۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'كشف الظنون' به 'كشف الظنون ') |
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
6. آثار هرمسى و بهويژه «لوح قابس» كه در «جاويدانخرد» هم بهرهگيرى او از روايت عربى اين رساله را مىبينيم؛ | 6. آثار هرمسى و بهويژه «لوح قابس» كه در «جاويدانخرد» هم بهرهگيرى او از روايت عربى اين رساله را مىبينيم؛ | ||
7. آثار نوافلاطونى كه در تهذيب الاخلاق با عناصر فلسفه [[ارسطو]]يى و آموزههاى فيثاغورى و هرمسى در هم آميختهاند، مانند فقرهاى | 7. آثار نوافلاطونى كه در تهذيب الاخلاق با عناصر فلسفه [[ارسطو]]يى و آموزههاى فيثاغورى و هرمسى در هم آميختهاند، مانند فقرهاى درباره برترى خويشاوندى معنوى ميان استاد و شاگرد بر محبت پدر و فرزند. | ||
از ميان منابع ايرانى نيز به استناد نويسنده به ادب كهن ايرانى و بهويژه سخنان اردشير و كتاب كليله و دمنه مىتوان اشاره كرد. | از ميان منابع ايرانى نيز به استناد نويسنده به ادب كهن ايرانى و بهويژه سخنان اردشير و كتاب كليله و دمنه مىتوان اشاره كرد. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
موضوع مقاله سوم، خير و سعادت و شروط به دست آوردن آنها بنا بر آراى اهل فلسفه، مانند فيثاغورس و افلاطون و [[ارسطو]]ست. از مهمترين مباحث اين مقاله، مىتوان از: «فرق ميان خير و سعادت»، «اقسام سعادت بنا بر مذهب [[ارسطو]]طاليس»، «بررسى سعادت از نظر [[بقراط]]»، «فيثاغورس و افلاطون»، «سعادت قصوى» و «شروط تحصيل سعادت» نام برد. | موضوع مقاله سوم، خير و سعادت و شروط به دست آوردن آنها بنا بر آراى اهل فلسفه، مانند فيثاغورس و افلاطون و [[ارسطو]]ست. از مهمترين مباحث اين مقاله، مىتوان از: «فرق ميان خير و سعادت»، «اقسام سعادت بنا بر مذهب [[ارسطو]]طاليس»، «بررسى سعادت از نظر [[بقراط]]»، «فيثاغورس و افلاطون»، «سعادت قصوى» و «شروط تحصيل سعادت» نام برد. | ||
اين مقاله با بحثى | اين مقاله با بحثى درباره لذات عقلانى و سخن [[ارسطو]] درباره معاد پايان مىپذيرد. | ||
مقاله چهارم به بازنمود كردارهاى آدمى و بحث از شجاعت، سخا و عدالت اختصاص دارد. حقِ آفريدگار بر آدمى و اختيارى بودن عدالت و ستمكارى، از مباحث مهم اين فصل است. | مقاله چهارم به بازنمود كردارهاى آدمى و بحث از شجاعت، سخا و عدالت اختصاص دارد. حقِ آفريدگار بر آدمى و اختيارى بودن عدالت و ستمكارى، از مباحث مهم اين فصل است. | ||
موضوع مقاله پنجم، محبت و انواع آن و نيز دوستى و شرايط آن است كه با نقل سخن [[ارسطو]] | موضوع مقاله پنجم، محبت و انواع آن و نيز دوستى و شرايط آن است كه با نقل سخن [[ارسطو]] درباره سعادت تام به پايان مىرسد. | ||
مقاله ششم، از امراض نفسانى و مقابله با آنها از راه محاسبه نفس بحث مىكند و سرانجام در هفتمين مقاله، به طب نفسانى و شيوههاى درمان بيمارىهاى اخلاقى پرداخته مىشود. اين مقاله با بحث از انواع ترس و از جمله ترس از مرگ و علاج حزن و اندوه به نقل از كِندى پايان مىپذيرد. | مقاله ششم، از امراض نفسانى و مقابله با آنها از راه محاسبه نفس بحث مىكند و سرانجام در هفتمين مقاله، به طب نفسانى و شيوههاى درمان بيمارىهاى اخلاقى پرداخته مىشود. اين مقاله با بحث از انواع ترس و از جمله ترس از مرگ و علاج حزن و اندوه به نقل از كِندى پايان مىپذيرد. | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
اين دريافت مدنى از فضيلتهاى انسانى نزد نويسنده بدان پايه ارجمند است كه آن را از حوزه اخلاق فراتر مىبرد و به ديانت و شريعت تعميم مىدهد. در نظر نويسنده، همچنان كه فلسفه، يگانه آموزش حقيقى و راه رستگارى و نجات است، «ادب الشريعة» نيز انتقالدهنده حقيقت بهصورت گزارههاى دينى است <ref>تهذيب، 64</ref> و آن را با نقش قوانين يونانى در نواميس افلاطون و با نوع موسيقى مباح در جمهوريت او مىتوان تطبيق داد. | اين دريافت مدنى از فضيلتهاى انسانى نزد نويسنده بدان پايه ارجمند است كه آن را از حوزه اخلاق فراتر مىبرد و به ديانت و شريعت تعميم مىدهد. در نظر نويسنده، همچنان كه فلسفه، يگانه آموزش حقيقى و راه رستگارى و نجات است، «ادب الشريعة» نيز انتقالدهنده حقيقت بهصورت گزارههاى دينى است <ref>تهذيب، 64</ref> و آن را با نقش قوانين يونانى در نواميس افلاطون و با نوع موسيقى مباح در جمهوريت او مىتوان تطبيق داد. | ||
نويسنده بر آن است كه شريعت، نفوس جوانان را به پذيرش حكمت و طلب فضايل و رسيدن به سعادت انسانى از راه انديشه درست و سنجش صحيح آماده مىسازد. اين نظر بىگمان با آموزههاى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] | نويسنده بر آن است كه شريعت، نفوس جوانان را به پذيرش حكمت و طلب فضايل و رسيدن به سعادت انسانى از راه انديشه درست و سنجش صحيح آماده مىسازد. اين نظر بىگمان با آموزههاى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] درباره بايستگى و وجوب آموزش دينى به جوانان و پيششرط بودن تربيت دينى براى مطالعه اخلاق فلسفى مناسبت دارد و ريشههاى نظرى آن را تا «اخلاق نيكُماخس» [[ارسطو]] مىتوان پى گرفت. اين اصرار نويسنده بر هماهنگى دين و فلسفه تا آنجاست كه حتى آموزههاى شريعت را بر اساس مفاهيم يونانى انس طبيعى و جامعهپذيرى طبيعى تفسير مىكند. | ||
نويسنده با جمع رأى افلاطون | نويسنده با جمع رأى افلاطون درباره سعادت كامل و نظر [[ارسطو]] درباره ممكن بودن دستيابى به سعادت در حيات دنيوى، به دو نوع سعادت دنيوى و اخروى قائل است و دستيابى به سعادت تام را منوط به تحصيل هر دوى آنها مىداند و بدينسان، كمال سعادت آدمى را هم نظرى و هم عملى به شمار مىآورد. البته او با در نظر گرفتن مراتب انسانيت، از ساكنان اقليمهاى نامعتدل جهان متمدن، بهعنوان انسانهايى با عقل كم و از ساكنان اقليمهاى معتدل بهعنوان دارندگان طبع سليم و مستعد پذيرش صورت عقل ياد مىكند <ref>تهذيب، 62 - 63</ref>. | ||
نويسنده معتقد است شمارى از اينان كه بىاندازه مستعد پذيرش عقلند، در افقى ميان انسان و فرشته قرار مىگيرند و از آن جملهاند كسانى كه به طبع خود به الهام حساسند و مىتوانند به فلسفه بپردازند و قدرت عقل و نور حقيقت در ايشان جريان دارد <ref>همان، 63</ref>. بر همين اساس، وى با استناد به [[ارسطو]]، برترين مرتبه انسانيت را «الهى» مىداند؛ چنانكه در سنت نوافلاطونى و در آثار متفكران سده 4ق، لقب «الهى» بر سقراط و افلاطون اطلاق مىشود و غايت فلسفه با تشبه به اله پيوند مىيابد. | نويسنده معتقد است شمارى از اينان كه بىاندازه مستعد پذيرش عقلند، در افقى ميان انسان و فرشته قرار مىگيرند و از آن جملهاند كسانى كه به طبع خود به الهام حساسند و مىتوانند به فلسفه بپردازند و قدرت عقل و نور حقيقت در ايشان جريان دارد <ref>همان، 63</ref>. بر همين اساس، وى با استناد به [[ارسطو]]، برترين مرتبه انسانيت را «الهى» مىداند؛ چنانكه در سنت نوافلاطونى و در آثار متفكران سده 4ق، لقب «الهى» بر سقراط و افلاطون اطلاق مىشود و غايت فلسفه با تشبه به اله پيوند مىيابد. |
ویرایش