۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
كتاب داراى يك پيشگفتار و هفت فصل مىباشد كه فصل ششم، فهرست اعلام اشخاص و فصل هفتم، فهرست اسامى جغرافيايى است. همچنين شامل يك صفحه غلط نامه، چند عكس و چند صفحه از نوشتههاى خانلرخان به خط خود او به عنوان نمونه، مىباشد. | كتاب داراى يك پيشگفتار و هفت فصل مىباشد كه فصل ششم، فهرست اعلام اشخاص و فصل هفتم، فهرست اسامى جغرافيايى است. همچنين شامل يك صفحه غلط نامه، چند عكس و چند صفحه از نوشتههاى خانلرخان به خط خود او به عنوان نمونه، مىباشد. | ||
شيوه بيان مطالب كتاب از آنجايى كه يك سفرنامه مىباشد، به صورت روز شمار و ذكر وقايع و امورى است كه مؤلف | شيوه بيان مطالب كتاب از آنجايى كه يك سفرنامه مىباشد، به صورت روز شمار و ذكر وقايع و امورى است كه مؤلف آنها را مشاهده كرده است، در اين ايام مىباشد. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
فصل اول؛ شامل دو بخش پيشگفتار و شرح حال ميرزا خانلرخان اعتصامالملك مىباشد. در پيشگفتار، چگونگى جمعآورى اين كتاب توسط آقاى محمودى و در بخش بعدى اطلاعاتى از زندگى مؤلف | فصل اول؛ شامل دو بخش پيشگفتار و شرح حال ميرزا خانلرخان اعتصامالملك مىباشد. در پيشگفتار، چگونگى جمعآورى اين كتاب توسط آقاى محمودى و در بخش بعدى اطلاعاتى از زندگى مؤلف كتاب، ذكر شده است. | ||
فصل دوم «روزنامه سفر لندن از تاريخ 17 محرم 1280 تا 10 شوال 1281»؛ با يك عكس از خانلرخان و صفحه اول روزنامه سفر لندن با دست خط وى، شروع مىشود. در اين بخش نويسنده شرح سفر خويش را از تبريز آغاز كرده و به صورت روزانه و شهر به شهر و كشور به كشور خاطرات سفر را يادداشت نموده است؛ همانند، «روز شنبه بيست و چهارم، سياحت اوچ كليسا كه در سه فزسخى ايروان و از راه بركران است، رفتيم. قصبهاى است بغايت معمور. سكنهى آنجا كلا ارامنهاند. اصل كليسا بنايى است، سخت استوار و بغايت محكم. بانى آن را مىگويند جرجيس نبى بوده است. پايه و سقف و ستون جمعا از سنگهاى تراشيده، فضايى وسيع و عمارتى منيع دارد...». | فصل دوم «روزنامه سفر لندن از تاريخ 17 محرم 1280 تا 10 شوال 1281»؛ با يك عكس از خانلرخان و صفحه اول روزنامه سفر لندن با دست خط وى، شروع مىشود. در اين بخش نويسنده شرح سفر خويش را از تبريز آغاز كرده و به صورت روزانه و شهر به شهر و كشور به كشور خاطرات سفر را يادداشت نموده است؛ همانند، «روز شنبه بيست و چهارم، سياحت اوچ كليسا كه در سه فزسخى ايروان و از راه بركران است، رفتيم. قصبهاى است بغايت معمور. سكنهى آنجا كلا ارامنهاند. اصل كليسا بنايى است، سخت استوار و بغايت محكم. بانى آن را مىگويند جرجيس نبى بوده است. پايه و سقف و ستون جمعا از سنگهاى تراشيده، فضايى وسيع و عمارتى منيع دارد...». | ||
مؤلف | مؤلف در هنگام نوشتن سفرنامه خويش گزارشات دقيقى از روستاها و مناطق جغرافيايى ميان راه به خواننده ارائه مىدهد و تمام مكانهايى كه از آن عبور كردهاند، را به صورت كامل شرح كرده است و گزارشات خوبى از اين مناطق در آن روزگار بدست مىدهد كه از اين لحاظ داراى اهميت مىباشد. چنانكه كه در گزارش بالا تمامى بنا و ساكنان و بخشهاى مختلف اين كليسا، نقاشىهاى كشيده شده بر ديوارها، لباس مسيحيان اين منطقه، بزرگ ايشان و چگونگى اطاعت از وى و مبالغ زيادى كه در آنجا وجود و صرف مىشود، ياد شده است. | ||
مؤلف | مؤلف سفر خود را با كشتى ادامه در اروپا شرقى ادامه داده است و در بعضى مواقع به خاطر حاضر نبودن كشتى بخار سفر وى به تعويق افتاده است. چنانكه از مطالب كتاب برداشت مىشود، مؤلف اعتقاد زيادى به استخاره داشته و زمانى كه كسالتى بر او عارض شده بوده است به حكم استخاره مسهلى خورده است و سلامتى حاصل شده است. | ||
وى در شرح شهر استانبول مىنويسد كه «توصيف وضع شهر اسلامبول از حيز تحرير خارج است. از قراريكه از جمعى معتبر شنيدم، آنطور مكان بحسب خلقت طبيعى در كره خاك وضع نشده است...». مؤلف | وى در شرح شهر استانبول مىنويسد كه «توصيف وضع شهر اسلامبول از حيز تحرير خارج است. از قراريكه از جمعى معتبر شنيدم، آنطور مكان بحسب خلقت طبيعى در كره خاك وضع نشده است...». مؤلف چنان اين شهر را توصيف كرده است كه خواننده كتاب مىتواند همراه مؤلف در جاى جاى مكانها و مناطق ذكر شده شهر خود را و ديدنهايى آن را تصور كند. | ||
همچنين اسامى كسانى را كه در اين سفر با او بودهاند، ذكر كرده است. براى مثال: «روز شنبه هفدهم شهر محرم الحرام، چهار ساعت از روز رفته، از تبريز به همره جمعى از صاحب منصبان اين دولت پاينده... و اسامى آنان بر اين فصل است: | همچنين اسامى كسانى را كه در اين سفر با او بودهاند، ذكر كرده است. براى مثال: «روز شنبه هفدهم شهر محرم الحرام، چهار ساعت از روز رفته، از تبريز به همره جمعى از صاحب منصبان اين دولت پاينده... و اسامى آنان بر اين فصل است: | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
روانه شده، وقت عصر به قريه صوفيان، شش فرسخى شهر تبريز رسيديم.» | روانه شده، وقت عصر به قريه صوفيان، شش فرسخى شهر تبريز رسيديم.» | ||
مؤلف | مؤلف هنگام حضور در لندن گزارشات خود را با هيت حاكمه و ديدار از پارلمان انگليس را بيان داشته است. | ||
ايشان احتمالا بدان جهت كه از مسير رفت به تهران برگشته است به صورت تيتروار شرح بازگشت خويش را در يك صفحه بيان داشته است. «حركت از لندن ساعت هفت ونيم صبح پنج شنبه 25 جمادى الاول سنه-ى 1281ق. | ايشان احتمالا بدان جهت كه از مسير رفت به تهران برگشته است به صورت تيتروار شرح بازگشت خويش را در يك صفحه بيان داشته است. «حركت از لندن ساعت هفت ونيم صبح پنج شنبه 25 جمادى الاول سنه-ى 1281ق. | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
