پرش به محتوا

فضل العرب و التنبیه علی علومها: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'عبد ' به 'عبد'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'عبد ' به 'عبد')
خط ۵۲: خط ۵۲:
ابن قتیبه در کتاب «عیون الأخبار» به این کتابش اشاره کرده و گفته است: «برای شاعران کتابیو برای شعر، بابیطولانی در کتاب العرب اختصاص داده ام»<ref>ر.ک: احمدی، محمدقاسم، 1386، ص26</ref>.
ابن قتیبه در کتاب «عیون الأخبار» به این کتابش اشاره کرده و گفته است: «برای شاعران کتابیو برای شعر، بابیطولانی در کتاب العرب اختصاص داده ام»<ref>ر.ک: احمدی، محمدقاسم، 1386، ص26</ref>.


البته بسیاری از منابع از آن با نام «التسویة بین العرب و العجم» یاد کرده‌اند. شایسته مقام و جایگاه عالمی مانند ابن قتیبه هم همین است که کتابش را با چنین عنوانی و با همین موضوع بنویسد، ولی آنچه ابن عبد ربه در کتاب «العقد الفرید» از آن نقل کرده، با عنوان «فضل العرب علی العجم» سازگارتر است. ابن عبد ربه چنین آورده است: ابن قتیبه در کتاب «تفضیل العرب» گفته است: «و اما اهل تسویه...؛ گروهی از آن‌ها برخی از ظواهر قرآن و حدیث را گرفته و با آن بر ضد مخالفانشان احتجاج کرده، ولی درست در معنای آن دقت نکرده‌اند. آنان به آیاتی مانند:» یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا، إنّ أکرمکم عند اللّه أتقاکم «و آیه «إنما المؤمنون إخوة» و نیز به قول پیامبر(ص) در خطبه حجة الوداع که فرموده است: «أیها الناس إنّ اللّه قد أذهب عنکم نخوة الجاهلیة و تفاخرها بالآباء، لیس لعربی علی عجمی فخر إلاّ بالتقوی، کلّکم لآدم و آدم من تراب» و همچنین به قول دیگرش که فرموده است: «المؤمنون تتکافأ دماؤهم و یسعی بذمتهم أدناهم و هم ید علی من سواهم»، تمسک جسته‌اند. معنایی که از این آیات و روایات برداشت می‌شود این است که همه مؤمنان در طریق احکام و منزلت نزد خدا و در روز قیامت برابرند ]نه در امور دنیا[.
البته بسیاری از منابع از آن با نام «التسویة بین العرب و العجم» یاد کرده‌اند. شایسته مقام و جایگاه عالمی مانند ابن قتیبه هم همین است که کتابش را با چنین عنوانی و با همین موضوع بنویسد، ولی آنچه ابن عبدربه در کتاب «العقد الفرید» از آن نقل کرده، با عنوان «فضل العرب علی العجم» سازگارتر است. ابن عبدربه چنین آورده است: ابن قتیبه در کتاب «تفضیل العرب» گفته است: «و اما اهل تسویه...؛ گروهی از آن‌ها برخی از ظواهر قرآن و حدیث را گرفته و با آن بر ضد مخالفانشان احتجاج کرده، ولی درست در معنای آن دقت نکرده‌اند. آنان به آیاتی مانند:» یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا، إنّ أکرمکم عند اللّه أتقاکم «و آیه «إنما المؤمنون إخوة» و نیز به قول پیامبر(ص) در خطبه حجة الوداع که فرموده است: «أیها الناس إنّ اللّه قد أذهب عنکم نخوة الجاهلیة و تفاخرها بالآباء، لیس لعربی علی عجمی فخر إلاّ بالتقوی، کلّکم لآدم و آدم من تراب» و همچنین به قول دیگرش که فرموده است: «المؤمنون تتکافأ دماؤهم و یسعی بذمتهم أدناهم و هم ید علی من سواهم»، تمسک جسته‌اند. معنایی که از این آیات و روایات برداشت می‌شود این است که همه مؤمنان در طریق احکام و منزلت نزد خدا و در روز قیامت برابرند ]نه در امور دنیا[.


اگر همه مردم در امور دنیا برابر بودند و هیچ کس بر دیگری برتری نداشت مگر در امور اخروی، دیگر در دنیا شریف و غیر شریف و فاضل و مفضول وجود نداشت؛ درحالی که پیامبر(ص) فرموده است: «هرگاه کریم قومی نزد شما آمد، او را اکرام کنید» و همچنین فرموده است: «از لغزش بزرگان صاحب جاه درگذرید» و درباره قیس بن عاصم فرموده است: «او سرور اهل وبر (چادرنشینان) است»<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>.
اگر همه مردم در امور دنیا برابر بودند و هیچ کس بر دیگری برتری نداشت مگر در امور اخروی، دیگر در دنیا شریف و غیر شریف و فاضل و مفضول وجود نداشت؛ درحالی که پیامبر(ص) فرموده است: «هرگاه کریم قومی نزد شما آمد، او را اکرام کنید» و همچنین فرموده است: «از لغزش بزرگان صاحب جاه درگذرید» و درباره قیس بن عاصم فرموده است: «او سرور اهل وبر (چادرنشینان) است»<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>.
خط ۶۴: خط ۶۴:
به این آیه نیز احتجاج می‌کنند که می‌فرماید: «/إن الله اصطفی آدم و نوحا و آل إبراهیم و آل عمران علی العالمین.../». سپس به اسحاق و اسماعیل فرزندان ابراهیم(ع) بر عرب تفاخر می‌کنند که اسحاق از ساره و اسماعیل از کنیزی به نام ‌هاجر است... آن‌ها عجم را فرزندان زنی آزاد و عرب را فرزندان زنی کنیز می‌دانند؛ زیرا عرب از نسل ‌هاجر است و‌هاجر کنیز بوده است. اینها در این مورد اشتباه کرده‌اند؛ زیرا به هر کنیزی «لخناء» نمی‌گویند. لخناء به کنیزان شترچران و هیزم شکن می‌گویند. این واژه از لخن به معنای بدی بوی بدن گرفته شده است.‌هاجر کسی است که خداوند او را از هر پلیدی پاک کرده و لایق همسری ابراهیم خلیل(ع) و مادری اسماعیل(ع) گردانیده است. آیا برای یک ملحد جایز است که او را لخناء بنامد، تا چه رسد به یک مسلمان «<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>.
به این آیه نیز احتجاج می‌کنند که می‌فرماید: «/إن الله اصطفی آدم و نوحا و آل إبراهیم و آل عمران علی العالمین.../». سپس به اسحاق و اسماعیل فرزندان ابراهیم(ع) بر عرب تفاخر می‌کنند که اسحاق از ساره و اسماعیل از کنیزی به نام ‌هاجر است... آن‌ها عجم را فرزندان زنی آزاد و عرب را فرزندان زنی کنیز می‌دانند؛ زیرا عرب از نسل ‌هاجر است و‌هاجر کنیز بوده است. اینها در این مورد اشتباه کرده‌اند؛ زیرا به هر کنیزی «لخناء» نمی‌گویند. لخناء به کنیزان شترچران و هیزم شکن می‌گویند. این واژه از لخن به معنای بدی بوی بدن گرفته شده است.‌هاجر کسی است که خداوند او را از هر پلیدی پاک کرده و لایق همسری ابراهیم خلیل(ع) و مادری اسماعیل(ع) گردانیده است. آیا برای یک ملحد جایز است که او را لخناء بنامد، تا چه رسد به یک مسلمان «<ref>ر.ک: همان، ص28</ref>.


اینها مطالبی بود که ابن عبد ربه از کتاب فضل العرب ابن قتیبه نقل کرده است. البته ابن عبد ربه سخن ابن قتیبه را نقد و با نظر او مخالفت کرده است. در این مسئله حق با ابن عبد ربه است؛ زیرا هیچ فضیلتی بر مبنای زبان و نژاد نیست. بهتر بود ابن قتیبه سعی کند که این ملاک‌های کاذب را نفی و ملاک واقعی برتری در اسلام را که همان تقوا و فضیلت‌های انسانی است، اثبات کند. شایان توجه است که نقل این مطالب به منظور روشن شدن هرچه بیشتر محتوای کتاب ابن قتیبه و نیز آشکار شدن چگونگی مقابله وی با شعوبیه بود<ref>ر.ک: همان</ref>.
اینها مطالبی بود که ابن عبدربه از کتاب فضل العرب ابن قتیبه نقل کرده است. البته ابن عبدربه سخن ابن قتیبه را نقد و با نظر او مخالفت کرده است. در این مسئله حق با ابن عبدربه است؛ زیرا هیچ فضیلتی بر مبنای زبان و نژاد نیست. بهتر بود ابن قتیبه سعی کند که این ملاک‌های کاذب را نفی و ملاک واقعی برتری در اسلام را که همان تقوا و فضیلت‌های انسانی است، اثبات کند. شایان توجه است که نقل این مطالب به منظور روشن شدن هرچه بیشتر محتوای کتاب ابن قتیبه و نیز آشکار شدن چگونگی مقابله وی با شعوبیه بود<ref>ر.ک: همان</ref>.


== وضعیت کتاب ==
== وضعیت کتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش