۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
جز (جایگزینی متن - 'ب«' به 'ب «') |
||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
بخش اوّل، روش تحقيق موسوعة است كه عبارت است از: الف- تنظيم مضامين مصطلحات. ب- نظم مصطلحات در موسوعة و تنظيم آنها. ج- آوردن منابع و مصادر از قبيل منطق [[ارسطو]]، ايساغوجى فرفوريوس، حدود المنطق ابن بهريز، منطق فارابى، كتاب الحروف فارابى، كتاب الالفاظ المستعملة فى المنطق فارابى، منطق ابن زرعة، منطق شفاء بو على سينا، اشارات و تنبيهات ابن سينا، منطق المشرقين ابن سينا، كتاب التحصيل بهمنيار، مقاصد الفلاسفة غزالى، معيار العلم غزالى، محك النظر فى المنطق غزالى، القسطاص المستقيم غزالى، المستصفى غزالى، البصائر النصيريّه ساوى، تلخيص منطق [[ارسطو]] [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، لباب الاشارات رازى، شرح اشارات [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]]، شرح رساله شمسيه قزوينى، مختصر فى علم المنطق سنوسى، السلّم المرونق فى المنطق اخضرى د- آوردن اسماء مناطقه در موسوعة ه- ذكر اسم كتاب و مؤلّف به صورت رمز. | بخش اوّل، روش تحقيق موسوعة است كه عبارت است از: الف- تنظيم مضامين مصطلحات. ب- نظم مصطلحات در موسوعة و تنظيم آنها. ج- آوردن منابع و مصادر از قبيل منطق [[ارسطو]]، ايساغوجى فرفوريوس، حدود المنطق ابن بهريز، منطق فارابى، كتاب الحروف فارابى، كتاب الالفاظ المستعملة فى المنطق فارابى، منطق ابن زرعة، منطق شفاء بو على سينا، اشارات و تنبيهات ابن سينا، منطق المشرقين ابن سينا، كتاب التحصيل بهمنيار، مقاصد الفلاسفة غزالى، معيار العلم غزالى، محك النظر فى المنطق غزالى، القسطاص المستقيم غزالى، المستصفى غزالى، البصائر النصيريّه ساوى، تلخيص منطق [[ارسطو]] [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، لباب الاشارات رازى، شرح اشارات [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]]، شرح رساله شمسيه قزوينى، مختصر فى علم المنطق سنوسى، السلّم المرونق فى المنطق اخضرى د- آوردن اسماء مناطقه در موسوعة ه- ذكر اسم كتاب و مؤلّف به صورت رمز. | ||
بخش دوّم، نمايش نظام يافته اصطلاحات است كه صفحات 1 تا 1110 را به خود اختصاص داده است. در اين بخش اصطلاحات منطقى به سادهترين شيوه الفبايى به نمايش گذاشته شده است. بدين ترتيب مىتوان با دانستن يك اصطلاح به جايگاه آن در اين علم پى برد. در اينجا مناسب است به چند نمونه از اصطلاحات منطقى بر اساس حروف الفباء اشاره كنيم: 1- اجزاى ماهيّت: در عقل، جنس و فصل و در خارج، مادّه و صورت است. 2- برهان حقيقى: آن است كه يقينى بوده و ضرورت داشته باشد و هيچ وقت تغيير پيدا نكند. 3- تجربيات: آن است كه از مجموع عقل و حس حاصل مىشود. 4- ثبوت: چيزى است كه از آن به صدق تعبير مىشود. 5- جسم: چيزى است كه داراى ابعاد ثلاثه باشد. 6- حركت: انواع حركت شش قسم است: تكوّن، فساد، نمو، نقص، استحاله و تغيّر به مكان. حركت، به طور مطلق در مقابل سكون است. 7- خطابه: در نظر [[ارسطو]] خطابه مبتنى بر مبادى كلّى است و [[ارسطو]] آن را به عنوان كلام مقنع تعريف كرده است. 8- دلالت: بر سه قسم است: مطابقى، تضمّنى و التزامى 9- ذات: به معنى خود و عين شىء است. گفتهاند: ذات شىء و عين شىء. لفظ منسوب به ذات، ذاتى است. ذات، اعمّ از شخص است. 10- رسم: در اصطلاح منطقيان در مقابل حد است و به دو قسم تام و ناقص تقسيم مىشود. 11- زمان: به نظر [[ارسطو]] زمان مقدار حركت فلك اعظم است، زيرا زمان در زيادت و نقصان متفاوت است. بنا بر اين كميت است و چون جوهر فرد محال است، زمان نمىتواند كم منفصل باشد. 12- سفسطه: قياسى است مركبّ از وهميات كه مقصود از آن در غلط انداختن دشمن و اسكات اوست. 13- شرط: عبارت است از مقدّم قضيّه شرطيه و نيز شرط به قولى اطلاق مىشود كه صدق قول ديگر متوقف بر آن است، به نحوى كه اگر اوّلى كاذب باشد دوّمى نيز كاذب خواهد بود. 14- صناعت جدل: جدل، قياسى است كه مقدّمات آن از مشهورات و مسلمات فراهم آمده باشد و مقصود از آن يكى الزام و اسكات خصم است و ديگرى آگاه كردن كسى كه به درك مقدمات برهان قادر نيست. 15- ضدّ: به معناى مخالف و منافى است و دو ضدّ عبارت از دو صفت مختلف است كه در پى يكديگر وارد موضوع واحد شوند و با هم جمع نشوند، مانند سفيدى و سياهى. 16- طبع: عبارت است از سرشتى كه انسان بر آن آفريده شده است. 17- ظنّ: عبارت است از يكى از طرفين شك همراه با رجحان. 18- عرض: داراى دو معناست: عرض در مقابل جوهر و عرض در مقابل ماهيّت. 19- غايت: چيزى است كه وجود شىء براى آن است و به آخرين حدّى اطلاق مىشود كه عقل نزد آن توقف مىكند. 20- فصل: كلى ذاتى است كه به نوع تحت يك جنس، در | بخش دوّم، نمايش نظام يافته اصطلاحات است كه صفحات 1 تا 1110 را به خود اختصاص داده است. در اين بخش اصطلاحات منطقى به سادهترين شيوه الفبايى به نمايش گذاشته شده است. بدين ترتيب مىتوان با دانستن يك اصطلاح به جايگاه آن در اين علم پى برد. در اينجا مناسب است به چند نمونه از اصطلاحات منطقى بر اساس حروف الفباء اشاره كنيم: 1- اجزاى ماهيّت: در عقل، جنس و فصل و در خارج، مادّه و صورت است. 2- برهان حقيقى: آن است كه يقينى بوده و ضرورت داشته باشد و هيچ وقت تغيير پيدا نكند. 3- تجربيات: آن است كه از مجموع عقل و حس حاصل مىشود. 4- ثبوت: چيزى است كه از آن به صدق تعبير مىشود. 5- جسم: چيزى است كه داراى ابعاد ثلاثه باشد. 6- حركت: انواع حركت شش قسم است: تكوّن، فساد، نمو، نقص، استحاله و تغيّر به مكان. حركت، به طور مطلق در مقابل سكون است. 7- خطابه: در نظر [[ارسطو]] خطابه مبتنى بر مبادى كلّى است و [[ارسطو]] آن را به عنوان كلام مقنع تعريف كرده است. 8- دلالت: بر سه قسم است: مطابقى، تضمّنى و التزامى 9- ذات: به معنى خود و عين شىء است. گفتهاند: ذات شىء و عين شىء. لفظ منسوب به ذات، ذاتى است. ذات، اعمّ از شخص است. 10- رسم: در اصطلاح منطقيان در مقابل حد است و به دو قسم تام و ناقص تقسيم مىشود. 11- زمان: به نظر [[ارسطو]] زمان مقدار حركت فلك اعظم است، زيرا زمان در زيادت و نقصان متفاوت است. بنا بر اين كميت است و چون جوهر فرد محال است، زمان نمىتواند كم منفصل باشد. 12- سفسطه: قياسى است مركبّ از وهميات كه مقصود از آن در غلط انداختن دشمن و اسكات اوست. 13- شرط: عبارت است از مقدّم قضيّه شرطيه و نيز شرط به قولى اطلاق مىشود كه صدق قول ديگر متوقف بر آن است، به نحوى كه اگر اوّلى كاذب باشد دوّمى نيز كاذب خواهد بود. 14- صناعت جدل: جدل، قياسى است كه مقدّمات آن از مشهورات و مسلمات فراهم آمده باشد و مقصود از آن يكى الزام و اسكات خصم است و ديگرى آگاه كردن كسى كه به درك مقدمات برهان قادر نيست. 15- ضدّ: به معناى مخالف و منافى است و دو ضدّ عبارت از دو صفت مختلف است كه در پى يكديگر وارد موضوع واحد شوند و با هم جمع نشوند، مانند سفيدى و سياهى. 16- طبع: عبارت است از سرشتى كه انسان بر آن آفريده شده است. 17- ظنّ: عبارت است از يكى از طرفين شك همراه با رجحان. 18- عرض: داراى دو معناست: عرض در مقابل جوهر و عرض در مقابل ماهيّت. 19- غايت: چيزى است كه وجود شىء براى آن است و به آخرين حدّى اطلاق مىشود كه عقل نزد آن توقف مىكند. 20- فصل: كلى ذاتى است كه به نوع تحت يك جنس، در جواب «آن كدام است» اطلاق مىشود. 21- قياس: در منطق عبارت است از قول مؤلّف از اقوال كه وقتى پذيرفته شود، ذاتاً قول ديگرى از آن لازم مىآيد. 22- كلّى: مفهومى است كه تصور آن مانع از اين نباشد كه افراد زيادى در آن مشترك باشند. 23- لِم: از نظر لغوى؛ يعنى براى چه؟ و طلب سؤال از علت و سبب حكم به واسطه لِم؛ يعنى حكم و واسطه در آن خواسته مىشود. 24- ماهيّت: چيزى است كه در جواب ماهو گفته مىشود. 25- ناطق: يعنى حيوانى كه داراى نفس دراكه باشد. 26- واسطه: بر دو قسم است: واسطه در عروض و واسطه در ثبوت. 27- يقين: تصديق جازم است كه مطابق و ثابت است. | ||
بخش سوّم: فهارس: در اين بخش، نخست، فهرست موضوعى واژگان و ريشههاى آنها ذكر شده، سپس معادل فرانسوى و انگليسى هر كدام از آنها آورده شده است. | بخش سوّم: فهارس: در اين بخش، نخست، فهرست موضوعى واژگان و ريشههاى آنها ذكر شده، سپس معادل فرانسوى و انگليسى هر كدام از آنها آورده شده است. |
ویرایش