۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،ك' به '، ك') |
جز (جایگزینی متن - ':ت' به ': ت') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
#وحدت وجود از ديدگاه علاءالدّوله | #وحدت وجود از ديدگاه علاءالدّوله | ||
#:نظريّهى وحدت وجود، يكى از غوامض انديشهى بشر و از اهمّ عقايد جمهور صوفيّه است و در سدهى هفتم با ظهور ابنعربى صبغهى رنگين و بارزى پيدا كرد. | #:نظريّهى وحدت وجود، يكى از غوامض انديشهى بشر و از اهمّ عقايد جمهور صوفيّه است و در سدهى هفتم با ظهور ابنعربى صبغهى رنگين و بارزى پيدا كرد. | ||
#:تقرير عرفانى اين نظريّه آنست كه جز يك موجود حقيقى، كه همان خداست، موجود ديگرى در سراى هستى يافت نمىشود و هر چيز ديگرى تجلّى و ظهور اوست. به نظر آنها «خدا همه چيز است و هر چيزى خداست. جهان يا عين خداست و يا وجهى از تجلّى ذات او». «وحدت جويى» و «وحدت گويى» همواره جزو لاينفك ميراث صوفيه محسوب شده است.اين نظريّه همواره از سوى فقها، متكلّمان و حتّى فلاسفه مورد انتقادهاى گوناگون قرار گرفته است؛ ولى آن چه عجيب مىنمايد، انتقاد شديد و بعضاً گزندهى علاءالدّوله از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] به خاطر نظريّهى وحدت وجود اوست. به نحوى كه شايد يكى از خصوصيّاتى كه باعث امتياز سمنانى در ميان عرفا گشته، همين امر است. كمتر كتابى را مىتوان يافت كه از علاءالدوله ذكرى به ميان آورده باشد؛ ولى از انتقاد وى نسبت به [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] سخن نگفته باشد. وى با تندى و عصبيّت تمام در مقابل [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ايستاد و به قولى او را شفاهاً و كتباً تكفير كرد. | #: تقرير عرفانى اين نظريّه آنست كه جز يك موجود حقيقى، كه همان خداست، موجود ديگرى در سراى هستى يافت نمىشود و هر چيز ديگرى تجلّى و ظهور اوست. به نظر آنها «خدا همه چيز است و هر چيزى خداست. جهان يا عين خداست و يا وجهى از تجلّى ذات او». «وحدت جويى» و «وحدت گويى» همواره جزو لاينفك ميراث صوفيه محسوب شده است.اين نظريّه همواره از سوى فقها، متكلّمان و حتّى فلاسفه مورد انتقادهاى گوناگون قرار گرفته است؛ ولى آن چه عجيب مىنمايد، انتقاد شديد و بعضاً گزندهى علاءالدّوله از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] به خاطر نظريّهى وحدت وجود اوست. به نحوى كه شايد يكى از خصوصيّاتى كه باعث امتياز سمنانى در ميان عرفا گشته، همين امر است. كمتر كتابى را مىتوان يافت كه از علاءالدوله ذكرى به ميان آورده باشد؛ ولى از انتقاد وى نسبت به [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] سخن نگفته باشد. وى با تندى و عصبيّت تمام در مقابل [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] ايستاد و به قولى او را شفاهاً و كتباً تكفير كرد. | ||
#:علّت اين شهرت و حساسيّت اين است كه اوّلاً كمتر عارفى را مىشناسيم كه از نظريّهى وحدت وجود انتقاد كرده باشد و ثانياً [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] «قدوه و پيشواى قائلان به وحدت وجود» به حساب مىآيد كه تمام ديدگاه صوفيانهى وى حول نظريّهى وحدت وجود دور مىزند. | #:علّت اين شهرت و حساسيّت اين است كه اوّلاً كمتر عارفى را مىشناسيم كه از نظريّهى وحدت وجود انتقاد كرده باشد و ثانياً [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] «قدوه و پيشواى قائلان به وحدت وجود» به حساب مىآيد كه تمام ديدگاه صوفيانهى وى حول نظريّهى وحدت وجود دور مىزند. | ||
#:به هر حال علاءالدّوله در دو موضع از نظريّهى وحدت وجود انتقاد مىكند: 1- [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] تعبيرات فراوانى در مورد وحدت وجود دارد؛ امّا يكى از بحث انگيزترين تعبيرات عبارتى است كه در فتوحات آورده است: «سبحان من اظهر الاشياء و هو عينها» «منزّه است كسى كه اشياء را خلق كرد، در حالى كه خود عين آنهاست». علاءالدوله در مقام انتقاد مىگويد: «اى شيخ اگر از شخصى بشنوى كه مىگويد، مدفوع شيخ عين وجود شيخ است، از او درنمىگذرى، بلكه بر او خشم مىگيرى. پس چگونه خردمندى چنين باطل و هذيانى را به خدا نسبت مىدهد. توبه به درگاه خداى بجاى آور، توبهاى خالص تا از اين گرداب هولناكى كه دهريان و طبيعيان و يونيان و شكمانيان هم از آن دورى مىورزند، نجات يابى». چنان كه ملاحظه مىشود، حتى از مخالفان سرسخت عرفا، همچون [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] كه هم عصر علاءالدوله و از منتقدان عمدهى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] است و در رد وحدت وجود كتاب نوشته،چنين كلام گزنده عليه عرفا صادر نشده است. اين است كه قاضى نورالله شوشترى نيز نمىتواند، تأسّف خود را از صدور چنين كلامى از جانب علاءالدوله، مخفى نمايد. 