پرش به محتوا

لشکرکشی کوروش یا بازگشت ده هزار نفر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ':«' به ': «'
جز (جایگزینی متن - '« ' به '«')
جز (جایگزینی متن - ':«' به ': «')
خط ۷۷: خط ۷۷:
اردشير تيسافرنس- يكى از صاحب منصبان ايران- را مأمور قلع و قمع آنان كرد. او در ظاهر به يونانيان پيشنهاد دوستى داده و به آنان قول داد كه آنها را صحيح و سالم به وطنشان باز گرداند ولى با خدعه و نيرنگ سران آنها را كه براى مذاكره آمده بودند به قتل رساند. سربازان از شنيدن اين خبر بى‌نهايت اندوهگين و افسرده شدند، از يك طرف كليه سرداران و فرمان‌دهان خود را از دست داده بودند و از طرف ديگر دشمن از هر سو آنان را محاصره كرده بود. نه آذوقه داشتند و نه راه مراجعت مى‌دانستند. خلاصه اينكه از شدت ترس و نااميدى، شب را بدون صرف شام سر بر بستر نهاده و به انتظار اتفاقات ناگوار فردا در انديشه فرو رفتند.  
اردشير تيسافرنس- يكى از صاحب منصبان ايران- را مأمور قلع و قمع آنان كرد. او در ظاهر به يونانيان پيشنهاد دوستى داده و به آنان قول داد كه آنها را صحيح و سالم به وطنشان باز گرداند ولى با خدعه و نيرنگ سران آنها را كه براى مذاكره آمده بودند به قتل رساند. سربازان از شنيدن اين خبر بى‌نهايت اندوهگين و افسرده شدند، از يك طرف كليه سرداران و فرمان‌دهان خود را از دست داده بودند و از طرف ديگر دشمن از هر سو آنان را محاصره كرده بود. نه آذوقه داشتند و نه راه مراجعت مى‌دانستند. خلاصه اينكه از شدت ترس و نااميدى، شب را بدون صرف شام سر بر بستر نهاده و به انتظار اتفاقات ناگوار فردا در انديشه فرو رفتند.  


در اينجاست كه گزنفون بر روى صحنه داستان ظاهر مى‌شود. وى نه در شمار سرداران است و نه حتى در زمره سربازان، فقط به صرف دوستى و دعوت يكى از سرداران و به منظور جهان‌گردى و سياحت با سپاهيان همراه شده بود. در شب مذكور، او نيز از شدت ناراحتى نمى‌توانست بخوابد. دائم در فكر چاره بود و بالاخره با خود انديشيد كه چون صبح رسد، ايرانيان به آنها حمله كرده و يك تن از يونانيان را زنده نخواهند گذاشت. پس به اين نتيجه رسيد كه نبايد منتظر حوادث شد، بهتر است پيش از آنكه فرصت از دست برود، راه نجاتى پيدا كند. اين بود كه همان شب برخاست و سربازان را دور خود جمع كرد و گفت:«اگر ما گرفتار شويم، سرنوشت ما به دست اردشير خواهد افتاد، همان كسى كه برادرش را كشت و بدون شك با ما نيز همان معامله را خواهد كرد. ما هم نبايد انتظار ديگرى از او داشته باشيم، چه ما نيز افرادى هستيم كه مى‌خواستيم او را از تخت شاهى پايين آورده و از ميان ببريم. پس بهتر است كه به خود آييم و نظم سپاه را دوباره بر قرار كنيم و سعى كنيم فاتحانه به سرزمين خود مراجعت نماييم». پس همان شب يونانيان با عزمى راسخ و بدون تأمل و تعلل، سرداران جديد خود را انتخاب كرده و جملگى تحت سرپرستى و فرمان‌دهى گزنفون از صبح بعد، عقب نشينى تاريخى خود را آغاز نمودند.
در اينجاست كه گزنفون بر روى صحنه داستان ظاهر مى‌شود. وى نه در شمار سرداران است و نه حتى در زمره سربازان، فقط به صرف دوستى و دعوت يكى از سرداران و به منظور جهان‌گردى و سياحت با سپاهيان همراه شده بود. در شب مذكور، او نيز از شدت ناراحتى نمى‌توانست بخوابد. دائم در فكر چاره بود و بالاخره با خود انديشيد كه چون صبح رسد، ايرانيان به آنها حمله كرده و يك تن از يونانيان را زنده نخواهند گذاشت. پس به اين نتيجه رسيد كه نبايد منتظر حوادث شد، بهتر است پيش از آنكه فرصت از دست برود، راه نجاتى پيدا كند. اين بود كه همان شب برخاست و سربازان را دور خود جمع كرد و گفت: «اگر ما گرفتار شويم، سرنوشت ما به دست اردشير خواهد افتاد، همان كسى كه برادرش را كشت و بدون شك با ما نيز همان معامله را خواهد كرد. ما هم نبايد انتظار ديگرى از او داشته باشيم، چه ما نيز افرادى هستيم كه مى‌خواستيم او را از تخت شاهى پايين آورده و از ميان ببريم. پس بهتر است كه به خود آييم و نظم سپاه را دوباره بر قرار كنيم و سعى كنيم فاتحانه به سرزمين خود مراجعت نماييم». پس همان شب يونانيان با عزمى راسخ و بدون تأمل و تعلل، سرداران جديد خود را انتخاب كرده و جملگى تحت سرپرستى و فرمان‌دهى گزنفون از صبح بعد، عقب نشينى تاريخى خود را آغاز نمودند.


شيوه‌هاى نظامى و حملات آنها به شهرهاى سر راه و جنگ‌هايى كه ميان اين گروه و لشكريان اردشير اتفاق مى‌افتد به همراه وقايع روزانه و اتفاقات ديگرى كه در زمستان و بهار آن سال براى اين سربازان در كردستان و ارمنستان پيش مى‌آيد، همه جالب و نمودارى از كيفيات مختلف اين داستان مهيج است. جزئياتى كه گزنفون از مشاهده خود در ايالات شمالى ايران شرح مى‌دهد به همراه طرز رفتار و سلوك يونانيان دربين خود و با مردم اين ايالات- كه گاهى مضحك و گاهى نيز وحشيانه است- خالى از لطف و سرگرمى نيست.
شيوه‌هاى نظامى و حملات آنها به شهرهاى سر راه و جنگ‌هايى كه ميان اين گروه و لشكريان اردشير اتفاق مى‌افتد به همراه وقايع روزانه و اتفاقات ديگرى كه در زمستان و بهار آن سال براى اين سربازان در كردستان و ارمنستان پيش مى‌آيد، همه جالب و نمودارى از كيفيات مختلف اين داستان مهيج است. جزئياتى كه گزنفون از مشاهده خود در ايالات شمالى ايران شرح مى‌دهد به همراه طرز رفتار و سلوك يونانيان دربين خود و با مردم اين ايالات- كه گاهى مضحك و گاهى نيز وحشيانه است- خالى از لطف و سرگرمى نيست.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش