پرش به محتوا

تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره'
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت')
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره')
خط ۵۱: خط ۵۱:
'''مخزن العرفان در تفسير قرآن'''، تفسيرى عرفانى به زبان فارسى است كه توسط سيده نصرت امين (بانوى اصفهانى) نوشته شده است.
'''مخزن العرفان در تفسير قرآن'''، تفسيرى عرفانى به زبان فارسى است كه توسط سيده نصرت امين (بانوى اصفهانى) نوشته شده است.


نويسنده در باره انگيزه تأليف اين تفسير و چگونگى آن مى‌نويسد:
نويسنده درباره انگيزه تأليف اين تفسير و چگونگى آن مى‌نويسد:


«مدت زمانى بود كه گاه و بى‌گاه در فكر بودم كه تفسير مختصرى بنويسم و از كلمات آل عصمت(ع) اقتباس نموده و از بيانات مفسرين خوشه‌چينى نمايم كه شايد به اين واسطه از مفسرين و از متدبرين در قرآن محسوب گردم، لكن متأسفانه موانعى جلو راه خود مى‌ديدم كه طى اين طريق پرخطر را متعذر، بلكه متعسر مى‌پنداشتم. از طرفى ضعف نفس و فرومايگى سد راه مى‌شد، از طرفى تهديد و منع شارع از تفسير به رأى جلوگير بود و جرأت وارد شدن در اين وادى هولناك را نمى‌كردم، لكن از طرف ديگر حس طلب نمى‌گذاشت، راحت باشم. مدتى بين خوف و رجا بودم، گاهى حس طلب امر مى‌نمود، گاهى خوف و جبن غالب مى‌گشت و يأس كلى دامن‌گيرم مى‌شد، لكن پس از آنكه مأيوس شدم كه بتوانم تفسير كاملى بنويسم، نظر به اينكه «الميسور لا يسقط بالمعسور» بنا گذاردم اقتباس نمايم از مشكات انوار ولايت و اقتصار نمايم به ترجمه تحت اللفظى آيات و توضيح دهم بعض آيات محكمات را و پيرامون متشابهات نگردم». <ref>مقدمه مخزن العرفان، 1 - 2</ref>.
«مدت زمانى بود كه گاه و بى‌گاه در فكر بودم كه تفسير مختصرى بنويسم و از كلمات آل عصمت(ع) اقتباس نموده و از بيانات مفسرين خوشه‌چينى نمايم كه شايد به اين واسطه از مفسرين و از متدبرين در قرآن محسوب گردم، لكن متأسفانه موانعى جلو راه خود مى‌ديدم كه طى اين طريق پرخطر را متعذر، بلكه متعسر مى‌پنداشتم. از طرفى ضعف نفس و فرومايگى سد راه مى‌شد، از طرفى تهديد و منع شارع از تفسير به رأى جلوگير بود و جرأت وارد شدن در اين وادى هولناك را نمى‌كردم، لكن از طرف ديگر حس طلب نمى‌گذاشت، راحت باشم. مدتى بين خوف و رجا بودم، گاهى حس طلب امر مى‌نمود، گاهى خوف و جبن غالب مى‌گشت و يأس كلى دامن‌گيرم مى‌شد، لكن پس از آنكه مأيوس شدم كه بتوانم تفسير كاملى بنويسم، نظر به اينكه «الميسور لا يسقط بالمعسور» بنا گذاردم اقتباس نمايم از مشكات انوار ولايت و اقتصار نمايم به ترجمه تحت اللفظى آيات و توضيح دهم بعض آيات محكمات را و پيرامون متشابهات نگردم». <ref>مقدمه مخزن العرفان، 1 - 2</ref>.
خط ۹۱: خط ۹۱:
بديهى است كه تفكر و تدبر در قرآن، همان فهم معانى مندرجه در آن است كه به تفكر در قرآن بعضى از اسرار و رموز آن كشف مى‌گردد و فهم معنى لفظ، غير از تفسير به رأى است».
بديهى است كه تفكر و تدبر در قرآن، همان فهم معانى مندرجه در آن است كه به تفكر در قرآن بعضى از اسرار و رموز آن كشف مى‌گردد و فهم معنى لفظ، غير از تفسير به رأى است».


ايشان پس از يك بحث طولانى در باره تدبر و تفسير به رأى مى‌گويد:
ايشان پس از يك بحث طولانى درباره تدبر و تفسير به رأى مى‌گويد:


«در فهم ناسخ و منسوخ و تميز [تمييز] بين محكم و متشابه و نيز در متشابهات و آنچه از آيات معنى آن ظاهر و جلى نيست، بايستى تمسك نماييم به ابواب علم پيغمبر (ص) و از مشكات نور ائمه طاهرين استضائه و استفاده نماييم و به فهم ناقص خود متكى نباشيم كه در خلاف افتيم.»
«در فهم ناسخ و منسوخ و تميز [تمييز] بين محكم و متشابه و نيز در متشابهات و آنچه از آيات معنى آن ظاهر و جلى نيست، بايستى تمسك نماييم به ابواب علم پيغمبر (ص) و از مشكات نور ائمه طاهرين استضائه و استفاده نماييم و به فهم ناقص خود متكى نباشيم كه در خلاف افتيم.»


مرحومه امين، در مقدمه تفسيرش، به فضيلت خواندن قرآن و تدبر در آن مى‌پردازد و اقوال مختلفى را از رسول خدا (ص) و [[امام سجاد(ع)]] و ساير ائمه(ع) در باره فضيلت قرائت قرآن ذكر مى‌كند؛ به‌عنوان مثال مى‌نويسد:
مرحومه امين، در مقدمه تفسيرش، به فضيلت خواندن قرآن و تدبر در آن مى‌پردازد و اقوال مختلفى را از رسول خدا (ص) و [[امام سجاد(ع)]] و ساير ائمه(ع) درباره فضيلت قرائت قرآن ذكر مى‌كند؛ به‌عنوان مثال مى‌نويسد:


«در منهج از عبدالله مسعود و او از پيغمبر اكرم(ص) چنين روايت كرده: «قرآن خواندن، احسان خداوند است كه به آن تمامى افراد بشر را دعوت فرموده، پس از خواندن [خوان] نعمت او بهره‌مند شويد و هرچند توانيد فايده آن را برگيريد، زيرا قرآن ريسمان محكم است، هر كس دست در آن زند، هرگز از رحمت واسعه حق تعالى محروم نگردد...».
«در منهج از عبدالله مسعود و او از پيغمبر اكرم(ص) چنين روايت كرده: «قرآن خواندن، احسان خداوند است كه به آن تمامى افراد بشر را دعوت فرموده، پس از خواندن [خوان] نعمت او بهره‌مند شويد و هرچند توانيد فايده آن را برگيريد، زيرا قرآن ريسمان محكم است، هر كس دست در آن زند، هرگز از رحمت واسعه حق تعالى محروم نگردد...».


وى، حديث ظهور قرآن در قيامت به بهترين وجه را، ذكر مى‌كند و مى‌گويد: اخبار در باره مجسم شدن قرآن در قيامت و شفاعت كردن آن زياد است و گمان مكن كه اخبار و احاديثى كه از طرف معصومين (ع) رسيده كه قرآن در قبر به‌صورت نيكو انيس مؤمن مى‌گردد و در آخرت مجسم مى‌شود و تكلم مى‌كند و شفاعت مى‌نمايد، ضرب‌المثل باشد و تأويل كنى و حمل بر غير ظاهرش نمايى.
وى، حديث ظهور قرآن در قيامت به بهترين وجه را، ذكر مى‌كند و مى‌گويد: اخبار درباره مجسم شدن قرآن در قيامت و شفاعت كردن آن زياد است و گمان مكن كه اخبار و احاديثى كه از طرف معصومين (ع) رسيده كه قرآن در قبر به‌صورت نيكو انيس مؤمن مى‌گردد و در آخرت مجسم مى‌شود و تكلم مى‌كند و شفاعت مى‌نمايد، ضرب‌المثل باشد و تأويل كنى و حمل بر غير ظاهرش نمايى.


روح حاكم و جنبه قوى در تفسير «مخزن العرفان» بعد اخلاقى، درس سير و سلوك و تربيت نفوس است كه رنگ اخلاقى و تربيتى، اين تفسير را از ديگر زمينه‌هاى آن قوى‌تر ساخته است. اهتمام مفسر، در تربيت نفس انسانى و دور كردن آن از ظواهر فريبنده و ماديات و نزديك كردن به ذات حق تعالى است؛ در عين اينكه وظايف دنيوى او را متذكر مى‌شود.
روح حاكم و جنبه قوى در تفسير «مخزن العرفان» بعد اخلاقى، درس سير و سلوك و تربيت نفوس است كه رنگ اخلاقى و تربيتى، اين تفسير را از ديگر زمينه‌هاى آن قوى‌تر ساخته است. اهتمام مفسر، در تربيت نفس انسانى و دور كردن آن از ظواهر فريبنده و ماديات و نزديك كردن به ذات حق تعالى است؛ در عين اينكه وظايف دنيوى او را متذكر مى‌شود.
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
آرى اگر ذره‌اى از نور معرفت در قلبى بتابد اثر آن در ظاهر پديد مى‌گردد و پديد شدن آثار، نتيجه ذوق و حال است، نه حاصل علم و تصور...».
آرى اگر ذره‌اى از نور معرفت در قلبى بتابد اثر آن در ظاهر پديد مى‌گردد و پديد شدن آثار، نتيجه ذوق و حال است، نه حاصل علم و تصور...».


در باره وظايف دنيوى انسان، وظايف زناشويى را مطرح مى‌كند و حديثى را از پيامبر اكرم(ص) نقل مى‌نمايد كه مضمونش چنين است: «بهترين مردهاى امت من كسى است كه نسبت به زن خود بهتر باشد و بهترين زنان امت من زنى است كه نسبت به شوهر خود بهتر باشد. بهترين زنان امت من زنى است كه در آنچه معصيت نباشد، رضايت شوهر را به دست آرد و بهترين مردان امت من مردى است كه با اهلش با لطف و مدارا زندگى كند، مانند مادر نسبت به اولاد و چنين مردى در هر شبانه روزى اجر شهيدى كه در راه خدا كشته شده است، دارد». مؤلف پس از ذكر برخى اقوال در اين باره، خود مى‌گويد:
درباره وظايف دنيوى انسان، وظايف زناشويى را مطرح مى‌كند و حديثى را از پيامبر اكرم(ص) نقل مى‌نمايد كه مضمونش چنين است: «بهترين مردهاى امت من كسى است كه نسبت به زن خود بهتر باشد و بهترين زنان امت من زنى است كه نسبت به شوهر خود بهتر باشد. بهترين زنان امت من زنى است كه در آنچه معصيت نباشد، رضايت شوهر را به دست آرد و بهترين مردان امت من مردى است كه با اهلش با لطف و مدارا زندگى كند، مانند مادر نسبت به اولاد و چنين مردى در هر شبانه روزى اجر شهيدى كه در راه خدا كشته شده است، دارد». مؤلف پس از ذكر برخى اقوال در اين باره، خود مى‌گويد:


«زن و مرد اگرچه، در انسانيت شريكند، لكن شالوده خلقت زن و مرد از قواى دماغى، جسمى، احساسات طبيعى و مزاجى تفاوت دارد»، سپس گفتار برخى از دانشمندان را مى‌آورد و پس از آن، گفتار صاحب تفسير «[[الميزان في تفسير القرآن|الميزان]]» را در اين خصوص ذكر مى‌كند بدين مضمون: «خلاصه آنكه زن و مرد در غالب احكام عبادات و حقوق اجتماعى مساوى مى‌باشند و همان‌طورى‌كه مرد مستقل در امور اجتماعى است، زن نيز استقلال دارد و در غالب امور اجتماعى حق مداخله دارد، مثل كسب، عمل، ارث، تجارت، زراعت، تعليم، تعلم، اخذ حقوق، دفاع در برابر دشمن و غير اينها از مواردى كه خلاف اقتضاى طبعش نباشد».
«زن و مرد اگرچه، در انسانيت شريكند، لكن شالوده خلقت زن و مرد از قواى دماغى، جسمى، احساسات طبيعى و مزاجى تفاوت دارد»، سپس گفتار برخى از دانشمندان را مى‌آورد و پس از آن، گفتار صاحب تفسير «[[الميزان في تفسير القرآن|الميزان]]» را در اين خصوص ذكر مى‌كند بدين مضمون: «خلاصه آنكه زن و مرد در غالب احكام عبادات و حقوق اجتماعى مساوى مى‌باشند و همان‌طورى‌كه مرد مستقل در امور اجتماعى است، زن نيز استقلال دارد و در غالب امور اجتماعى حق مداخله دارد، مثل كسب، عمل، ارث، تجارت، زراعت، تعليم، تعلم، اخذ حقوق، دفاع در برابر دشمن و غير اينها از مواردى كه خلاف اقتضاى طبعش نباشد».


مؤلف، در ضمن تفسير آيات، به مباحث علوم قرآنى از قبيل اعجاز، حروف مقطعه، محكم و متشابه و به‌ندرت به شأن نزول پرداخته است. در باره اعجاز در آيات، تحدى را بيان و [[اعجاز قرآن]] را از جنبه‌هاى مختلف بررسى مى‌كند.
مؤلف، در ضمن تفسير آيات، به مباحث علوم قرآنى از قبيل اعجاز، حروف مقطعه، محكم و متشابه و به‌ندرت به شأن نزول پرداخته است. درباره اعجاز در آيات، تحدى را بيان و [[اعجاز قرآن]] را از جنبه‌هاى مختلف بررسى مى‌كند.


با آنكه در آغاز سوره بقره در باره حروف مقطعه به تفصيل صحبت كرده، در آغاز سور داراى حروف مقطعه چون آل عمران، يونس، هود، يوسف، قصص، نمل و... نيز مطالبى را در همين باره متذكر شده است. در تفسير متشابهات مى‌گويد: براى فهم آنها بايد به گفتار معصومين (ع) رجوع كرد و چيزى از پيش خود نگفت. وى در اين باره مى‌نويسد:
با آنكه در آغاز سوره بقره درباره حروف مقطعه به تفصيل صحبت كرده، در آغاز سور داراى حروف مقطعه چون آل عمران، يونس، هود، يوسف، قصص، نمل و... نيز مطالبى را در همين باره متذكر شده است. در تفسير متشابهات مى‌گويد: براى فهم آنها بايد به گفتار معصومين (ع) رجوع كرد و چيزى از پيش خود نگفت. وى در اين باره مى‌نويسد:


«خود را كوچك‌تر از آن مى‌دانم كه از دانشمندان عالى انتقاد كنم و به گفتارشان خرده‌گيرى نمايم. روى سخن به ديگران است. آن‌هايى كه چندان بصيرتى در فهم آيات قرآن ندارند، از اين فرمايشات (متشابهات) ممكن است خود را ببازند و از حد خود تجاوز كنند و در تفسير و تأويل كلام الله به فريب نفس گرفتار گردند و گمان كنند به محض فراگرفتن اندازه‌اى از قواعد عربى مى‌توانند بدون تمسك به اخبار آل عصمت(ع) آيات متشابهات را به رأى و سليقه خود تفسير و تأويل كنند و مبتلا به تفسير به رأى منهى‌عنه گردند.»
«خود را كوچك‌تر از آن مى‌دانم كه از دانشمندان عالى انتقاد كنم و به گفتارشان خرده‌گيرى نمايم. روى سخن به ديگران است. آن‌هايى كه چندان بصيرتى در فهم آيات قرآن ندارند، از اين فرمايشات (متشابهات) ممكن است خود را ببازند و از حد خود تجاوز كنند و در تفسير و تأويل كلام الله به فريب نفس گرفتار گردند و گمان كنند به محض فراگرفتن اندازه‌اى از قواعد عربى مى‌توانند بدون تمسك به اخبار آل عصمت(ع) آيات متشابهات را به رأى و سليقه خود تفسير و تأويل كنند و مبتلا به تفسير به رأى منهى‌عنه گردند.»


مفسر در ضمن تفسير، به مباحث كلامى نيز مى‌پردازد و در مباحثى از قبيل اضلال خداوند، عصمت انبيا، جبر و اختيار، نعمت الهى در آيه '''«انعمت عليهم»''' و... مطالبى را ايراد مى‌كند؛ به‌عنوان مثال، در بحث «ليضل به كثيرا»، بحثى در باره جبر و تفويض مى‌كند و نظريه اشاعره و معتزله را باطل مى‌شمارد و گفته معصوم را كه فرمود: «امر بين الامرين» ذكر مى‌كند و در رد هر مسلك، دليل مى‌آورد و به آيات قرآن و گفتار معصومان و استدلال عقلى تمسك مى‌جويد و در اين باره همت ايشان در بيان نظرات و ديدگاه‌هاى شيعه، مشهود است.
مفسر در ضمن تفسير، به مباحث كلامى نيز مى‌پردازد و در مباحثى از قبيل اضلال خداوند، عصمت انبيا، جبر و اختيار، نعمت الهى در آيه '''«انعمت عليهم»''' و... مطالبى را ايراد مى‌كند؛ به‌عنوان مثال، در بحث «ليضل به كثيرا»، بحثى درباره جبر و تفويض مى‌كند و نظريه اشاعره و معتزله را باطل مى‌شمارد و گفته معصوم را كه فرمود: «امر بين الامرين» ذكر مى‌كند و در رد هر مسلك، دليل مى‌آورد و به آيات قرآن و گفتار معصومان و استدلال عقلى تمسك مى‌جويد و در اين باره همت ايشان در بيان نظرات و ديدگاه‌هاى شيعه، مشهود است.


در ذكر صفات و اسماى الهى، به ارتباط عارف با اين اسما يا صفات مى‌پردازد و در پايان گفتار، در باره حمد و ثنا و شكر و صفات خداوند در اول سوره حمد مى‌گويد:
در ذكر صفات و اسماى الهى، به ارتباط عارف با اين اسما يا صفات مى‌پردازد و در پايان گفتار، درباره حمد و ثنا و شكر و صفات خداوند در اول سوره حمد مى‌گويد:


«اول سوره، بيان حال عارف است از ذكر و فكر و تأمل در اسما و اوصاف جلال و جمال آن فرد بى‌همتا و تفكر و تدبر در لطايف صنع و آثار خلقت و اقتدار او تا آنكه سرانجام منتهى گردد به جايى كه خوض مى‌نمايد در لجه وصول او؛ يعنى واصل مى‌گردد به رحمت حق تعالى و از اهل مشاهده و عيان مى‌گردد و گويا او را عيانا مى‌بيند و شفاها با او سخن مى‌گويد.»، سپس گفتار ماديين را در باره روح و روان ذكر مى‌كند و مفصلا پاسخ مى‌گويد.
«اول سوره، بيان حال عارف است از ذكر و فكر و تأمل در اسما و اوصاف جلال و جمال آن فرد بى‌همتا و تفكر و تدبر در لطايف صنع و آثار خلقت و اقتدار او تا آنكه سرانجام منتهى گردد به جايى كه خوض مى‌نمايد در لجه وصول او؛ يعنى واصل مى‌گردد به رحمت حق تعالى و از اهل مشاهده و عيان مى‌گردد و گويا او را عيانا مى‌بيند و شفاها با او سخن مى‌گويد.»، سپس گفتار ماديين را درباره روح و روان ذكر مى‌كند و مفصلا پاسخ مى‌گويد.


وى گاهى از نظرات فلاسفه بهره مى‌برد، مثلا در بيان حروف تهجى از گفتار فلاسفه اسلامى، چون [[صدر المتألهين]] و [[بوعلى سينا]] و در توجيه آيه نور از كلام [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] استفاده كرده است. در بيان اوصاف آتش جهنم، خلاصه كلام [[صدر المتألهين]] را ترجمه مى‌كند كه امتياز جهنم از ساير آتش‌ها به چند چيز است:
وى گاهى از نظرات فلاسفه بهره مى‌برد، مثلا در بيان حروف تهجى از گفتار فلاسفه اسلامى، چون [[صدر المتألهين]] و [[بوعلى سينا]] و در توجيه آيه نور از كلام [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] استفاده كرده است. در بيان اوصاف آتش جهنم، خلاصه كلام [[صدر المتألهين]] را ترجمه مى‌كند كه امتياز جهنم از ساير آتش‌ها به چند چيز است:
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
مفسر گرامى، به لغت و اشتقاق و غير آن هم پرداخته، اما نه به دقت تفاسيرى چون «مجمع البيان».
مفسر گرامى، به لغت و اشتقاق و غير آن هم پرداخته، اما نه به دقت تفاسيرى چون «مجمع البيان».


از آنجا كه بخشى از قرآن كريم را آيات احكام تشكيل مى‌دهد، مؤلف، مثل اكثر نگارندگان تفاسير به اين مباحث نيز پرداخته و آيات فقهى و عبادى را تا حد نياز شرح داده و در باره وظايف انسان‌ها گفتارى را آورده و در صورت لزوم حديثى را نقل و شرح كرده است؛ نمونه گفتارش در آيات احكام را در آيات ارث و صوم (آيه 180 و 182 سوره بقره) مشاهده مى‌كنيم.
از آنجا كه بخشى از قرآن كريم را آيات احكام تشكيل مى‌دهد، مؤلف، مثل اكثر نگارندگان تفاسير به اين مباحث نيز پرداخته و آيات فقهى و عبادى را تا حد نياز شرح داده و درباره وظايف انسان‌ها گفتارى را آورده و در صورت لزوم حديثى را نقل و شرح كرده است؛ نمونه گفتارش در آيات احكام را در آيات ارث و صوم (آيه 180 و 182 سوره بقره) مشاهده مى‌كنيم.


مفسر، در باب وصيت مى‌نويسد: ظاهرا از جمله «كتب عليكم...»، حكم لزومى برمى‌آيد و دلالت دارد بر وجوب وصيت كه هر كسى هنگام مردنش اگر مالى دارد بايستى وصيت كند و براى هر يك از پدر و مادر و نزديكان، سهمى از مال خود را معين نمايد؛ خصوصا به قرينه «حقا على المتقين» كه در آخر آيه ذكر شده، لكن نظر به آياتى كه راجع به ارث رسيده و ورثه معين شده، جمع بين آيات، اين‌طور مى‌شود كه نسبت به خويشاوندان حكم وجوبى برداشته مى‌شود، لكن استحباب آن به حال خود باقى مى‌ماند.
مفسر، در باب وصيت مى‌نويسد: ظاهرا از جمله «كتب عليكم...»، حكم لزومى برمى‌آيد و دلالت دارد بر وجوب وصيت كه هر كسى هنگام مردنش اگر مالى دارد بايستى وصيت كند و براى هر يك از پدر و مادر و نزديكان، سهمى از مال خود را معين نمايد؛ خصوصا به قرينه «حقا على المتقين» كه در آخر آيه ذكر شده، لكن نظر به آياتى كه راجع به ارث رسيده و ورثه معين شده، جمع بين آيات، اين‌طور مى‌شود كه نسبت به خويشاوندان حكم وجوبى برداشته مى‌شود، لكن استحباب آن به حال خود باقى مى‌ماند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش