۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '(مقدمهنويس)' به '(مقدمهنويس)') |
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
كتاب با دو مقدمه از شيخ محمدرضا مظفر و مؤلف آغاز و مطالب سه جلد، در سه باب، تنظيم شده است. | كتاب با دو مقدمه از شيخ محمدرضا مظفر و مؤلف آغاز و مطالب سه جلد، در سه باب، تنظيم شده است. | ||
اين اثر به تصريح مؤلف، يك بخش از حكمت عملى قديم (يعنى اخلاق) را در بر مىگيرد و | اين اثر به تصريح مؤلف، يك بخش از حكمت عملى قديم (يعنى اخلاق) را در بر مىگيرد و درباره ساير بخشها (يعنى تدبير منزل و سياست مُدُن) سخن نمىگويد؛ زيرا غرض وى از تأليف آن، تنها بحث در چگونگى اصلاح نفس و تهذيب اخلاق بوده است. | ||
به نظر مىرسد كه نراقى در مباحث نظرى اخلاق، بيش از همه از كتاب «تهذيب الأخلاق» ابوعلى مسكويه و «اخلاق ناصرى» [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] بهره برده است. | به نظر مىرسد كه نراقى در مباحث نظرى اخلاق، بيش از همه از كتاب «تهذيب الأخلاق» ابوعلى مسكويه و «اخلاق ناصرى» [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصيرالدين طوسى]] بهره برده است. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
باب اول در مقدمات است كه در آن مباحث كلى و مبانى علم اخلاق مطرح شده است، از قبيل: «تجرد و بقاى نفس»، «تأثير طبيعت آدمى بر اخلاق»، «نقش تربيت در اخلاق»، «شرف علم اخلاق به سبب شرافت موضوع و غايتش»، «تركيب حقيقت انسان از جهات متقابل»، غايت سعادت انسان، تشبه به مبدأ» و... | باب اول در مقدمات است كه در آن مباحث كلى و مبانى علم اخلاق مطرح شده است، از قبيل: «تجرد و بقاى نفس»، «تأثير طبيعت آدمى بر اخلاق»، «نقش تربيت در اخلاق»، «شرف علم اخلاق به سبب شرافت موضوع و غايتش»، «تركيب حقيقت انسان از جهات متقابل»، غايت سعادت انسان، تشبه به مبدأ» و... | ||
باب دوم در اقسام اخلاق، شامل مباحثى چون: «اجناس فضائل و رذائل»، «بحث | باب دوم در اقسام اخلاق، شامل مباحثى چون: «اجناس فضائل و رذائل»، «بحث درباره فضائل چهارگانه (حكمت، عدالت، شجاعت و عفت)»، «در حقيقت عدالت»، «عقل نظرى، درككننده فضائل و رذائل»، «حد وسط (اعتدال) و اطراف آن (افراط و تفريط) در اخلاق» و... | ||
باب سوم | باب سوم درباره اخلاق پسنديده، شامل يك مقدمه و چهار مقام است. در مقدمه، از «راه نگهدارى اعتدال فضائل»، «درمان كلى بيمارى نفس» و «درمان ويژه بيمارى نفس» بحث مىشود و در مقامات، از «قوه عاقله»، «امور متعلق به قوه غضب»، «رذائل و فضائل قوه شهوت»، «پژوهش در باب رذائل و فضائلى كه مربوط به اين قواى سه گانه يا متعلق به دو قوه از آنهاست»، سخن به ميان مىآيد. | ||
مؤلف بر اين باور است كه مقصود از وضع قوانين و ارسال رسل، آن است كه آدميان از مرتبه حيوانات و شياطين بيرون آيند و به روضات عليين نايل شوند و اين مقصود تحقق نمىيابد مگر با رهايى (تخليه) از رذايل و آراسته شدن (تحليه) به فضائل اخلاقى. اين تزكيه، مشروط بر شناسايى خصلتهاى ويرانگر، خلق و خوى نجاتبخش و آشنايى با اسباب آنها و چگونگى درمان صفات مهلك اخلاقى است و چنين امرى همان حكمت حقيقى است كه خداوند، اهلش را ستوده و دانستن آن ضرورى است. اين حكمت راستين موجب حيات حقيقى و سعادت سرمدى است. از نظر مؤلف، حكماى گذشته به اندازه ادراك و انديشه خود، در جمعآورى، تدوين، نشر و تبيين اين علم، بسيار كوشيدهاند، اما با ظهور اسلام، نكتههاى اخلاقى بهتفصيل تبيين شد؛ بهطورىكه آنچه حكما و عرفاى بزرگ پيشين و غير ايشان از آيينها و اديان متعدد بيان كرده بودند، در مقايسه با آن، ناچيز مىنمود؛ جز اينكه آن تعاليم و معارف اخلاقى، بهصورت اخبار و روايات در جاهاى مختلف پراكنده بود و دست يافتن به آنها و فراگرفتن همه آنها براى همگان ميسر نبود، ناچار مىبايست بهصورت منظم در يك جا گردآورى مىشد تا دستيابى به همه آنها آسان باشد؛ ازاينرو، در جامع السعادات خلاصهاى از آنچه در شريعت وارد شده، آمده و گزيدهاى از آنچه اهل عرفان و حكمت در اين باره پرداختهاند، بدان افزوده شده است؛ مثلاً در تبيين نظرى فضيلت، از نظريه اعتدال و حد وسط [[ارسطو]]يى اقتباس كرده است و ديدگاه مؤلف در اين باره كاملاً [[ارسطو]]يى است، به اين معنا كه از نظر نراقى، فضيلت حد وسط است و تجاوز از آن، خواه بهسوى افراط باشد يا تفريط، به رذيلت مىانجامد. پس فضائل؛ يعنى حد وسطها و رذائل، اطراف آنها هستند. وسط، امرى معيّن است كه قابل تعدد و تكثر نيست، اما اطراف آن در شماره، نامتناهى است؛ بنابراين، فضيلت بهمثابه مركز دايره است و رذائل بهمثابه نقاطىاند كه از مركز به محيط قابل فرضند. | مؤلف بر اين باور است كه مقصود از وضع قوانين و ارسال رسل، آن است كه آدميان از مرتبه حيوانات و شياطين بيرون آيند و به روضات عليين نايل شوند و اين مقصود تحقق نمىيابد مگر با رهايى (تخليه) از رذايل و آراسته شدن (تحليه) به فضائل اخلاقى. اين تزكيه، مشروط بر شناسايى خصلتهاى ويرانگر، خلق و خوى نجاتبخش و آشنايى با اسباب آنها و چگونگى درمان صفات مهلك اخلاقى است و چنين امرى همان حكمت حقيقى است كه خداوند، اهلش را ستوده و دانستن آن ضرورى است. اين حكمت راستين موجب حيات حقيقى و سعادت سرمدى است. از نظر مؤلف، حكماى گذشته به اندازه ادراك و انديشه خود، در جمعآورى، تدوين، نشر و تبيين اين علم، بسيار كوشيدهاند، اما با ظهور اسلام، نكتههاى اخلاقى بهتفصيل تبيين شد؛ بهطورىكه آنچه حكما و عرفاى بزرگ پيشين و غير ايشان از آيينها و اديان متعدد بيان كرده بودند، در مقايسه با آن، ناچيز مىنمود؛ جز اينكه آن تعاليم و معارف اخلاقى، بهصورت اخبار و روايات در جاهاى مختلف پراكنده بود و دست يافتن به آنها و فراگرفتن همه آنها براى همگان ميسر نبود، ناچار مىبايست بهصورت منظم در يك جا گردآورى مىشد تا دستيابى به همه آنها آسان باشد؛ ازاينرو، در جامع السعادات خلاصهاى از آنچه در شريعت وارد شده، آمده و گزيدهاى از آنچه اهل عرفان و حكمت در اين باره پرداختهاند، بدان افزوده شده است؛ مثلاً در تبيين نظرى فضيلت، از نظريه اعتدال و حد وسط [[ارسطو]]يى اقتباس كرده است و ديدگاه مؤلف در اين باره كاملاً [[ارسطو]]يى است، به اين معنا كه از نظر نراقى، فضيلت حد وسط است و تجاوز از آن، خواه بهسوى افراط باشد يا تفريط، به رذيلت مىانجامد. پس فضائل؛ يعنى حد وسطها و رذائل، اطراف آنها هستند. وسط، امرى معيّن است كه قابل تعدد و تكثر نيست، اما اطراف آن در شماره، نامتناهى است؛ بنابراين، فضيلت بهمثابه مركز دايره است و رذائل بهمثابه نقاطىاند كه از مركز به محيط قابل فرضند. | ||
وى | وى درباره حد وسط، بهعنوان فضيلت اخلاقى، بحث مفصّلى دارد و اجناس رذائل و فضائل اخلاقى را بهصورت انفرادى و انضمامى آورده و انواع آنها را ذكر كرده است، سپس هريك از انواع را با نظريه وسط و اطراف، بهدقت و بهگونهاى فراگير و بىسابقه تطبيق داده است. | ||
مؤلف بر اين باور بوده كه علماى اخلاق، فضائل و رذائل، ضبط آنها، بيان نحوه تداخل آنها و همچنين بحث | مؤلف بر اين باور بوده كه علماى اخلاق، فضائل و رذائل، ضبط آنها، بيان نحوه تداخل آنها و همچنين بحث درباره قوه عاملِ آنها را بهتفصيلى كه وى ذكر كرده، نياورده، بلكه به برخى از آنها اشاره كردهاند. | ||
وى در تأليف اين اثر، به برخى از متون متقدم در علم اخلاق، توجه داشته است؛ چنانكه در مباحث بابهاى اول و دوم - كه غالباً | وى در تأليف اين اثر، به برخى از متون متقدم در علم اخلاق، توجه داشته است؛ چنانكه در مباحث بابهاى اول و دوم - كه غالباً درباره مبانى اخلاق و كليات است و نسبت به باب سوم، حجم كمى از كتاب را اشغال كرده - گاه از حكماى پيشين مانند فيثاغورس، افلاطون، [[ارسطو]]، ابوعلى مسكويه و ديگر حكما، نقل قول شده است. نراقى، ابوعلى مسكويه را استاد علم اخلاق و از اولين دانشمندان مسلمانى دانسته كه كتاب اخلاقى تدوين كرده است، اما در باب سوم - كه در آن جزئيات مباحث اخلاقى را مطرح كرده - غالباً به آيات و روايات استناد و از اين طريق مراد خود را اثبات و بيان نموده است. | ||
در باب چگونگى استناد اين كتاب به منقولات، مؤلف به احاديث مرسل اعتماد كرده و بدون التفات به صحت و سقم آنها، به نقل آنها پرداخته و مآخذ آنها را نيز ذكر نكرده است. همچنين از منابعى مانند «جامع الأخبار» و «مصباح الشريعة» حديث نقل كرده؛ درحالىكه برخى از احاديث آنها مجعول است. شايد بتوان اين تسامح را چنين توجيه كرد كه تلاش علماى اخلاق در آثار اخلاقى اين بود كه آموزههاى اخلاقى بهخوبى و به وجهى مؤثر القا شوند و استشهاد به منقولات، وسيلهاى براى نيل به اين منظور بوده است. | در باب چگونگى استناد اين كتاب به منقولات، مؤلف به احاديث مرسل اعتماد كرده و بدون التفات به صحت و سقم آنها، به نقل آنها پرداخته و مآخذ آنها را نيز ذكر نكرده است. همچنين از منابعى مانند «جامع الأخبار» و «مصباح الشريعة» حديث نقل كرده؛ درحالىكه برخى از احاديث آنها مجعول است. شايد بتوان اين تسامح را چنين توجيه كرد كه تلاش علماى اخلاق در آثار اخلاقى اين بود كه آموزههاى اخلاقى بهخوبى و به وجهى مؤثر القا شوند و استشهاد به منقولات، وسيلهاى براى نيل به اين منظور بوده است. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
بهطور كلى در كتابهاى اخلاق قبل از جامع السعادات، يا صرفاً جنبههاى عقلى، نظرى و فلسفى منظور بوده (همانند السعادة و الإسعاد، تهذيب الأخلاق و اخلاق ناصرى) يا جنبههاى دينى و عملى غلبه داشته است (مانند إحياء علوم الدين، كيمياى سعادت و المحجة البيضاء)، اما كتاب جامع السعادات مشتمل بر هر دو جنبه با سبك و اسلوبى ويژه است. | بهطور كلى در كتابهاى اخلاق قبل از جامع السعادات، يا صرفاً جنبههاى عقلى، نظرى و فلسفى منظور بوده (همانند السعادة و الإسعاد، تهذيب الأخلاق و اخلاق ناصرى) يا جنبههاى دينى و عملى غلبه داشته است (مانند إحياء علوم الدين، كيمياى سعادت و المحجة البيضاء)، اما كتاب جامع السعادات مشتمل بر هر دو جنبه با سبك و اسلوبى ويژه است. | ||
اين كتاب با دو بحث مبنايى شروع مىشود: يكى، بحث تجرد نفس كه در اكثر كتابهايى كه | اين كتاب با دو بحث مبنايى شروع مىشود: يكى، بحث تجرد نفس كه در اكثر كتابهايى كه درباره اخلاق اسلامى نگاشته شدهاند، مقدّم بر ساير مباحث است؛ ديگرى، بحث در خير و سعادت؛ زيرا غايتِ تهذيب نفس، وصول به خير و سعادت است. نراقى اين بحث را با مطلبى شروع كرده كه عيناً در اخلاق ناصرى آمده است و در آنجا، خواجه نصير از قول حكماى متقدم، خير را به دو قسم تقسيم و هريك را تعريف كرده است. سعادت را نيز تعريف نموده و سعادت هر شخص را غير از سعادت شخص ديگر دانسته، اما خير را در همه اشخاص، يكسان تلقى كرده است. نراقى برخلاف ظاهر گفتار برخى از حكما، خير و سعادت را مترادف ندانسته، بلكه سعادت را رسيدن به كمالى دانسته كه در سرشت هر شخصى نهفته است و بدين سبب، سعادت هر شخصى غير از سعادت شخص ديگر است. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش