۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ابی ' به 'ابی') |
جز (جایگزینی متن - 'ا(' به 'ا (') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
جامع نهجالبلاغه سيدرضى است يا [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]؟ برخى گفتهاند كه نهجالبلاغه سخنان گردآورنده آن است كه به على(ع) نسبت داده است. | جامع نهجالبلاغه سيدرضى است يا [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]]؟ برخى گفتهاند كه نهجالبلاغه سخنان گردآورنده آن است كه به على(ع) نسبت داده است. | ||
از آنجا كه در اين كتاب (نهجالبلاغه) به صحابه رسول خدا(ص) تعرض شده است، لذا آن را نمىتوان به على(ع) نسبت داد. | از آنجا كه در اين كتاب (نهجالبلاغه) به صحابه رسول خدا (ص) تعرض شده است، لذا آن را نمىتوان به على(ع) نسبت داد. | ||
در نهجالبلاغه از وصيت و وصايت سخن رفته است؛ در حالى كه در ميان مسلمانان چنين مبحثى مطرح نبوده است. | در نهجالبلاغه از وصيت و وصايت سخن رفته است؛ در حالى كه در ميان مسلمانان چنين مبحثى مطرح نبوده است. | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
سجع اگر بر گوش شنونده يا خواننده سنگين نباشد و با تصنع و تكلف همراه نباشد، نشانهى بلاغت و فصاحت است. | سجع اگر بر گوش شنونده يا خواننده سنگين نباشد و با تصنع و تكلف همراه نباشد، نشانهى بلاغت و فصاحت است. | ||
با وجود آن كه سجع امرى نيكوست؛ اما نهجالبلاغه تماماً به شيوهى سجع گفته نشده است و اين امر نشان مىدهد كه مولا(ع) به طور طبيعى و شرايط مختلف و اقتضائات و بدون تكلف از اين هنر بهره برده است. به عنوان مثال نامههاى نهجالبلاغه يا اصلاً سجع ندارد و يا بسيار اندك و غير معتنابه است. | با وجود آن كه سجع امرى نيكوست؛ اما نهجالبلاغه تماماً به شيوهى سجع گفته نشده است و اين امر نشان مىدهد كه مولا (ع) به طور طبيعى و شرايط مختلف و اقتضائات و بدون تكلف از اين هنر بهره برده است. به عنوان مثال نامههاى نهجالبلاغه يا اصلاً سجع ندارد و يا بسيار اندك و غير معتنابه است. | ||
اگر مسجع گفتن عيب باشد، بر قرآن و سخنان رسول خدا هم اين عيب وارد است. مؤلف محترم با ذكر آيات و احاديثى از پيامبر(ص) به استدلال عليه [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابنخلكان]] پرداخته است. به علاوه، مؤلف به ذكر پارهاى از سخنان مسجع خلفاى ديگر (ابوبكر، عمر و عثمان) پرداخته است تا ثابت كند كه مسجع سخن گفتن امرى مرسوم و رايج بوده است. لذا از بيان امير نيز چنين انتظارى مىرفت. | اگر مسجع گفتن عيب باشد، بر قرآن و سخنان رسول خدا هم اين عيب وارد است. مؤلف محترم با ذكر آيات و احاديثى از پيامبر(ص) به استدلال عليه [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابنخلكان]] پرداخته است. به علاوه، مؤلف به ذكر پارهاى از سخنان مسجع خلفاى ديگر (ابوبكر، عمر و عثمان) پرداخته است تا ثابت كند كه مسجع سخن گفتن امرى مرسوم و رايج بوده است. لذا از بيان امير نيز چنين انتظارى مىرفت. |
ویرایش