۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آيت اللّه' به 'آيتاللّه') |
جز (جایگزینی متن - '؛ا' به '؛ ا') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
علاّمۀ حسينى دربارۀ مرحوم قاضى و رابطه خودش با ايشان مىگويد: | علاّمۀ حسينى دربارۀ مرحوم قاضى و رابطه خودش با ايشان مىگويد: | ||
«در سنۀ 1347 يا 1348[ه. ق]كه من در مدرسۀ قوام بودم. مرحوم ميرزا على آقاى قاضى به مدرسه قوام تشريف آوردند و از متصدى مدرسه خواستند كه حجرهاى را در اختيار ايشان قرار دهد. متصدى مدرسه با كمال احترام پذيرفت و يك حجرۀ كوچكى از طبقه فوقانى مدرسه را در اختيار ايشان قرار داد. بعد معلوم شد كه مرحوم ميرزا على آقاى قاضى حجره را به عنوان مكان خلوتى براى تهجد و عبادت مىخواستند؛چرا كه منزل ايشان كوچك بود و ايشان تصور داشتند شب هنگام كه مىخواهند به نماز و تهجد بپردازند، مزاحم بچهها هستند؛به اين جهت اين حجره را تهيه كرده بودند. شبها حدود ساعت دوازده كه معمولا طلبهها به خواب مىرفتند تا براى درسهاى فردا استراحتى كرده باشند، شبزندهدارى و تهجد ايشان در آن حجرۀ كوچك شروع مىشد. در آنجا بود كه من شيفته مرحوم ميرزا على آقاى قاضى شدم. حالت دعا و نيايش ايشان، در آن حجرۀ كوچك، خيلى براى من جالب و زيبا بود. چند ماهى از آمدن ايشان به مدرسه مىگذشت كه من رفتم خدمت ايشان و تقاضا كردم كه كتاب «[[جامع السعادات]]» مرحوم نراقى را براى من بخوانند و ايشان با كمال بزرگوارى پذيرفتند. قرار شد من در كنار درسهاى ديگر در ساعات فراغت خدمت ايشان برسم. با اين قرار من خدمت ايشان مىرسيدم و ايشان درس | «در سنۀ 1347 يا 1348[ه. ق]كه من در مدرسۀ قوام بودم. مرحوم ميرزا على آقاى قاضى به مدرسه قوام تشريف آوردند و از متصدى مدرسه خواستند كه حجرهاى را در اختيار ايشان قرار دهد. متصدى مدرسه با كمال احترام پذيرفت و يك حجرۀ كوچكى از طبقه فوقانى مدرسه را در اختيار ايشان قرار داد. بعد معلوم شد كه مرحوم ميرزا على آقاى قاضى حجره را به عنوان مكان خلوتى براى تهجد و عبادت مىخواستند؛چرا كه منزل ايشان كوچك بود و ايشان تصور داشتند شب هنگام كه مىخواهند به نماز و تهجد بپردازند، مزاحم بچهها هستند؛به اين جهت اين حجره را تهيه كرده بودند. شبها حدود ساعت دوازده كه معمولا طلبهها به خواب مىرفتند تا براى درسهاى فردا استراحتى كرده باشند، شبزندهدارى و تهجد ايشان در آن حجرۀ كوچك شروع مىشد. در آنجا بود كه من شيفته مرحوم ميرزا على آقاى قاضى شدم. حالت دعا و نيايش ايشان، در آن حجرۀ كوچك، خيلى براى من جالب و زيبا بود. چند ماهى از آمدن ايشان به مدرسه مىگذشت كه من رفتم خدمت ايشان و تقاضا كردم كه كتاب «[[جامع السعادات]]» مرحوم نراقى را براى من بخوانند و ايشان با كمال بزرگوارى پذيرفتند. قرار شد من در كنار درسهاى ديگر در ساعات فراغت خدمت ايشان برسم. با اين قرار من خدمت ايشان مىرسيدم و ايشان درس مىفرمودند؛ اما چه درسى، واقعا درس عرفانى بود؛يك عرفان وجدانى. شنونده يقين مىكرد كه آنچه استاد مىگويد، خود به يقين دريافته و در وجود خودش پياده كرده است. هنوز شيرينى و لذت آن مدت كوتاه درس را كه خدمت ايشان بودم احساس مىكنم. اقرار مىكنم كه مرحوم ميرزا على آقاى قاضى بسيار مرد كمنظيرى بود. كلام و رفتار و سلوك ايشان بسيار جذاب و دلنشين بود.» | ||
==آثار علمى== | ==آثار علمى== |
ویرایش