۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '»ب' به '» ب') |
جز (جایگزینی متن - 'ر«' به 'ر «') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
'''ابومحمّد احمد بن على اعثم كوفى الكندى'''(متوفى 314 ه.ق.926/ م.)محدّث،شاعر، و مورّخ شيعى بزرگ قرن سوم و چهارم هجرى است.عدم اطّلاع دقيق از زادگاه و تاريخ تولّد و زندگانى وى به حدّى است كه حتّى در نام و نسب وى اختلاف كرده برخى نامش را احمد و برخى نيز محمّد آوردهاند.همچنين لفظ«اعثم»را كه لقب پدر او بوده است گاهى دربارۀ خود«[[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]]» به كار بردهاند.از ميان منابع قديمى تنها«معجم الادبا»[[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] (231/2)است كه اشارهاى مختصر به شرح حال وى كرده و بعد از او [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]] | '''ابومحمّد احمد بن على اعثم كوفى الكندى'''(متوفى 314 ه.ق.926/ م.)محدّث،شاعر، و مورّخ شيعى بزرگ قرن سوم و چهارم هجرى است.عدم اطّلاع دقيق از زادگاه و تاريخ تولّد و زندگانى وى به حدّى است كه حتّى در نام و نسب وى اختلاف كرده برخى نامش را احمد و برخى نيز محمّد آوردهاند.همچنين لفظ«اعثم»را كه لقب پدر او بوده است گاهى دربارۀ خود«[[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]]» به كار بردهاند.از ميان منابع قديمى تنها«معجم الادبا»[[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] (231/2)است كه اشارهاى مختصر به شرح حال وى كرده و بعد از او [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]] در «لسان الميزان»(138/1)گفتههاى ياقوت را نقل كرده است. | ||
متأسفانه در منابع متأخر نيز مطلب مفيدى كه اطّلاع تازهاى در اختيار محققان قرار دهد به چشم نمىخورد.حتّى بيشتر اين منابع-از جمله لغتنامۀ دهخدا (جلد آ-ابوسعيد،ص 291 ذيل«[[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]]»)،دايرة المعارف فارسى مصاحب(15/1)، دانشنامۀ ايران و اسلام(424/3)،دايرة المعارف شيعه(303/1)-در ارائۀ تاريخ فوت «[[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]]»دچار اشتباه فاحش مىشوند و، به جاى سال 314 ه.ق.، تاريخ مرگ وى را سال 214 ه.ق.قيد مىكنند.تاريخ فوت مندرج در منابع مزبور، با نظر [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] كه مىگويد [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] غير از«کتاب الفتوح»کتاب ديگرى به نام«کتاب التاريخ»[[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] علاوه بر دو کتاب ياد شده،کتابى به نام«کتاب المألوف»نيز داشته كه امروز اثرى از آن در دست نيست(معجم الادبا،231/2).در شرح وقايع تاريخى از زمان مأمون (218 ه.ق.)تا المقتدر باللّه(مقتول در 320 ه.ق.)به رشته تحرير در آورده، و خود ياقوت اين کتاب اخير را همراه «کتاب الفتوح»ديده است، مغايرت دارد از منابع متأخر فقط ريحانة الادب(386/7)و دايرة المعارف بزرگ اسلامى(26/3)تاريخ فوت [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] را 314 ه.ق.قيد كردهاند.. | متأسفانه در منابع متأخر نيز مطلب مفيدى كه اطّلاع تازهاى در اختيار محققان قرار دهد به چشم نمىخورد.حتّى بيشتر اين منابع-از جمله لغتنامۀ دهخدا (جلد آ-ابوسعيد،ص 291 ذيل«[[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]]»)،دايرة المعارف فارسى مصاحب(15/1)، دانشنامۀ ايران و اسلام(424/3)،دايرة المعارف شيعه(303/1)-در ارائۀ تاريخ فوت «[[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]]»دچار اشتباه فاحش مىشوند و، به جاى سال 314 ه.ق.، تاريخ مرگ وى را سال 214 ه.ق.قيد مىكنند.تاريخ فوت مندرج در منابع مزبور، با نظر [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] كه مىگويد [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] غير از«کتاب الفتوح»کتاب ديگرى به نام«کتاب التاريخ»[[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] علاوه بر دو کتاب ياد شده،کتابى به نام«کتاب المألوف»نيز داشته كه امروز اثرى از آن در دست نيست(معجم الادبا،231/2).در شرح وقايع تاريخى از زمان مأمون (218 ه.ق.)تا المقتدر باللّه(مقتول در 320 ه.ق.)به رشته تحرير در آورده، و خود ياقوت اين کتاب اخير را همراه «کتاب الفتوح»ديده است، مغايرت دارد از منابع متأخر فقط ريحانة الادب(386/7)و دايرة المعارف بزرگ اسلامى(26/3)تاريخ فوت [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] را 314 ه.ق.قيد كردهاند.. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
مقايسۀ تاريخ [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] با احاديث مداينى، بدان سان كه به [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] منسوب | مقايسۀ تاريخ [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] با احاديث مداينى، بدان سان كه به [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] منسوب | ||
شده،نشان مىدهد كه [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] نه تنها دقّت و نظارتى سودمند نسبت به احاديث ياد شده | شده،نشان مىدهد كه [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] نه تنها دقّت و نظارتى سودمند نسبت به احاديث ياد شده در «اخبار الرسل و الملوك»داشته، بلكه جزئيات مهمّى را نيز يادداشت كرده كه تنها در «کتاب الفتوح» وى مىتوان يافت. | ||
به طورى كه در معرفى ابعاد شخصيت [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] يادآور شديم، وى علاوه بر اينكه مورّخ بوده،شاعر و محدّث نيز بوده است.به همين جهت، به دنبال معرفى [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] مورّخ،چند كلمهاى در خصوص ويژگيهاى ديگر وى يعنى حديث و شعر تقديم مىشود. | به طورى كه در معرفى ابعاد شخصيت [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] يادآور شديم، وى علاوه بر اينكه مورّخ بوده،شاعر و محدّث نيز بوده است.به همين جهت، به دنبال معرفى [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] مورّخ،چند كلمهاى در خصوص ويژگيهاى ديگر وى يعنى حديث و شعر تقديم مىشود. | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
[[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] | [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] در «ارشاد الاريب الى معرفة الاديب»(379/1)مىنويسد كه [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] «مورخ است و شيعى مذهب نور اللّه شوشترى(مجالس المؤمنين،278/1)[[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] را شافعى مىداند.بوده و نزد اهل حديث ضعيف شمرده مىشود.»اينك بايد ديد چرا [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] وى را نزد اهل حديث به ضعف نسبت مىدهد.آيا در جملۀ«كان شيعيا و هو عند اهل الحديث ضعيف»رابطهاى ميان اجزاى جمله هست؟نويسندهاى چنين دقيق و باريك بين و محقّق،همان به گناه شيعه بودن، بايد ضعيف شمرده شود؟ اينكه تعصبات مذهبى همواره-حتّى در ميان محقّقان و نويسندگان-مايۀ تهمت زنى بوده قابل انكار نيست.آيا آنچه مرحوم محمّد پروين گنابادى در شرح حال [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] مىآورد،نمىتواند يكى از انگيزههاى قضاوت منفى حموى دربارۀ [[ابن اعثم کوفی، محمد بن علی|ابن اعثم]] انگاشته شود؟ | ||
«وى در ضمن اين سفرها با دانشمندان و محدّثان و قاريان و ديگر عالمان ديدارها كرده و از محضر آنان سودها برگرفته و گاه نيز به مناظره و بحث مىپرداخته است.صاحب معجم المطبوعات معجم المطبوعات العربية و المعربة،يوسف اليان سركيس،1928 مصر،ج 2،ص 1941.مىنويسد:وى به علّت مطالعۀ برخى از کتابهاى خوارج تعصّب شديدى بر ضد على عليه السّلام داشت؛چه، معتقدات خوارج سخت در ذهن وى ريشه دوانيده بود.از اين رو هنگامى كه در سال 613 در دمشق بود با يكى از علويان كه به مهر على تعصّب داشت، مناظره مىكرد و ميان آن دو سخنانى رد و بدل شد كه نسبت دادن آنها به على(ع)ناروا بود. بدين سبب مردم آن شهر به مخالفت شديد با وى برخاستند و نزديك بود به كشتن وى دست يازند، امّا ياقوت از بيم جان از آنجا گريخت و در حال بيم و هراس سخت به حلب رفت و از آنجا هم شهر به شهر مىگشت تا به خراسان رسيد.» برگزيدۀ مشترك [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]]، ترجمۀ محمّد پروين گنابادى،ص 9، به نقل راهنماى کتاب(سال 19،ش 4-6،ص 457)، مقالۀ محمّد حسين روحانى. | «وى در ضمن اين سفرها با دانشمندان و محدّثان و قاريان و ديگر عالمان ديدارها كرده و از محضر آنان سودها برگرفته و گاه نيز به مناظره و بحث مىپرداخته است.صاحب معجم المطبوعات معجم المطبوعات العربية و المعربة،يوسف اليان سركيس،1928 مصر،ج 2،ص 1941.مىنويسد:وى به علّت مطالعۀ برخى از کتابهاى خوارج تعصّب شديدى بر ضد على عليه السّلام داشت؛چه، معتقدات خوارج سخت در ذهن وى ريشه دوانيده بود.از اين رو هنگامى كه در سال 613 در دمشق بود با يكى از علويان كه به مهر على تعصّب داشت، مناظره مىكرد و ميان آن دو سخنانى رد و بدل شد كه نسبت دادن آنها به على(ع)ناروا بود. بدين سبب مردم آن شهر به مخالفت شديد با وى برخاستند و نزديك بود به كشتن وى دست يازند، امّا ياقوت از بيم جان از آنجا گريخت و در حال بيم و هراس سخت به حلب رفت و از آنجا هم شهر به شهر مىگشت تا به خراسان رسيد.» برگزيدۀ مشترك [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]]، ترجمۀ محمّد پروين گنابادى،ص 9، به نقل راهنماى کتاب(سال 19،ش 4-6،ص 457)، مقالۀ محمّد حسين روحانى. |
ویرایش