ايشان شهر ماوقع را به صورت مفصل انجام داده و چنانكه پيشتر گفته شد، تمام مشاهدات خود ار به صورت دقيق و بعضا با تحليل ذكر كرده است؛ همانند «آبادانى و معمورى شهر کرمانشاهان در خور خودش بحد كمال است.... الا اينكه امر طوايف كلهر بواسطه سوء رفتار و عدم كفايت مصطفى قليخان، حاكم آن طوايف كه تازه به حكومت آنها مامور شده بود، خالى از اختلال نبود...». | ايشان شهر ماوقع را به صورت مفصل انجام داده و چنانكه پيشتر گفته شد، تمام مشاهدات خود ار به صورت دقيق و بعضا با تحليل ذكر كرده است؛ همانند «آبادانى و معمورى شهر کرمانشاهان در خور خودش بحد كمال است.... الا اينكه امر طوايف كلهر بواسطه سوء رفتار و عدم كفايت مصطفى قليخان، حاكم آن طوايف كه تازه به حكومت آنها مامور شده بود، خالى از اختلال نبود...». | ||
مؤلف | مؤلف در اين بخش اوضاع و احوال كشور عراق و سيطره عثمانى را بر اين كشور و رفتار ايشان با مردمان سنى و شيعه به صورت كامل بيان مىدارد. وضع شهر نجف و كربلا و علماى اين شهرها و كلاسهاى درس ايشان... از جمله اخبارى است كه در اين فصل مىتوان به آن دست يافت. | ||
فصل چهارم: «روزنامه سفر قائن از تاريخ 25 ذيحجه 1293 تا 21 صفر 1296 بعلاوه راپرت اطلاعات طبس»؛ اين فصل با گزارش ورود به شهر سبزوار آغاز مىگردد و بعد از بيان گزارش سفر خود تا قائن است، اين فصل طولانىترين قسمت كتاب است كه در ميان آن گزارش اطلاعات طبس نيز بيان شده است. در ابتداى فصل، آقاى محمودى در پاورقى اشاره مىكند «نسخه اصلى اين روزنامه سفر بدست نيامده است. نسخه موجود رونوشت دقيقى است از آن... چند صفحه اول اين روزنامه سفر افتاده است...». | فصل چهارم: «روزنامه سفر قائن از تاريخ 25 ذيحجه 1293 تا 21 صفر 1296 بعلاوه راپرت اطلاعات طبس»؛ اين فصل با گزارش ورود به شهر سبزوار آغاز مىگردد و بعد از بيان گزارش سفر خود تا قائن است، اين فصل طولانىترين قسمت كتاب است كه در ميان آن گزارش اطلاعات طبس نيز بيان شده است. در ابتداى فصل، آقاى محمودى در پاورقى اشاره مىكند «نسخه اصلى اين روزنامه سفر بدست نيامده است. نسخه موجود رونوشت دقيقى است از آن... چند صفحه اول اين روزنامه سفر افتاده است...». | ||
مؤلف | مؤلف در اين بخشهايى از خراسان از جمله سبزوار و قائن... را به خوبى شرح كرده و در ميان گزارشات خود جزئيات سفر را نيز بيان داشته است؛ همانند «روز هيجدهم. صبح وقت اذان برخاسته، چاى خورديم. حاجى آغا احمد على به توسط رستم وعدهء مهمانى شب يكشنبه را خواست...». | ||
فصل پنجم: «راپرت اطلاعات قائن»؛ در اين فصل مؤلف | فصل پنجم: «راپرت اطلاعات قائن»؛ در اين فصل مؤلف به توصيف شهر قائن، كشاورزى و محصولات آن آغاز مىگردد؛ سپس نويسنده به بيان چگونگى رفتار حاكم قائن با مردم در امور مالياتى، داورى و قضاوت مىپردازد. «طرز حكومت او اين است كه در خارج قصبه بيرجند به نيم فرسخى، مزرعهاى آباد كرده، آب قليلى جارى نموده...هفتهاى دو روز دوشنبه و جمعه بار عام دارد كه هر عارض و ارباب حاجت در اين دو روز مىروند...»، «جز به ميزان حكم شرعى حكمى نمىكند. كليه دعاوى را رجوع به محكمه شرع مىكند... در ولايت قائن، سه مدرسه است يكى در شهر قائن يكى در بيرجند، كه اين دو را رفته و از طلاب آنها احوالات پرسيدهام...». | ||
==وضعيت == | ==وضعيت == |
ویرایش