۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ت«' به 'ت «') |
جز (جایگزینی متن - 'سيد رضى' به 'سيد رضى ') |
||
| خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
در ابتداى رساله مىخوانيم: جناب [[شيخ مفيد]]، حقا كسى است كه هر كس از زمان خود [[شيخ مفيد]] تا حال در باره شخصيت ايشان، دست به قلم برده، او را به بزرگى و تبحر در فنون و علوم ستوده است. در كتب فريقين نوشتهاند: آن بزرگوار كسى بود كه در مجلس درس و افاضه او، شيعه و سنى حاضر مىشدند؛ مثلا قاضى ابوبكر باقلانى به درسش تشرف مىيافت، از طرف ديگر [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]، سيد | در ابتداى رساله مىخوانيم: جناب [[شيخ مفيد]]، حقا كسى است كه هر كس از زمان خود [[شيخ مفيد]] تا حال در باره شخصيت ايشان، دست به قلم برده، او را به بزرگى و تبحر در فنون و علوم ستوده است. در كتب فريقين نوشتهاند: آن بزرگوار كسى بود كه در مجلس درس و افاضه او، شيعه و سنى حاضر مىشدند؛ مثلا قاضى ابوبكر باقلانى به درسش تشرف مىيافت، از طرف ديگر [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]، [[شریفالرضی، محمد بن حسین|سيد رضى]] ، [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]]، [[نجاشی، احمد بن علی|نجاشى]]، اين بزرگان از اعاظم اماميه هم در محضرش تشرف داشتند. شيعه و سنى در پيشگاه عارف و عظمت او، خاضع بودند و كتب تراجم، آن جناب را عالمى وارسته و خشنپوش، زاهد، بىآلايش و بىاعتناى به دنيا معرفى كردهاند و خداى سبحان، سعه و شرح صدر به او عطا فرمود و درايت و بينش ايشان در اصول و فروع معارف، زبانزد خاص و عام، شيعه و سنى بوده و هست. | ||
آیتالله حسنزاده، سپس، به عبارتى از مجالس المؤمنين قاضى نور الله شوشترى در باره [[شيخ مفيد]] اشاره مىكند كه در آن عبارت «حال ارباب اعتزال از دهشت مباحثه با او مانند حال» آمده است. ذكر اصطلاح«حال» نويسنده را به شرح آن وامىدارد. وى معتقد است كه حالى را كه معتزله قائلند، واسطه بين وجود و عدم است، چون در علم بارى تعالى نتوانستهاند مسئله «علم» را حل كنند و علم را «صورت حاصله از شىء در نزد عالم»، تعريف كردهاند، بدين جهت در علم خداى متعال درماندند كه خدا عالم را چگونه خلق كرد؟ آيا پيش از ايجاد عالم، علم به آن داشت يا نداشت؟ علم كه صورت حاصله از شىء در نزد عالم است و هنوز شيئى نداشتيم تا صورت آن پيش خدا حاصل آيد. | آیتالله حسنزاده، سپس، به عبارتى از مجالس المؤمنين قاضى نور الله شوشترى در باره [[شيخ مفيد]] اشاره مىكند كه در آن عبارت «حال ارباب اعتزال از دهشت مباحثه با او مانند حال» آمده است. ذكر اصطلاح«حال» نويسنده را به شرح آن وامىدارد. وى معتقد است كه حالى را كه معتزله قائلند، واسطه بين وجود و عدم است، چون در علم بارى تعالى نتوانستهاند مسئله «علم» را حل كنند و علم را «صورت حاصله از شىء در نزد عالم»، تعريف كردهاند، بدين جهت در علم خداى متعال درماندند كه خدا عالم را چگونه خلق كرد؟ آيا پيش از ايجاد عالم، علم به آن داشت يا نداشت؟ علم كه صورت حاصله از شىء در نزد عالم است و هنوز شيئى نداشتيم تا صورت آن پيش خدا حاصل آيد. | ||
ویرایش