2- [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] خدا را وجود مطلق مىداند كه به هر صفتى متّصف مىشود. «الوجود المطلق هوالحق المنعوت بكل نعت» و در جاى ديگر آورده است كه «وجود فقط از آن خداست و هر جا صفتى به چيزى مىدهيم در واقع مسمّاى اين صفت خداست. خدا به هر اسمى موسوم، به هر صفتى متّصف و به هر وصفى موصوف مىشود.» شيخ علاءالدوله عبارات بالا را برنمىتابد و مىگويد: «وجود حق همان خالق تعالى است نه وجود مطلق و نه وجود مقيّد آن چنان كه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] گفته است.» وى شديداً از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] انتقاد كرده مىگويد: «در جميع ملل و نحل بدين رسوايى سخن كسى نگفته و چون باز شكافى، مذهب طبيعيّه و دهريّه بهتر به بسيارى از اين عقيده» در باب چهارم كتاب كه اصلىترين كتاب علاءالدوله است، از كسانى ياد مىكند كه خدا را وجود مطلق مىدانند و بدون آنكه از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] نامى ببرد، از اين افراد چنين انتقاد مىكند: «ديگر جماعتى كه به وجود مطلق قايلند و وجود مطلق را ذات حقّ اعتقاد دارند و مىگويند كه آن وجود مطلق بىافراد در خارج وجود ندارد. همين قوم مباحىاند و از ايشان تبرّى كردن واجب. اگرچه بعضى صفات مباحيان ظاهر نمىكنند. دهرى و طبيعى را مىتوان به راه آوردن؛ امّا اين طايفه قابل ارشاد نيستند كه آينهى قابليّت ايشان از استعداد دور افتاده است». | #:به هر حال علاءالدّوله در دو موضع از نظريّهى وحدت وجود انتقاد مىكند: 1- [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] تعبيرات فراوانى در مورد وحدت وجود دارد؛ امّا يكى از بحث انگيزترين تعبيرات عبارتى است كه در فتوحات آورده است: «سبحان من اظهر الاشياء و هو عينها» «منزّه است كسى كه اشياء را خلق كرد، در حالى كه خود عين آنهاست». علاءالدوله در مقام انتقاد مىگويد: «اى شيخ اگر از شخصى بشنوى كه مىگويد، مدفوع شيخ عين وجود شيخ است، از او درنمىگذرى، بلكه بر او خشم مىگيرى. پس چگونه خردمندى چنين باطل و هذيانى را به خدا نسبت مىدهد. توبه به درگاه خداى بجاى آور، توبهاى خالص تا از اين گرداب هولناكى كه دهريان و طبيعيان و يونيان و شكمانيان هم از آن دورى مىورزند، نجات يابى». چنان كه ملاحظه مىشود، حتى از مخالفان سرسخت عرفا، همچون [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تيميه]] كه هم عصر علاءالدوله و از منتقدان عمدهى [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] است و در رد وحدت وجود كتاب نوشته،چنين كلام گزنده عليه عرفا صادر نشده است. اين است كه قاضى نورالله شوشترى نيز نمىتواند، تأسّف خود را از صدور چنين كلامى از جانب علاءالدوله، مخفى نمايد. 2- [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] خدا را وجود مطلق مىداند كه به هر صفتى متّصف مىشود. «الوجود المطلق هوالحق المنعوت بكل نعت» و در جاى ديگر آورده است كه «وجود فقط از آن خداست و هر جا صفتى به چيزى مىدهيم در واقع مسمّاى اين صفت خداست. خدا به هر اسمى موسوم، به هر صفتى متّصف و به هر وصفى موصوف مىشود.» شيخ علاءالدوله عبارات بالا را برنمىتابد و مىگويد: «وجود حق همان خالق تعالى است نه وجود مطلق و نه وجود مقيّد آن چنان كه [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] گفته است.» وى شديداً از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] انتقاد كرده مىگويد: «در جميع ملل و نحل بدين رسوايى سخن كسى نگفته و چون باز شكافى، مذهب طبيعيّه و دهريّه بهتر به بسيارى از اين عقيده» در باب چهارم كتاب كه اصلىترين كتاب علاءالدوله است، از كسانى ياد مىكند كه خدا را وجود مطلق مىدانند و بدون آنكه از [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربى]] نامى ببرد، از اين افراد چنين انتقاد مىكند: «ديگر جماعتى كه به وجود مطلق قايلند و وجود مطلق را ذات حقّ اعتقاد دارند و مىگويند كه آن وجود مطلق بىافراد در خارج وجود ندارد. همين قوم مباحىاند و از ايشان تبرّى كردن واجب. اگرچه بعضى صفات مباحيان ظاهر نمىكنند. دهرى و طبيعى را مىتوان به راه آوردن؛ امّا اين طايفه قابل ارشاد نيستند كه آينهى قابليّت ايشان از استعداد دور افتاده است». |
ویرایش