پرش به محتوا

سیرت جلال‌الدین منکبرنی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ،' به '،'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
خط ۶۶: خط ۶۶:




«سيرت جلال‌الدين منكبرنى» مهم‌ترين اثر [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] است. [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] ، جوينى و جوزجانى، سه تن مورخى بودند كه در هنگام حمله مغول، در خراسان و ماوراءالنهر مى‌زيستند و بسيارى از وقايع اين دوران را شاهد بوده يا از افراد نزديك به واقعه كسب اطلاع كرده‌اند. سيرت جلال‌الدين خوارزمشاه در حقيقت سرگذشت پسر سلطان محمد خوارزمشاه و شرح يازده سال از اين دوران؛ يعنى از آغاز حمله مغول تا مرگ سلطان جلال‌الدين، و خاطرات شخص [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] از رويدادهاى اين دوران است. در اين ميان، مؤلف در مواردى به سابقه بعضى از وقايع در دوره‌هاى پيش از آن؛ يعنى زمان حكمرانى سلطان محمد اشاره نموده و اطلاعات ارزشمندى در اين خصوص عرضه كرده است. دقت مؤلف در ضبط وقايع، نزديكى او به دربار سلطان جلال‌الدين، ارزيابى‌اش از وقايع، ديد انتقادى و نيز قلت آثار درخصوص حكومت خوارزمشاهيان، سبب شده است كه اثر او جايگاهى خاص در ميان منابع اين دوران به دست آورد.
«سيرت جلال‌الدين منكبرنى» مهم‌ترين اثر [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] است. [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]]، جوينى و جوزجانى، سه تن مورخى بودند كه در هنگام حمله مغول، در خراسان و ماوراءالنهر مى‌زيستند و بسيارى از وقايع اين دوران را شاهد بوده يا از افراد نزديك به واقعه كسب اطلاع كرده‌اند. سيرت جلال‌الدين خوارزمشاه در حقيقت سرگذشت پسر سلطان محمد خوارزمشاه و شرح يازده سال از اين دوران؛ يعنى از آغاز حمله مغول تا مرگ سلطان جلال‌الدين، و خاطرات شخص [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] از رويدادهاى اين دوران است. در اين ميان، مؤلف در مواردى به سابقه بعضى از وقايع در دوره‌هاى پيش از آن؛ يعنى زمان حكمرانى سلطان محمد اشاره نموده و اطلاعات ارزشمندى در اين خصوص عرضه كرده است. دقت مؤلف در ضبط وقايع، نزديكى او به دربار سلطان جلال‌الدين، ارزيابى‌اش از وقايع، ديد انتقادى و نيز قلت آثار درخصوص حكومت خوارزمشاهيان، سبب شده است كه اثر او جايگاهى خاص در ميان منابع اين دوران به دست آورد.


[[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] جلال‌الدين را گندمگون و كوتاه قد وصف كرده و او را به سبب شكيبايى، كم حرفى و دشنام ندادن ستوده است. [[ذهبى]]، به نقل از [[بغدادی، عبداللطیف|عبداللطيف بغدادى]]، او را گندمگون متمايل به زرد، لاغر و زشت وصف كرده است. به نوشته [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] ، او ترك زبانى بود كه گاهى به فارسى هم سخن مى‌گفت؛ اما خواندمير گفته‌است كه او حتى به فارسى شعر هم مى‌سرود. جلال‌الدين بسيار خوشگذران و ميگسار بود و حتى تا آخرين لحظاتِ حكومتِ خود اين رفتار را رها نكرد. برخى آن را يكى از عوامل سقوط وى دانسته‌اند. بر اساس رواياتى از [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] ، او رعيت دوست و به اجراى عدالت علاقه‌مند بود و از منافع توده مردم در برابر زياده خواهى سربازان و درباريانِ خشن خود حفاظت مى‌كرد. همچنين به عمران و آبادانى علاقه‌مند بود. او در پرورش اديبان و علما مى‌كوشيد و بدين منظور مدرسه‌اى در اصفهان بنا كرد. وى اگر چه فاقد شمّ سياسى قوى بود و توانِ برآوردِ صحيح نيروهاى خود و حريفان و استفاده از فرصت‌هاى مناسب سياسى را نداشت؛ اما بدون شك از مهارت و جسارت نظامى بسيارى برخوردار بود، چنانكه در بسيارى از نبردها با تهور خود مايه تقويت روحيه سپاه مى‌شد و نتيجه جنگ را به نفع خود تغيير مى‌داد. در ادبيات و تاريخ ايران، او را با صفاتى همچون دلاور، دلير، شير ميدان و جز آن ستوده‌اند. او با مبارزه در برابر مغولان، در دل مردم مأيوس ايران، اميد به وجود آورد؛ در نتيجه، در منابع او را به گونه‌اى ستوده‌اند و وصف كرده‌اند كه با واقع تفاوت دارد و برخى محققان، به درستى، ميان بُعد تاريخى و واقعى وجود جلال‌الدين با بُعدِ حماسى و آرمانى وى تفاوت قائل شده‌اند.
[[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] جلال‌الدين را گندمگون و كوتاه قد وصف كرده و او را به سبب شكيبايى، كم حرفى و دشنام ندادن ستوده است. [[ذهبى]]، به نقل از [[بغدادی، عبداللطیف|عبداللطيف بغدادى]]، او را گندمگون متمايل به زرد، لاغر و زشت وصف كرده است. به نوشته [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]]، او ترك زبانى بود كه گاهى به فارسى هم سخن مى‌گفت؛ اما خواندمير گفته‌است كه او حتى به فارسى شعر هم مى‌سرود. جلال‌الدين بسيار خوشگذران و ميگسار بود و حتى تا آخرين لحظاتِ حكومتِ خود اين رفتار را رها نكرد. برخى آن را يكى از عوامل سقوط وى دانسته‌اند. بر اساس رواياتى از [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]]، او رعيت دوست و به اجراى عدالت علاقه‌مند بود و از منافع توده مردم در برابر زياده خواهى سربازان و درباريانِ خشن خود حفاظت مى‌كرد. همچنين به عمران و آبادانى علاقه‌مند بود. او در پرورش اديبان و علما مى‌كوشيد و بدين منظور مدرسه‌اى در اصفهان بنا كرد. وى اگر چه فاقد شمّ سياسى قوى بود و توانِ برآوردِ صحيح نيروهاى خود و حريفان و استفاده از فرصت‌هاى مناسب سياسى را نداشت؛ اما بدون شك از مهارت و جسارت نظامى بسيارى برخوردار بود، چنانكه در بسيارى از نبردها با تهور خود مايه تقويت روحيه سپاه مى‌شد و نتيجه جنگ را به نفع خود تغيير مى‌داد. در ادبيات و تاريخ ايران، او را با صفاتى همچون دلاور، دلير، شير ميدان و جز آن ستوده‌اند. او با مبارزه در برابر مغولان، در دل مردم مأيوس ايران، اميد به وجود آورد؛ در نتيجه، در منابع او را به گونه‌اى ستوده‌اند و وصف كرده‌اند كه با واقع تفاوت دارد و برخى محققان، به درستى، ميان بُعد تاريخى و واقعى وجود جلال‌الدين با بُعدِ حماسى و آرمانى وى تفاوت قائل شده‌اند.


اصل كتاب را [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] به زبان عربى نوشته و در قرن هفتم، شخص ناشناسى آن را به فارسى ترجمه و تحرير كرده است. از اين ترجمه ظاهراً نسخه منحصر به فرد آن، كه در كتاب‌خانه مكرمين خليل ينانج استاد تاريخ دانشگاه استامبول موجود مى‌باشد، در اختيار [[مینوی، مجتبی|مجتبى مينوى]] قرار گرفت و وى اين ترجمه را با تعليقات ارزشمندى به چاپ رساند.
اصل كتاب را [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] به زبان عربى نوشته و در قرن هفتم، شخص ناشناسى آن را به فارسى ترجمه و تحرير كرده است. از اين ترجمه ظاهراً نسخه منحصر به فرد آن، كه در كتاب‌خانه مكرمين خليل ينانج استاد تاريخ دانشگاه استامبول موجود مى‌باشد، در اختيار [[مینوی، مجتبی|مجتبى مينوى]] قرار گرفت و وى اين ترجمه را با تعليقات ارزشمندى به چاپ رساند.


متن عربى كتاب ظاهراً تا ساليان بسيارى ناشناخته ماند. جز آنكه برخى نويسندگانى چون [[ابن خلدون]] و ابوالفداء از بخش‌هاى كوتاهى از آن استفاده كردند. حتى رضاقلى‌خان هدايت كه مقدمه‌اى بر اثر ديگر [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] ؛ يعنى «نفثة المصدور» نگاشته است، از كتاب «سيرت جلال‌الدين» نامى نبرده و محتملاً از آن بى‌اطلاع بوده است. در 1891.م هوداس فرا[[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] ، معلم زبان‌هاى شرقى، نسخه منحصر به فرد اين كتاب، موجود در كتابخانه ملى پاريس، را تصحيح كرد و به چاپ رساند. نسخه مورد استفاده هوداس، استنساخ سال 667. ق؛ يعنى 28 سال پس از تأليف اصل كتاب بوده است. در 1953.م نيز حافظ احمد حمدى با تكيه بر چاپ پاريس، مجدداً اين اثر را در مصر به چاپ رساند. متن عربى را در 1324.ش، محمدعلى ناصح، رئيس انجمن ادبى ايران، از روى چاپ هوداس به فارسى ترجمه كرد.
متن عربى كتاب ظاهراً تا ساليان بسيارى ناشناخته ماند. جز آنكه برخى نويسندگانى چون [[ابن خلدون]] و ابوالفداء از بخش‌هاى كوتاهى از آن استفاده كردند. حتى رضاقلى‌خان هدايت كه مقدمه‌اى بر اثر ديگر [[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]] ؛ يعنى «نفثة المصدور» نگاشته است، از كتاب «سيرت جلال‌الدين» نامى نبرده و محتملاً از آن بى‌اطلاع بوده است. در 1891.م هوداس فرا[[نسوی، محمد بن احمد|نسوى]]، معلم زبان‌هاى شرقى، نسخه منحصر به فرد اين كتاب، موجود در كتابخانه ملى پاريس، را تصحيح كرد و به چاپ رساند. نسخه مورد استفاده هوداس، استنساخ سال 667. ق؛ يعنى 28 سال پس از تأليف اصل كتاب بوده است. در 1953.م نيز حافظ احمد حمدى با تكيه بر چاپ پاريس، مجدداً اين اثر را در مصر به چاپ رساند. متن عربى را در 1324.ش، محمدعلى ناصح، رئيس انجمن ادبى ايران، از روى چاپ هوداس به فارسى ترجمه كرد.


متن فارسى كتاب سيرت جلال‌الدين، كه در قرن هفتم قمرى ترجمه شده است، در مقايسه با متن عربى آن كاستى‌هايى دارد. ظاهراً مترجم آن ترجيح داده است، بعضى توضيحات مؤلف را ترجمه نكند يا حذف كند. با اين حال، انشاى فصيح و مناسب او بهره‌مندى از اين اثر را ساده و مطلوب ساخته است.
متن فارسى كتاب سيرت جلال‌الدين، كه در قرن هفتم قمرى ترجمه شده است، در مقايسه با متن عربى آن كاستى‌هايى دارد. ظاهراً مترجم آن ترجيح داده است، بعضى توضيحات مؤلف را ترجمه نكند يا حذف كند. با اين حال، انشاى فصيح و مناسب او بهره‌مندى از اين اثر را ساده و مطلوب ساخته است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش