پرش به محتوا

پرسمان قرآنی جبر و اختیار: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:




«پرسمان قرآنى جبر و اختيار»، اثر على كرجى است كه در آن به‌صورت مستند و تحقيقى و تحليلى به برخى از پرسش‌هاى قرآنى در مورد جبر و اختيار و قضا و قدر پاسخ داده است. مخاطبان عبارت از عموم اهل پژوهش هستند.
'''پرسمان قرآنى جبر و اختيار'''، اثر على كرجى است كه در آن به‌صورت مستند و تحقيقى و تحليلى به برخى از پرسش‌هاى قرآنى در مورد جبر و اختيار و قضا و قدر پاسخ داده است. مخاطبان عبارت از عموم اهل پژوهش هستند.


نويسنده در پاسخگويى به پرسش‌ها، فقط پاسخ صحيح را نوشته و غالباً از ورود به مباحث اختلافى و بيان ساير اقوال خوددارى كرده است.
نويسنده در پاسخگويى به پرسش‌ها، فقط پاسخ صحيح را نوشته و غالباً از ورود به مباحث اختلافى و بيان ساير اقوال خوددارى كرده است.
خط ۶۵: خط ۶۵:
در مورد مباحث اين كتاب چند نكته گفتنى است:
در مورد مباحث اين كتاب چند نكته گفتنى است:


1. نويسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان نگارش آن را مشخص نكرده است، يادآور شده است كه: «يكى از موضوع‌هاى مهم معرفتى كه ذهن بشر، به‌ويژه دانشمندان را در طول تاريخ به خود مشغول كرده، جبر و اختيار است. اعمالى كه از انسان صادر مى‌شود صددرصد مربوط به اراده و اختيار اوست و هيچ عامل خارجى در پيدايش آن مؤثّر نيست يا او موجودى بى اراده است و عواملى بيرون از وجودش او را به اين‌سو و آن‌سو مى‌كشاند؟ انسان‌ها بنا بر گزارش‌هاى علمى و مذهبى خود در پى پاسخى مناسب براى اين پرسش بوده‌اند تا جان جستجوگر خود را با آب حقيقت سيراب سازند. در اين راستا گروهى جبرى‌مسلك و گروه ديگر تفويضى و گروه سوم طرف‌دار نظريه امر بين الامرين شده‌اند». نويسنده افزوده است: «شناخت چگونگى صدور افعال آدمى از چند منظر ضرورى به نظر مى‌رسد: الف)- انسان‌شناسى...؛ ب)- خداشناسى...؛ ج)- معادشناسى...؛ د)- قانون‌گذارى... اين اثر، در قالب پرسش و پاسخ در بخش‌هاى «جبر و اختيار» و «قضا و قدر» به زبان ساده و بر اساس ظاهر آيه‌هاى قرآن كريم تدوين شده و در آن از طرح مباحث تخصصى پرهيز شده است» <ref>مقدمه كتاب، ص 9 - 10</ref>.
#نويسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان نگارش آن را مشخص نكرده است، يادآور شده است كه: «يكى از موضوع‌هاى مهم معرفتى كه ذهن بشر، به‌ويژه دانشمندان را در طول تاريخ به خود مشغول كرده، جبر و اختيار است. اعمالى كه از انسان صادر مى‌شود صددرصد مربوط به اراده و اختيار اوست و هيچ عامل خارجى در پيدايش آن مؤثّر نيست يا او موجودى بى اراده است و عواملى بيرون از وجودش او را به اين‌سو و آن‌سو مى‌كشاند؟ انسان‌ها بنا بر گزارش‌هاى علمى و مذهبى خود در پى پاسخى مناسب براى اين پرسش بوده‌اند تا جان جستجوگر خود را با آب حقيقت سيراب سازند. در اين راستا گروهى جبرى‌مسلك و گروه ديگر تفويضى و گروه سوم طرف‌دار نظريه امر بين الامرين شده‌اند». نويسنده افزوده است: «شناخت چگونگى صدور افعال آدمى از چند منظر ضرورى به نظر مى‌رسد: الف)- انسان‌شناسى...؛ ب)- خداشناسى...؛ ج)- معادشناسى...؛ د)- قانون‌گذارى... اين اثر، در قالب پرسش و پاسخ در بخش‌هاى «جبر و اختيار» و «قضا و قدر» به زبان ساده و بر اساس ظاهر آيه‌هاى قرآن كريم تدوين شده و در آن از طرح مباحث تخصصى پرهيز شده است» <ref>مقدمه كتاب، ص 9 - 10</ref>.
 
#نويسنده در پاسخ اين پرسش: «نظر مسلمانان در باره جبر و اختيار چيست»، توضيحاتى در مورد نظر جبرى‌ها و تفويضى‌ها نوشته و بعد افزوده است: «از نظر شيعه، انسان در كارهاى خود نه مجبور است و نه مستقلّ و بى‌نياز از خدا. نظر شيعه در باره جبر و اختيار، «امر بين الامرين» است. اصطلاح «امر بين الامرين» برگرفته از احاديث اهل‌بيت(ع) و مضمون آيه‌هاى قرآن كريم است كه [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] فرمود: لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين... در اعمال بشر نه جبرى وجود دارد كه در انجام آنها مجبور باشد و نه تفويض كه در انجام آنها كاملاً مستقلّ باشد، بلكه در افعال بشر هم خداوند دخالت دارد كه نيرو، اراده، اختيار، توفيق عمل و ديگر مقدمات و وسايل لازم را در اختيار بشر مى‌گذارد و هم خود بشر در اعمال خويش دخالت دارد كه همه را با اراده و اختيار خود انجام مى‌دهد <ref>متن كتاب، ص 19 - 21</ref>.
2. نويسنده در پاسخ اين پرسش: «نظر مسلمانان در باره جبر و اختيار چيست»، توضيحاتى در مورد نظر جبرى‌ها و تفويضى‌ها نوشته و بعد افزوده است: «از نظر شيعه، انسان در كارهاى خود نه مجبور است و نه مستقلّ و بى‌نياز از خدا. نظر شيعه در باره جبر و اختيار، «امر بين الامرين» است. اصطلاح «امر بين الامرين» برگرفته از احاديث اهل‌بيت(ع) و مضمون آيه‌هاى قرآن كريم است كه [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] فرمود: لا جبر و لا تفويض بل أمر بين الأمرين... در اعمال بشر نه جبرى وجود دارد كه در انجام آنها مجبور باشد و نه تفويض كه در انجام آنها كاملاً مستقلّ باشد، بلكه در افعال بشر هم خداوند دخالت دارد كه نيرو، اراده، اختيار، توفيق عمل و ديگر مقدمات و وسايل لازم را در اختيار بشر مى‌گذارد و هم خود بشر در اعمال خويش دخالت دارد كه همه را با اراده و اختيار خود انجام مى‌دهد <ref>متن كتاب، ص 19 - 21</ref>.
#نويسنده در پاسخ به اين پرسش كه: «آيا آيه ''' «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّة يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَة لاَ يُنْصَرُونَ» ''' <ref>قصص / 41</ref> دليلى بر جبر نيست»، نوشته است: «معناى پيشواكردن كافران براى دعوت به آتش اين است كه كافران آن‌قدر مرتكب گناه شدند كه شمارى از انسان‌هاى هواپرست آنان را پيشواى خود ساختند و در حقيقت، مجازات گناهان آنان، اين است كه رهبر هواپرستان شده‌اند؛ بنابراين، آيه حكايت از واقعيت خارجى دارد و جعل تشريعى نيست و كافران در نتيجه اعمال خود، پيشواى هواپرستان شده‌اند» <ref>ر. ك.: همان، ص 62</ref>.
 
#نويسنده در پاسخ به اين پرسش كه: «آيا پذيرش توحيد افعالى، مستلزم جبر و سلب اختيار در افعال انسان نيست»، نوشته است: «توحيد افعالى؛ يعنى شناخت اينكه جهان، با همه نظام‌ها، سنت‌ها، علت‌ها و معلول‌ها، فعل خداوند و ناشى از اراده اوست. موجودات... در مقام تأثير و علّيت نيز استقلال ندارند؛ در نتيجه خداوند همچنان‌كه در ذات شريك ندارد، در فاعليت نيز شريك ندارد. هر فاعل و سببى، حقيقت خود و وجود خود و تأثير و فاعليت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حول‌ها و قوّه‌ها به اوست... انسان... موجودى به خود وانهاده نيست...» <ref>همان، ص 77</ref>.
3. نويسنده در پاسخ به اين پرسش كه: «آيا آيه ''' «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّة يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَة لاَ يُنْصَرُونَ» ''' <ref>قصص / 41</ref> دليلى بر جبر نيست»، نوشته است: «معناى پيشواكردن كافران براى دعوت به آتش اين است كه كافران آن‌قدر مرتكب گناه شدند كه شمارى از انسان‌هاى هواپرست آنان را پيشواى خود ساختند و در حقيقت، مجازات گناهان آنان، اين است كه رهبر هواپرستان شده‌اند؛ بنابراين، آيه حكايت از واقعيت خارجى دارد و جعل تشريعى نيست و كافران در نتيجه اعمال خود، پيشواى هواپرستان شده‌اند» <ref>ر. ك.: همان، ص 62</ref>.
#پرسش‌ها و پاسخ‌هاى مطرح‌شده در اثر حاضر از نظر كيفيت يكسان نيست؛ به‌طورى‌كه برخى ساده هستند <ref>به‌عنوان مثال، ر. ك.: متن كتاب، ص 13 و 16 و 17 و...</ref> و بعضى متوسط <ref>به‌عنوان مثال، ر. ك.: همان، ص 58 - 62</ref> و برخى پيچيده و فنى <ref>به‌عنوان مثال، ر. ك.: همان، ص 110 - 112</ref>.
 
#نويسنده در پاسخ به اين پرسش: «آيا دعا مى‌تواند قضا و قدر الهى را تغيير دهد»، نوشته است: «بنا بر روايات، دعا، نوعى قضا و قدر است. قضا و قدر، پذيرش و باور داشتن نظام سببيت در عالم است؛ بنابراين، دعاكردن؛ يعنى فراهم كردن علت و سبب براى رسيدن به خواسته‌ها و نيازهاى خود؛ ازاين‌رو خداوند منان بندگان خود را تشويق به دعا مى‌كند: ''' «وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ...» ''' <ref>غافر / 6</ref>... دعا كردن نه‌تنها بى‌فايده نيست، بلكه بر اساس قانون سببيت مى‌تواند در نوع سرنوشت انسان مؤثّر باشد...» <ref>همان، ص 124 - 125</ref>.
4. نويسنده در پاسخ به اين پرسش كه: «آيا پذيرش توحيد افعالى، مستلزم جبر و سلب اختيار در افعال انسان نيست»، نوشته است: «توحيد افعالى؛ يعنى شناخت اينكه جهان، با همه نظام‌ها، سنت‌ها، علت‌ها و معلول‌ها، فعل خداوند و ناشى از اراده اوست. موجودات... در مقام تأثير و علّيت نيز استقلال ندارند؛ در نتيجه خداوند همچنان‌كه در ذات شريك ندارد، در فاعليت نيز شريك ندارد. هر فاعل و سببى، حقيقت خود و وجود خود و تأثير و فاعليت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حول‌ها و قوّه‌ها به اوست... انسان... موجودى به خود وانهاده نيست...» <ref>همان، ص 77</ref>.
#نويسنده يادآور شده است كه: «هيچ دانشمندى در تأثير محيط وراثت و عوامل تربيتى بر روى روح و ساختار شخصيتى انسان شك ندارد، ولى اين عوامل جبرآفرين نيستند كه عنان اختيار را از كف انسان در زندگى بربايند و او را به‌صورت پر كاهى به دست طوفان بسپارند كه در مسير سيلاب سهمگين قرار گيرد. حداكثر تأثير اين عوامل ايجاد حوزه مساعد براى نوع گزينش اوست...» <ref>همان، ص 135</ref>.
 
5. پرسش‌ها و پاسخ‌هاى مطرح‌شده در اثر حاضر از نظر كيفيت يكسان نيست؛ به‌طورى‌كه برخى ساده هستند <ref>به‌عنوان مثال، ر. ك.: متن كتاب، ص 13 و 16 و 17 و...</ref> و بعضى متوسط <ref>به‌عنوان مثال، ر. ك.: همان، ص 58 - 62</ref> و برخى پيچيده و فنى <ref>به‌عنوان مثال، ر. ك.: همان، ص 110 - 112</ref>.
 
6. نويسنده در پاسخ به اين پرسش: «آيا دعا مى‌تواند قضا و قدر الهى را تغيير دهد»، نوشته است: «بنا بر روايات، دعا، نوعى قضا و قدر است. قضا و قدر، پذيرش و باور داشتن نظام سببيت در عالم است؛ بنابراين، دعاكردن؛ يعنى فراهم كردن علت و سبب براى رسيدن به خواسته‌ها و نيازهاى خود؛ ازاين‌رو خداوند منان بندگان خود را تشويق به دعا مى‌كند: ''' «وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ...» ''' <ref>غافر / 6</ref>... دعا كردن نه‌تنها بى‌فايده نيست، بلكه بر اساس قانون سببيت مى‌تواند در نوع سرنوشت انسان مؤثّر باشد...» <ref>همان، ص 124 - 125</ref>.
 
7. نويسنده يادآور شده است كه: «هيچ دانشمندى در تأثير محيط وراثت و عوامل تربيتى بر روى روح و ساختار شخصيتى انسان شك ندارد، ولى اين عوامل جبرآفرين نيستند كه عنان اختيار را از كف انسان در زندگى بربايند و او را به‌صورت پر كاهى به دست طوفان بسپارند كه در مسير سيلاب سهمگين قرار گيرد. حداكثر تأثير اين عوامل ايجاد حوزه مساعد براى نوع گزينش اوست...» <ref>همان، ص 135</ref>.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش