پرش به محتوا

سلوك الملوك: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۴۹: خط ۴۹:
«سلوك الملوك» كتابى است به زبان فارسى از فضل‌الله بن روزبهان خنجى اصفهانى(متوفاى 927ق)، فقيه، متكلم و مورخ اهل سنت كه در روزگار خود به «خواجه ملا» و «خواجه مولانا» شهرت داشت.
«سلوك الملوك» كتابى است به زبان فارسى از فضل‌الله بن روزبهان خنجى اصفهانى(متوفاى 927ق)، فقيه، متكلم و مورخ اهل سنت كه در روزگار خود به «خواجه ملا» و «خواجه مولانا» شهرت داشت.


به نظر مى‌رسد كه فضل الله در بيستم ذى الحجه 919ق مقدمه كتاب را آغاز كرده و در آخر ربيع الاول 920ق آن را به پايان رسانيده؛ يعنى يكصد روز تمام صرف گردآوردن كتاب شده است و انصافاً انجام چنين كارى در آن مدت كوتاه گواهى حضور ذهن و آمادگى فكر و تسلط و احاطه مؤلف بر مسائل فقهى مى‌باشد.
به نظر مى‌رسد كه فضل الله در بيستم ذى الحجه 919ق مقدمه كتاب را آغاز كرده و در آخر ربيع الاول 920ق آن را به پايان رسانيده؛ يعنى يكصد روز تمام صرف گردآوردن كتاب شده است و انصافاً انجام چنين كارى در آن مدت كوتاه گواهى حضور ذهن و آمادگى فكر و تسلط و احاطه مؤلف بر مسائل فقهى مى‌باشد.


==ساختار==
==ساختار==




كتاب مشتمل بر يك مقدمه به قلم مصحح، آقاى محمد على موحد، يك ديباچه و يك مقدمه به خامه مؤلف و پانزده باب است كه هريك به فصل‌هايى تقسيم مى‌شود.
كتاب مشتمل بر يك مقدمه به قلم مصحح، آقاى محمد على موحد، يك ديباچه و يك مقدمه به خامه مؤلف و پانزده باب است كه هريك به فصل‌هايى تقسيم مى‌شود.


انگيزه مؤلف از نگارش اين كتاب راهنمايى و ارشاد عبيدالله خان ازبك به اقامه يك دولت اسلامى و تطبيق حكومت با موازين شرعى بوده است.
انگيزه مؤلف از نگارش اين كتاب راهنمايى و ارشاد عبيدالله خان ازبك به اقامه يك دولت اسلامى و تطبيق حكومت با موازين شرعى بوده است.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
خط ۷۱: خط ۷۱:
در فصل‌بندى كتاب تا حد زيادى از روش منطقى پيروى شده است با اين وصف در برخى از موارد ملاحظه مى‌شود مطالبى در بابى آمده است كه با موضوع آن باب ارتباط ندارد. مثلاً در فصل سوم از باب دهم كه مربوط به ضمان وُلات است يا به اصطلاح امروزى از مسئوليت دولت در قبال خسارات و صدماتى كه در نتيجه اجراى مجازات‌هاى شرعى حاصل مى‌شود سخن مى‌راند ارتباطى با مباحث ديگر آن باب كه مخصوص احكام بغى و جنگ با بغات است ندارد و مناسب‌تر آن بود كه اين مسائل در ذيل باب هشتم كه مختص به بحث از حدود و تعزيرات است آورده مى‌شد.
در فصل‌بندى كتاب تا حد زيادى از روش منطقى پيروى شده است با اين وصف در برخى از موارد ملاحظه مى‌شود مطالبى در بابى آمده است كه با موضوع آن باب ارتباط ندارد. مثلاً در فصل سوم از باب دهم كه مربوط به ضمان وُلات است يا به اصطلاح امروزى از مسئوليت دولت در قبال خسارات و صدماتى كه در نتيجه اجراى مجازات‌هاى شرعى حاصل مى‌شود سخن مى‌راند ارتباطى با مباحث ديگر آن باب كه مخصوص احكام بغى و جنگ با بغات است ندارد و مناسب‌تر آن بود كه اين مسائل در ذيل باب هشتم كه مختص به بحث از حدود و تعزيرات است آورده مى‌شد.


در مجموع مفاهيم كتاب يك‌دوره حقوق عمومى و ادارى اسلام را به اضافه مباحث حقوق مدنى و جزائى اسلام در بردارد. همچنين از حقوق سياسى اسلام و به‌طور كلى نهاد حكومت و بافت دولت در اسلام سخن رفته است كه اين مباحث را مى‌توان وجه غالب كتاب به شمار آورد. در تدوين و تنظيم عناوين حقوق سياسى اسلام، مؤلف از كتب پيشينيان مانند احكام السلطانيه ماوردى و احياء العلوم غزالى و... به روايت خودش بهره برده است.
در مجموع مفاهيم كتاب يك‌دوره حقوق عمومى و ادارى اسلام را به اضافه مباحث حقوق مدنى و جزائى اسلام در بردارد. همچنين از حقوق سياسى اسلام و به‌طور كلى نهاد حكومت و بافت دولت در اسلام سخن رفته است كه اين مباحث را مى‌توان وجه غالب كتاب به شمار آورد. در تدوين و تنظيم عناوين حقوق سياسى اسلام، مؤلف از كتب پيشينيان مانند احكام السلطانيه ماوردى و احياء العلوم غزالى و... به روايت خودش بهره برده است.


در كليه مباحث حقوق عمومى وادارى كتاب، آنچه كه به نحو بارزى چشمگير است، اعتقاد مؤلف به اصالت زور و قهر و غلبه و مفاهيمى از اين قبيل است. اولاً اعمال زور و قهر و استيلا بر اجتماع را از ناحيه سلطان به نحو عدوان نه تنها جائز مى‌داند بلكه آن را از لوازم حكومت و سلطنت به شمار آورده و آن را در رديف اجماع و عهد و شورا راهى صحيح و قابل قبول براى انعقاد امامت مى‌داند.
در كليه مباحث حقوق عمومى وادارى كتاب، آنچه كه به نحو بارزى چشمگير است، اعتقاد مؤلف به اصالت زور و قهر و غلبه و مفاهيمى از اين قبيل است. اولاً اعمال زور و قهر و استيلا بر اجتماع را از ناحيه سلطان به نحو عدوان نه تنها جائز مى‌داند بلكه آن را از لوازم حكومت و سلطنت به شمار آورده و آن را در رديف اجماع و عهد و شورا راهى صحيح و قابل قبول براى انعقاد امامت مى‌داند.


نويسنده، امامت و سلطنت را يكى مى‌داند و سلطان را با امام تفاوت نمى‌نهد؛ چنانكه در آغاز يكى ديگر از تأليفاتش به نام مهمان‌نامه بخارا از محمد شيبانى، خان ازبك، با عناوين: امام الزمان و خليفة الرحمن ياد مى‌كند. بنا به روايت فضل الله چون شرط اجتهاد در امام يا سلطان موجود باشد او بايد به اجتهاد خود عمل نمايد اما در دنباله مطلب ناگزير به اين اعتراف مى‌شود كه: «ليكن چنين پادشاه مجتهد در اعصار كم بوده...».
نويسنده، امامت و سلطنت را يكى مى‌داند و سلطان را با امام تفاوت نمى‌نهد؛ چنانكه در آغاز يكى ديگر از تأليفاتش به نام مهمان‌نامه بخارا از محمد شيبانى، خان ازبك، با عناوين: امام الزمان و خليفة الرحمن ياد مى‌كند. بنا به روايت فضل الله چون شرط اجتهاد در امام يا سلطان موجود باشد او بايد به اجتهاد خود عمل نمايد اما در دنباله مطلب ناگزير به اين اعتراف مى‌شود كه: «ليكن چنين پادشاه مجتهد در اعصار كم بوده...».
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش