شب با همسر او جمع شد)همه را با رديه‌هاى پوچ جواب مى‌دهد.مثلا در مورد عفو خالد مى‌گويد: فأنّه نقل انّ خالدا انما قتل مالكا لأنه ارتد و ردّ على قومه صدقاتهم لما بلغه وفاة رسول الله و خاطب خالدا بأنه مات صاحبك فعلم خالد قصده أنه ليس صاحبا له فتيقن ردته (هنگامى كه مالك صدقات قوم را بعد از وفات پيغمبر برگرداند و به خالد گفت صاحب تو مرده و خالد يقين كرد او مرتد شده است) و يا در مورد تزويج زن او مى‌گويد:


فلعلّها كانت مطلقة قد انقضت عدتها الاّ انها كانت محبوسة عنده(شايد زن او مطلقه گرديده و در خانه او محبوس شده است)[2].با اين احتمالات بعيد مى‌خواهد خطاهاى مسلم ابوبكر را ترميم كند و همچنين در قضيه غدير خم بعد از نقل روايت چنين مى‌گويد:الجواب مع صحة الحديث و دعوى الضرورة فى العلم بصحته لكونه متواترا مكابرة كيف و لم ينقله اكثر اصحاب الحديث كالبخارى و مسلم و...و لأن عليا لم يكن يوم الغدير مع النبى فانه كان باليمن اولا.اصل حديث را كه از روايات صحيحه و متواتره است زير سئوال مى‌برد و اين سخن كه على (ع)در روز غدير در يمن بوده را نيز جزء ادلۀ كذب حديث مى‌شمرد،[3]
فلعلّها كانت مطلقة قد انقضت عدتها الاّ انها كانت محبوسة عنده (شايد زن او مطلقه گرديده و در خانه او محبوس شده است)[2].با اين احتمالات بعيد مى‌خواهد خطاهاى مسلم ابوبكر را ترميم كند و همچنين در قضيه غدير خم بعد از نقل روايت چنين مى‌گويد:الجواب مع صحة الحديث و دعوى الضرورة فى العلم بصحته لكونه متواترا مكابرة كيف و لم ينقله اكثر اصحاب الحديث كالبخارى و مسلم و...و لأن عليا لم يكن يوم الغدير مع النبى فانه كان باليمن اولا.اصل حديث را كه از روايات صحيحه و متواتره است زير سئوال مى‌برد و اين سخن كه على (ع)در روز غدير در يمن بوده را نيز جزء ادلۀ كذب حديث مى‌شمرد،[3]


در جاى ديگر در قضيه اخوت كه حضرت رسول اكرم امير مومنان را مفتخر به برادرى خود مى‌كند، اين افتخار بزرگ را دليلى براى علو رتبه و افضليت على (ع)نمى‌داند در آنجا كه مى‌گويد:التاسع انه عليه السلام لما آخى بين الصحابة اتخذه اخا لنفسه قيل لا دلالة اذ لعل ذلك لزيادة شفقته عليه للقرابة و زيادة الالفة و الخدمة.[4] و در آخر بحث كه شايد خود نيز به پوشالى بودن استدلالات غير منطقى خود مظنون شده است ادعا مى‌كند چون گذشتگان بر ما حكم كرده‌اند كه افضل صحابه اول ابوبكر بعد عمر و سپس عثمان و على هستند پس ما نيز چشممان را بر حقيقت مى‌بنديم و پيرو كوركورانه بزرگانمان مى‌شويم.آنجا كه مى‌گويد:لكنا وجدتا السلف قالوا بأنّ افضل ابوبكر ثم عمر ثم عثمان ثم على و حسن ظننا بهم يقضى بانهم لو لم يعرفوا ذلك لما أطبقوا عليه فوجب علينا اتباعهم فى ذلك.[5]
در جاى ديگر در قضيه اخوت كه حضرت رسول اكرم امير مومنان را مفتخر به برادرى خود مى‌كند، اين افتخار بزرگ را دليلى براى علو رتبه و افضليت على (ع)نمى‌داند در آنجا كه مى‌گويد:التاسع انه عليه السلام لما آخى بين الصحابة اتخذه اخا لنفسه قيل لا دلالة اذ لعل ذلك لزيادة شفقته عليه للقرابة و زيادة الالفة و الخدمة.[4] و در آخر بحث كه شايد خود نيز به پوشالى بودن استدلالات غير منطقى خود مظنون شده است ادعا مى‌كند چون گذشتگان بر ما حكم كرده‌اند كه افضل صحابه اول ابوبكر بعد عمر و سپس عثمان و على هستند پس ما نيز چشممان را بر حقيقت مى‌بنديم و پيرو كوركورانه بزرگانمان مى‌شويم.آنجا كه مى‌گويد:لكنا وجدتا السلف قالوا بأنّ افضل ابوبكر ثم عمر ثم عثمان ثم على و حسن ظننا بهم يقضى بانهم لو لم يعرفوا ذلك لما أطبقوا عليه فوجب علينا اتباعهم فى ذلك.[5]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش