پرش به محتوا

معارف (محقق ترمذی): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه«' به 'ه «')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۹: خط ۴۹:




«معارف»، به زبان فارسى، مجموعه مواعظ و كلمات سيد برهان الدين محقق ترمدى (ترمذى)، همراه با دو تفسير كوتاه از سوره‌هاى محمد(ص) و فتح(كه مرحوم فروزان‌فر احتمال داده به قلم جناب ترمدى است)، از جمله آثار ارزش‌مند عرفانى است.
'''معارف'''، به زبان فارسى، مجموعه مواعظ و كلمات سيد برهان الدين محقق ترمدى (ترمذى)، همراه با دو تفسير كوتاه از سوره‌هاى محمد(ص) و فتح(كه مرحوم فروزان‌فر احتمال داده به قلم جناب ترمدى است)، از جمله آثار ارزش‌مند عرفانى است.


از آنجا كه مولوى، مدت 9 سال مريد و مصاحب برهان الدين بوده، لذا به‌طور مسلم تحت تأثير تعاليم و انديشه‌هاى او بوده است؛ ازاين‌رو، اين كتاب مى‌تواند در حل رموز و كشف اسرار و شرح غوامض سخنان مولوى مؤثر باشد.
از آنجا كه مولوى، مدت 9 سال مريد و مصاحب برهان الدين بوده، لذا به‌طور مسلم تحت تأثير تعاليم و انديشه‌هاى او بوده است؛ ازاين‌رو، اين كتاب مى‌تواند در حل رموز و كشف اسرار و شرح غوامض سخنان مولوى مؤثر باشد.
خط ۶۵: خط ۶۵:
نقل مضمون پاره‌اى از مطالب كتاب:
نقل مضمون پاره‌اى از مطالب كتاب:


1. انسان در حالت غضب نبايد سخن بگويد، حتى اگر حق هم باشد. امير المؤمنين(ع) در قضيه‌ى خدو انداختن خصم، بلافاصله شمشير را مى‌اندازد و وقتى به حضرت ايشان عرض مى‌كنند يا امير المؤمنين؛ مگر اين شمشير حق نيست، پس چرا آن را انداختى؟ حضرت جواب مى‌دهد كه راست مى‌گوييد، اين شمشير حق است و فرمان خداست، ولى وقتى خصم بر روى من خدو انداخت، نفس، به حركت درآمد و شمشير حق با نفس و خشم من آلوده گشت، لذا شمشير را انداختم.
#انسان در حالت غضب نبايد سخن بگويد، حتى اگر حق هم باشد. امير المؤمنين(ع) در قضيه‌ى خدو انداختن خصم، بلافاصله شمشير را مى‌اندازد و وقتى به حضرت ايشان عرض مى‌كنند يا امير المؤمنين؛ مگر اين شمشير حق نيست، پس چرا آن را انداختى؟ حضرت جواب مى‌دهد كه راست مى‌گوييد، اين شمشير حق است و فرمان خداست، ولى وقتى خصم بر روى من خدو انداخت، نفس، به حركت درآمد و شمشير حق با نفس و خشم من آلوده گشت، لذا شمشير را انداختم.
 
#علم، علم معرفت است. اگر انسان به هيچ علمى واقف نباشد، بلكه به خود معرفت داشته باشد، عالم و عارف است، اما اگر خود را نشناسد؛ ولى به تمام علوم، معرفت داشته باشد، جاهل خواهد بود.
2. علم، علم معرفت است. اگر انسان به هيچ علمى واقف نباشد، بلكه به خود معرفت داشته باشد، عالم و عارف است، اما اگر خود را نشناسد؛ ولى به تمام علوم، معرفت داشته باشد، جاهل خواهد بود.
#در ميان انواع رياضات، روزه ركن اصلى است و از همه بااهميت‌تر است و مراد از صوم، صوم اخص است كه ترك ماسوى‌الله در آن نهفته است؛ ازاين‌رو، پيامبر اكرم(ص) مى‌فرمايد: «الصلوة نور المؤمن و الصوم جنة من النار».
 
#غم و شادى، صفت روزگار است؛ همان‌طورى‌كه شب و روز مى‌گذرد، غم و شادى نيز در گذر است، لذا انسان سالك نبايد اسير غم و شادى باشد، بلكه بايد تسليم به رضاى حق باشد.
3. در ميان انواع رياضات، روزه ركن اصلى است و از همه بااهميت‌تر است و مراد از صوم، صوم اخص است كه ترك ماسوى‌الله در آن نهفته است؛ ازاين‌رو، پيامبر اكرم(ص) مى‌فرمايد: «الصلوة نور المؤمن و الصوم جنة من النار».
#يكى از آداب مهمى كه بايد مريدان آن را رعايت كنند، آن است كه وقتى شيخ در مقام توجه و حضور نشسته است، نبايد به وى سلام نمايند، چون او در وصال معشوق است و در آن وقت مريد نبايد از پيش شيخ بيرون رود.
 
#بر بنده واجب نيست كه خود را نيست كرده و به عدم ببرد. او، خود را به اينجا نياورده تا از اينجا ببرد، ولى بر وى واجب است كه هر چيزى را كه به حال وى مضراست، از بين ببرد.
4. غم و شادى، صفت روزگار است؛ همان‌طورى‌كه شب و روز مى‌گذرد، غم و شادى نيز در گذر است، لذا انسان سالك نبايد اسير غم و شادى باشد، بلكه بايد تسليم به رضاى حق باشد.
#روح انسانى، شريف‌ترين موجودى است كه خداوند متعال آن را آفريده است. انسان هر چقدر روح حيوانى و نفس سفلى را تضعيف كند، روح علوى و نورانى وى قوت مى‌گيرد، زيرا آدمى داراى دو نفس است: يكى نفس تاريك، مانند شب و ديگرى روشن، همچون آفتاب. انسان مى‌تواند با رياضت و صيقل دادن، نفس تاريك را روشن سازد.
 
#گريختن از هر چيزى آسان است، ولى گريختن از نفس، به‌شدت دشوار. منبع آفات انسان، نفس وى است، پس چاره‌اى نيست جز اينكه آدمى نفس خود را بميراند تا به حيات ابدى راه يابد؛ به همين جهت است كه گفته‌اند: «موتوا قبل ان تموتوا».
5. يكى از آداب مهمى كه بايد مريدان آن را رعايت كنند، آن است كه وقتى شيخ در مقام توجه و حضور نشسته است، نبايد به وى سلام نمايند، چون او در وصال معشوق است و در آن وقت مريد نبايد از پيش شيخ بيرون رود.
#حاصل همه تتبعات در آيات و سور الهى آن است كه اى بنده من! از غير من ببر، چون آنچه از غير يابى، از من بدون منت خلق يابى و هر چيزى كه از من مى‌يابى، از هيچ‌كس، نمى‌يابى.
 
#انس با خداوند، ساطع است و انس با ماسوى، سمِّ قاطع. آن كس كه زنده به اوست، زنده است و آن كس كه زنده‌ى بدون حق است، گرچه هزار علم و عقل دارد، باز مرده است.
6. بر بنده واجب نيست كه خود را نيست كرده و به عدم ببرد. او، خود را به اينجا نياورده تا از اينجا ببرد، ولى بر وى واجب است كه هر چيزى را كه به حال وى مضراست، از بين ببرد.
#چون بنده به كمال رسد و به حضرت الوهيت بپيوندد و به مشاهده‌ى عزت رسد، فرشتگان، از آن مقام، قاصر باشند.
 
#تن عارف از مجاهده، مانند زجاجه شده و نور ايمان از او ظاهر مى‌شود.
7. روح انسانى، شريف‌ترين موجودى است كه خداوند متعال آن را آفريده است. انسان هر چقدر روح حيوانى و نفس سفلى را تضعيف كند، روح علوى و نورانى وى قوت مى‌گيرد، زيرا آدمى داراى دو نفس است: يكى نفس تاريك، مانند شب و ديگرى روشن، همچون آفتاب. انسان مى‌تواند با رياضت و صيقل دادن، نفس تاريك را روشن سازد.
#پيامبر اكرم(ص) مى‌فرمايد: «ان اكثر اهل الجنة البله»؛ فرق است ميان كسى كه از اصل، ابله باشد و ميان كسى كه با ديدن عقل بزرگ، عقل كوچك و حقير خود را از دست مى‌دهد و ابله مى‌گردد؛ اين‌گونه ابلهى، ربانى است.
 
#چون موش صورت و طبيعت و هوا در چاه دلت افتاد، هرگز نمى‌توانى به حقايق معانى آب حيات پاك كننده برسى، چون'''«انما المشركون نجس»''' و'''«لا يمسه الا المطهرون»'''. تا آن موش را برنكشى و چاه وجودت را پاك نكنى، وجود تو و سخنان تو، داراى اثر و جان نخواهد بود، پس چاره آن است كه ابتدا، خودت را تربيت كنى جهت تحصيل روح باقيه، زيرا اكنون آن روح در تو ناقص است، البته او خود كامل است، اما در تو كامل نشده است.
8. گريختن از هر چيزى آسان است، ولى گريختن از نفس، به‌شدت دشوار. منبع آفات انسان، نفس وى است، پس چاره‌اى نيست جز اينكه آدمى نفس خود را بميراند تا به حيات ابدى راه يابد؛ به همين جهت است كه گفته‌اند: «موتوا قبل ان تموتوا».
 
9. حاصل همه تتبعات در آيات و سور الهى آن است كه اى بنده من! از غير من ببر، چون آنچه از غير يابى، از من بدون منت خلق يابى و هر چيزى كه از من مى‌يابى، از هيچ‌كس، نمى‌يابى.
 
9. انس با خداوند، ساطع است و انس با ماسوى، سمِّ قاطع. آن كس كه زنده به اوست، زنده است و آن كس كه زنده‌ى بدون حق است، گرچه هزار علم و عقل دارد، باز مرده است.
 
11. چون بنده به كمال رسد و به حضرت الوهيت بپيوندد و به مشاهده‌ى عزت رسد، فرشتگان، از آن مقام، قاصر باشند.
 
12. تن عارف از مجاهده، مانند زجاجه شده و نور ايمان از او ظاهر مى‌شود.
 
13. پيامبر اكرم(ص) مى‌فرمايد: «ان اكثر اهل الجنة البله»؛ فرق است ميان كسى كه از اصل، ابله باشد و ميان كسى كه با ديدن عقل بزرگ، عقل كوچك و حقير خود را از دست مى‌دهد و ابله مى‌گردد؛ اين‌گونه ابلهى، ربانى است.
 
14. چون موش صورت و طبيعت و هوا در چاه دلت افتاد، هرگز نمى‌توانى به حقايق معانى آب حيات پاك كننده برسى، چون'''«انما المشركون نجس»''' و'''«لا يمسه الا المطهرون»'''. تا آن موش را برنكشى و چاه وجودت را پاك نكنى، وجود تو و سخنان تو، داراى اثر و جان نخواهد بود، پس چاره آن است كه ابتدا، خودت را تربيت كنى جهت تحصيل روح باقيه، زيرا اكنون آن روح در تو ناقص است، البته او خود كامل است، اما در تو كامل نشده است.


برهان الدين، عرفان و عشق را طريق وصول به كمال مى‌شناسد، ولى با اين همه، براى عقل نيز ارزش فراوانى قائل است. وى در تفسير آيه‌ى شريفه'''«و اوحينا الى موسى ان الق عصاك فاذا هى تلقف ما يأفكون»'''، تصريح مى‌كند كه انسان، قبل از رسيدن به مقام عشق هرگز نبايد استدلالات عقلى را كنار بگذارد، زيرا به كمك استدلال مى‌تواند خطاى خود را جبران كند. مقلد چون از راه بيفتد، برنخيزد و مستدل چون بيفتد، عصاى استدلال بگيرد و بازبرخيزد، مگر آنكه عصا را سنان تيز نبوده باشد؛ اكنون سنان عصا را همواره تيز بايد كردن و اين عصاى استدلال را از دست نبايد نهاد تا به بصيرت برسى، آن‌گاه خود از دستت بيفتد؛ «ان الق عصاك».
برهان الدين، عرفان و عشق را طريق وصول به كمال مى‌شناسد، ولى با اين همه، براى عقل نيز ارزش فراوانى قائل است. وى در تفسير آيه‌ى شريفه'''«و اوحينا الى موسى ان الق عصاك فاذا هى تلقف ما يأفكون»'''، تصريح مى‌كند كه انسان، قبل از رسيدن به مقام عشق هرگز نبايد استدلالات عقلى را كنار بگذارد، زيرا به كمك استدلال مى‌تواند خطاى خود را جبران كند. مقلد چون از راه بيفتد، برنخيزد و مستدل چون بيفتد، عصاى استدلال بگيرد و بازبرخيزد، مگر آنكه عصا را سنان تيز نبوده باشد؛ اكنون سنان عصا را همواره تيز بايد كردن و اين عصاى استدلال را از دست نبايد نهاد تا به بصيرت برسى، آن‌گاه خود از دستت بيفتد؛ «ان الق عصاك».
خط ۱۰۲: خط ۸۹:
فهرست مندرجات، در آغاز كتاب و موارد زير، در پايان آن ذكر شده است:
فهرست مندرجات، در آغاز كتاب و موارد زير، در پايان آن ذكر شده است:


1. حواشى و تعليقات؛
#حواشى و تعليقات؛
 
#فهرست آيات قرآن؛
2.فهرست آيات قرآن؛
#فهرست احاديث؛
 
#فهرست كلمات مشايخ و امثال عربى؛
3. فهرست احاديث؛
#فهرست حكم و امثال فارسى؛
 
#فهرست اشعار فارسى و عربى؛
4. فهرست كلمات مشايخ و امثال عربى؛
#فهرست مصطلحات و نوادر لغات و تعبيرات؛
 
#فهرست اسماء رجال و طوائف؛
5. فهرست حكم و امثال فارسى؛
#فهرست بلاد و اماكن؛
 
#فهرست اسامى كتب؛
6. فهرست اشعار فارسى و عربى؛
#فهرست تكمله حواشى.
 
7. فهرست مصطلحات و نوادر لغات و تعبيرات؛
 
8. فهرست اسماء رجال و طوائف؛
 
9. فهرست بلاد و اماكن؛
 
10. فهرست اسامى كتب؛
 
11. فهرست تكمله حواشى.




۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش