۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى(' به 'ى (') |
جز (جایگزینی متن - 'ميرزا حسين نورى' به 'ميرزا حسين نورى ') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
به هر تقدير حسين الهى، پس از 899ق. با رهآورد معنوى و فكر الهى، همراه با دو اجازه جلالالدين دوانى و جمالالدين عطاءاللّه حسينى به آذربايجان برمىگردد، در آغاز سفرى به عراق عجم مىكند، سپس در 902ق. به اردبيل مىآيد و در بقعه صفىالدين اردبيلى به نشر و تبليغ معارف جعفرى مىپردازد، تا آنكه پس از سالى چند شاه اسماعيل صفوى (907-930ق.) بر صفحه تاريخ ايران ظهور مىكند و غل و بند تقيه را از دست و زبان اقلام اعلام و خواص شيعه باز مىگشايد. الهى اردبيلى نيز كه در تشيّع تند و گرم بود و چندين سال در هرات در كنار علماء و قدرتمندان آنان در تقيّه بسر برده بود، و از روى اضطرار و اعتذار، خطبههاى نگاشتههايش را با درود و تحيّات به صحب پيامبر (ص) پرداخته بود؛ به طورى كه لفظ «اصحابه» را بدون حدّ و رسمى مىبايست، بكار گيرد. به خلاف معتقدّش؛ با ظهور شاه اسماعيل صفوى عنان قلم رها كرد و به دفاع از معارف جعفرى پرداخت و به قولى در زمره نخستين كسانى قرار گرفت كه نفقه و معارف شيعه اماميه را به فارسى نقل كردند. چنانچه الهى نهجالبلاغه را براى سلطان مزبور شرحى مفصّل كرد و از امامت على (ع) و ادلّه و شواهد تاريخى دفاع كرد، و تفسيرى بر قرآن مجيد بر اساس اخبار و روايات شيعى پرداخت، و در اثرى ديگر از فضائل ائمّه اثنا عشر و دلايل امامت آنان (عليهم السّلام) سخن گفت، و مهج الدعوات [[ابن طاووس، علی بن موسی|ابن طاووس]] را به فارسى ترجمه كرد، و اصول عملى و فقهى شيعه اماميه را در کتابى به نام خلاصة الفقه به تفصيل مطرح كرد و به بحث گرفت. | به هر تقدير حسين الهى، پس از 899ق. با رهآورد معنوى و فكر الهى، همراه با دو اجازه جلالالدين دوانى و جمالالدين عطاءاللّه حسينى به آذربايجان برمىگردد، در آغاز سفرى به عراق عجم مىكند، سپس در 902ق. به اردبيل مىآيد و در بقعه صفىالدين اردبيلى به نشر و تبليغ معارف جعفرى مىپردازد، تا آنكه پس از سالى چند شاه اسماعيل صفوى (907-930ق.) بر صفحه تاريخ ايران ظهور مىكند و غل و بند تقيه را از دست و زبان اقلام اعلام و خواص شيعه باز مىگشايد. الهى اردبيلى نيز كه در تشيّع تند و گرم بود و چندين سال در هرات در كنار علماء و قدرتمندان آنان در تقيّه بسر برده بود، و از روى اضطرار و اعتذار، خطبههاى نگاشتههايش را با درود و تحيّات به صحب پيامبر (ص) پرداخته بود؛ به طورى كه لفظ «اصحابه» را بدون حدّ و رسمى مىبايست، بكار گيرد. به خلاف معتقدّش؛ با ظهور شاه اسماعيل صفوى عنان قلم رها كرد و به دفاع از معارف جعفرى پرداخت و به قولى در زمره نخستين كسانى قرار گرفت كه نفقه و معارف شيعه اماميه را به فارسى نقل كردند. چنانچه الهى نهجالبلاغه را براى سلطان مزبور شرحى مفصّل كرد و از امامت على (ع) و ادلّه و شواهد تاريخى دفاع كرد، و تفسيرى بر قرآن مجيد بر اساس اخبار و روايات شيعى پرداخت، و در اثرى ديگر از فضائل ائمّه اثنا عشر و دلايل امامت آنان (عليهم السّلام) سخن گفت، و مهج الدعوات [[ابن طاووس، علی بن موسی|ابن طاووس]] را به فارسى ترجمه كرد، و اصول عملى و فقهى شيعه اماميه را در کتابى به نام خلاصة الفقه به تفصيل مطرح كرد و به بحث گرفت. | ||
حسين الهى پس از چهل واندى سال تلاش و كوشش در راه معارف جعفرى، در 937 يا 940 هجرى وفات يافت و در روضه صفوى در اردبيل دفن شد. البته در سال فوت الهى اختلاف است. افندى و عده ديگر؛ مانند ميرزا حسين | حسين الهى پس از چهل واندى سال تلاش و كوشش در راه معارف جعفرى، در 937 يا 940 هجرى وفات يافت و در روضه صفوى در اردبيل دفن شد. البته در سال فوت الهى اختلاف است. افندى و عده ديگر؛ مانند [[نوری، حسین بن محمدتقی|ميرزا حسين نورى]] ، وفات او را در سال 905ق. ضبط كردهاند و عدهاى نيز سالهاى 930ق. و 950ق. را پذيرفتهاند، صبا و بسيارى از مؤرخان ديگر سالهاى 937 و 940ق. را ترجيح دادهاند كه ظاهرا، با توجّه به آثار و احوال الهى، سالهاى 937 و 940ق.، انسب و اقرب به صواب مىنمايد؛ زيرا كه از يك سو الهى در 899ق. اجازه امير جمالالدين عطاءاللّه حسينى را اخذ كرده، و از سوى ديگر شرح گلشن را در 908ق.(-شرح گلشن) پرداخته است كه با توجّه به سال تأليف شرح گلشن، سال 905ق. قطعا غلط است. نيز وى ساليانى از دوران حكمرانى شاه اسماعيل را كه بين سالهاى (907-930ق.) حكومت مىكرده، درك كرده بوده، و چهار اثر مفصّل را براى او تأليف و پيشكش كرده است. و بنابر قول افندى، وى در دوران حكومت شاه طهماسب(940-984ق.) نيز از اعلام ارجمند و ملحوظ نظر آن شاه صفوى بوده و کتاب تاج المناقب را براى وى تصنيف كرده است، و هم به هنگام مرگ عمرش «از هفتاد سال متجاوز» بوده است، و نيز هم با توجّه به اينكه شيخ حيدر صفوى از 874ق. به بعد سر سلسله صفويه اردبيل شده، و ظاهرا حسين الهى پس از 880ق. به خدمت او رسيده است؛ در حالى كه جوان بوده و در اوايل حال؛ و نيز اگر ولادت او را پس از 860ق. بدانيم، ضبط تذكره روز روشن در خصوص سال فوت او -يعنى سال 936ق.- دقيقتر به نظر مىرسد. | ||
اين نكته را نيز ناديده نگيريم كه سام ميرزا صفوى (923-984ق.) كه پسر كهتر شاه اسماعيل بوده است، سال فوت الهى را (950ق.) ضبط كرده است. از آن جهت كه وى با علما و شعراء عصر پدر و برادر مهترش شاه طهماسب آشنايى بيشترى داشته، ضبط وى قابل توجّه است. و اگر اين تاريخ را در خصوص سال فوت الهى، بدليل معاصر بودن مؤلّف تحفه سامى با صاحب ترجمه بپذيريم، و نيز به پيوند الهى با شيخ جنيد كه قطعا در سالهاى 878 تا 880ق.- يا اندكى پس از آن- بوده است ملحوظ داريم، بايد در مدّت زندگى وى ترديد كنيم و بپذيريم كه: هم چنانكه در سال فوت وى «خمسين» به «خمس» تحريف شده است، مدت عمر وى نيز، بايد از «تسعين» به «سبعين» تصحيف شده باشد. | اين نكته را نيز ناديده نگيريم كه سام ميرزا صفوى (923-984ق.) كه پسر كهتر شاه اسماعيل بوده است، سال فوت الهى را (950ق.) ضبط كرده است. از آن جهت كه وى با علما و شعراء عصر پدر و برادر مهترش شاه طهماسب آشنايى بيشترى داشته، ضبط وى قابل توجّه است. و اگر اين تاريخ را در خصوص سال فوت الهى، بدليل معاصر بودن مؤلّف تحفه سامى با صاحب ترجمه بپذيريم، و نيز به پيوند الهى با شيخ جنيد كه قطعا در سالهاى 878 تا 880ق.- يا اندكى پس از آن- بوده است ملحوظ داريم، بايد در مدّت زندگى وى ترديد كنيم و بپذيريم كه: هم چنانكه در سال فوت وى «خمسين» به «خمس» تحريف شده است، مدت عمر وى نيز، بايد از «تسعين» به «سبعين» تصحيف شده باشد. |
ویرایش