۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت') |
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
'''رسالة الولاية'''، يكى از آثار نفيس و كمنظير علامه [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] است كه به زبان عربى نوشته شده و در عين اختصار و ايجاز، مطالب محورى را مطرح ساخته و از رازهاى نهفته دين پرده برداشته است. | '''رسالة الولاية'''، يكى از آثار نفيس و كمنظير علامه [[طباطبایی، محمدحسین|سيد محمدحسين طباطبايى]] است كه به زبان عربى نوشته شده و در عين اختصار و ايجاز، مطالب محورى را مطرح ساخته و از رازهاى نهفته دين پرده برداشته است. | ||
آيتالله [[جوادی آملی، عبدالله|جوادى آملى]]، | آيتالله [[جوادی آملی، عبدالله|جوادى آملى]]، درباره اين كتاب فرمودهاند: «بهترين اثر [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبايى]]، همان اثرى است كه بهعنوان «رسالة الولاية» مرقوم فرمودهاند. در بعضى از مباحث آن رساله، اين مطالب را يادآور شدهاند كه: «اين سخن در كتابهاى ديگران نيست». ايشان تعبيرى به اين بلندى و عزت و عظمت را در هيچ جاى ديگر بيان نكردهاند. ايشان بيش از هر چيز به مسئله «ولايت» اهميت مىدادند. معناى ولايت، آن است كه انسان به جايى برسد كه عالم و آدم را تحت تدبير خداى سبحان ببيند و لا غير». | ||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
در فصل اول بخش اول، علامه مىفرمايد: همانا بهترين و حقيقىترين كمال براى انسان، ولايت الله و دوستى و تحت سرپرستى قرار گرفتن پذيرش الهى است، زيرا با برهان قاطع و صريح مشخص مىشود كه هدف اصلى دين حقه الهى و دلالت ظاهر بيانات دينى همين ولايت الله و ولى الله شدن است و در فصلهاى مختلف كتاب به آن اشاره شده است كه در پنج فصل و يك تكميلكننده تأليف فرمودهاند. | در فصل اول بخش اول، علامه مىفرمايد: همانا بهترين و حقيقىترين كمال براى انسان، ولايت الله و دوستى و تحت سرپرستى قرار گرفتن پذيرش الهى است، زيرا با برهان قاطع و صريح مشخص مىشود كه هدف اصلى دين حقه الهى و دلالت ظاهر بيانات دينى همين ولايت الله و ولى الله شدن است و در فصلهاى مختلف كتاب به آن اشاره شده است كه در پنج فصل و يك تكميلكننده تأليف فرمودهاند. | ||
درباره اينكه براى ظاهر دين، باطنى و براى صورت حقهاش، حقايقى است، مىفرمايند: موجودات دو نوعند: يا مصداق خارجى دارند، چه ما ادراك بكنيم چه نكنيم، مثل جماد و نبات و حيوان؛ يا فقط با ادراك ما مصداق خارجى پيدا مىكنند، مثل مالكيت و رياست. نوع اول از اين ادراكات را «حقيقت» و نوع دوم را «اعتبار» مىنامند. انسان بر حسب ظاهر، با يك نظام قراردادى و اعتبارى زندگى مىكند، ولى بر حسب باطن و حقيقت امر، در يك نظام طبيعى و تكوينى بسرمىبرد و خلاصه صحبت اينكه اين نظام اعتبارى فقط در ظرف اجتماعى و زندگى دستهجمعى موجود است و در جايى كه جامعه و اجتماع نيست، اعتبار و قراردادى هم وجود ندارد؛ به عبارت ديگر، قبل از اين نشئه و بعد از اين نشئه، قوانين اعتبارى جارى نيست، زيرا اجتماع و مدنيت در قبل و بعد از اين اجتماع وجود ندارد، پس قوانين اعتبارى و ايجاد آن در آن عوالم و نشئهها معنايى نخواهد داشت، پس معارف و احكامى كه در دين مطرح شده، همه آنها از حقايق ديگرى به زبان اعتبار خبر مىدهد. | |||
مؤلف در اين كتاب، 22 حديث از [[امام على(ع)]] | مؤلف در اين كتاب، 22 حديث از [[امام على(ع)]] درباره معرفت نفس و اهميت آن ذكر كرده است. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش