۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ب«' به 'ب «') |
جز (جایگزینی متن - 'ز«' به 'ز «') |
||
| خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
مؤلف در خاتمه ديوان، حكايت شرح خود را بر اين ديوان چنين بيان مىكند: | مؤلف در خاتمه ديوان، حكايت شرح خود را بر اين ديوان چنين بيان مىكند: | ||
«دليل اينكه[به شرح] اين ديوان... [پرداختم]، درخواست دوست نيكبختم، ابومحمد، بدر بن عبدالله حبشى خادم و نيز فرزند نكوكارم، شمس الدين، اسماعيل بن سودكين نورى، در شهر حلب بود، زيرا از يكى از فقها سخنى شنيده بود كه او را خوش نيامده بود؛ بدين معنى شنيده بود كه وى گفته است: «سخن شيخ كه در | «دليل اينكه[به شرح] اين ديوان... [پرداختم]، درخواست دوست نيكبختم، ابومحمد، بدر بن عبدالله حبشى خادم و نيز فرزند نكوكارم، شمس الدين، اسماعيل بن سودكين نورى، در شهر حلب بود، زيرا از يكى از فقها سخنى شنيده بود كه او را خوش نيامده بود؛ بدين معنى شنيده بود كه وى گفته است: «سخن شيخ كه در آغاز «ترجمان الاشواق» گفته: «از اين ابيات غزلى، علوم و اسرار و حقايق الهى را خواسته است»، درست نيست و خدا داناتر است، بلكه شيخ اين سخن را سپرى قرار داده تا او را با همه ديندارى و صلاحانديشى كه دارد، به غزلگويى نسبت ندهند». اين مطلب را فرزندم، شمس الدين، اسماعيل براى من بازگو كرده، من نيز در حلب به شرح آن مشغول شدم. از قضا، آن فقيه متكلم، در بعضى جلسات آن شرح، شركت كرد... و زمانى كه آن گوينده شرح ما را شنيد، به شمس الدين اسماعيل گفت: «پس از اين ديگر هيچيك از اهل اين طريقت را در سخنان عادى كه مىگويند متهم نمىكند؛ سخنانى كه معتقدند اشاره به علومى دارد كه براى آن، اين الفاظ را اصطلاح كردهاند»؛ بدين ترتيب، گمانش نيكو شد و بهره برد. اين، انگيزه شرح من بر «ترجمان الاشواق» بود». | ||
براى آشنايى با محتواى اشعار و چگونگى ترجمه و شرح آنها، به نمونه زير توجه فرماييد: | براى آشنايى با محتواى اشعار و چگونگى ترجمه و شرح آنها، به نمونه زير توجه فرماييد: | ||
| خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
5. «ساقهايش»، به بلقيس و صحن آبگينه اشاره مىكند. در اين باره در سوره 7، آيه 44 آمده است: «گفته مىشود مر او را در صحن داخل شو، پس چون ديد آن را، پنداشتش آب بسيار و بالا زد دامن جامه را از دو ساقش؛ گفت: بهراستى كه آن صحنى است ساده از آبگينهها». | 5. «ساقهايش»، به بلقيس و صحن آبگينه اشاره مىكند. در اين باره در سوره 7، آيه 44 آمده است: «گفته مىشود مر او را در صحن داخل شو، پس چون ديد آن را، پنداشتش آب بسيار و بالا زد دامن جامه را از دو ساقش؛ گفت: بهراستى كه آن صحنى است ساده از آبگينهها». | ||
«در درخشندگى، چون تورات است»، زيرا تورات از چوبى كه آتش پديد آورد، گرفته شد و چهار وجه تورات كه چهار كتاب به نامهاى قرآن، مزامير داود، خمسه موسى، انجيل عيسى مىباشند، با چهار نورى كه در قرآن سوره 24، آيه 35، بدان اشاره مىكند، مطابقت دارد كه فرمايد: «خداوند، نور آسمانها و زمين است. مثل نورش، چون چراغدانى است كه در آن باشد چراغى كه آن چراغ، باشد در آبگينه كه آن آبگينه، باشد ستاره درخشان كه برافروخته مىشود از آن زيتون». خلاصه، مراد | «در درخشندگى، چون تورات است»، زيرا تورات از چوبى كه آتش پديد آورد، گرفته شد و چهار وجه تورات كه چهار كتاب به نامهاى قرآن، مزامير داود، خمسه موسى، انجيل عيسى مىباشند، با چهار نورى كه در قرآن سوره 24، آيه 35، بدان اشاره مىكند، مطابقت دارد كه فرمايد: «خداوند، نور آسمانها و زمين است. مثل نورش، چون چراغدانى است كه در آن باشد چراغى كه آن چراغ، باشد در آبگينه كه آن آبگينه، باشد ستاره درخشان كه برافروخته مىشود از آن زيتون». خلاصه، مراد از «چهار نور»، مشكات، مصباح، زجاجه و زيت مىباشند كه در آيه بدان اشارت رفت. | ||
6. «يكى از دختران روم»، مقصود از حكمت الهى نژاد مسيح است و به امپراطورى روم تعلق دارد. | 6. «يكى از دختران روم»، مقصود از حكمت الهى نژاد مسيح است و به امپراطورى روم تعلق دارد. | ||
ویرایش