۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'محدث نورى' به 'محدث نورى ') |
جز (جایگزینی متن - 'ى(' به 'ى (') |
||
| خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
كتاب، با مقدمهاى از محقق در اشاره به زندگىنامه مؤلف آغاز و هر سه كتاب، در يك جلد ارائه گرديده است به شرح زير: | كتاب، با مقدمهاى از محقق در اشاره به زندگىنامه مؤلف آغاز و هر سه كتاب، در يك جلد ارائه گرديده است به شرح زير: | ||
«المواعظ»: اين كتاب، داراى 163 روايت است كه برخى بسيار طولانى و بعضى كوتاهند. مواعظ رسول اكرم(ص) - 82 روايت - و پس از آن روايات [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] - 49 روايت - بيشترين روايات اين مجموعه را تشكيل مىدهند. از اميرالمؤمنين (ع)، 16 روايت، از [[امام سجاد(ع)]]، 2 روايت، از امام رضا(ع)، 4 روايت و از امام هادى(ع)، امام باقر (ع) و امام حسين (ع)، هركدام، 1 روايت نقل شده است <ref>مدنى بجستانى، سيد محمود، ص 401</ref>. | «المواعظ»: اين كتاب، داراى 163 روايت است كه برخى بسيار طولانى و بعضى كوتاهند. مواعظ رسول اكرم(ص) - 82 روايت - و پس از آن روايات [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] - 49 روايت - بيشترين روايات اين مجموعه را تشكيل مىدهند. از اميرالمؤمنين (ع)، 16 روايت، از [[امام سجاد(ع)]]، 2 روايت، از امام رضا(ع)، 4 روايت و از امام هادى (ع)، امام باقر (ع) و امام حسين (ع)، هركدام، 1 روايت نقل شده است <ref>مدنى بجستانى، سيد محمود، ص 401</ref>. | ||
كتاب، پس از مقدمهاى كوتاه از مؤلف در اشاره به مضمون آن، با وصاياى بسيار مفصل رسول اكرم(ص) به [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] شروع شده و سپس با مواعظ ديگرى از آن حضرت و پس از آن با مواعظ [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] و ساير ائمه(ع) ادامه مىيابد. | كتاب، پس از مقدمهاى كوتاه از مؤلف در اشاره به مضمون آن، با وصاياى بسيار مفصل رسول اكرم(ص) به [[امام على (ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] شروع شده و سپس با مواعظ ديگرى از آن حضرت و پس از آن با مواعظ [[امام على (ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] و ساير ائمه(ع) ادامه مىيابد. | ||
پايانبخش اين مواعظ، روايتى از رسول اكرم(ص) در سفارش به اميرالمؤمنين (ع)، فاطمه زهرا(س) و حسنين (ع) است كه آنها را اهل بيت خود معرفى و براى آنها و دوستانشان، دعا مىكند. | پايانبخش اين مواعظ، روايتى از رسول اكرم(ص) در سفارش به اميرالمؤمنين (ع)، فاطمه زهرا(س) و حسنين (ع) است كه آنها را اهل بيت خود معرفى و براى آنها و دوستانشان، دعا مىكند. | ||
| خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
متأسفانه كتاب از هيچگونه نظم خاصى برخوردار نيست؛ اگرچه، ابتدا روايت رسول اكرم(ص) آمده است و بر اساس ترتيب منطقى، بايد مواعظ ساير ائمه(ع) به ترتيب ذكر مىشد، ولى چنين نشده است، بلكه پس از ذكر موعظهاى از اميرالمؤمنين (ع)، مواعظى از پيامبر (ص) و ساير ائمه(ع)، بدون هيچ ترتيب خاصى پشت سر هم ذكر شده است. | متأسفانه كتاب از هيچگونه نظم خاصى برخوردار نيست؛ اگرچه، ابتدا روايت رسول اكرم(ص) آمده است و بر اساس ترتيب منطقى، بايد مواعظ ساير ائمه(ع) به ترتيب ذكر مىشد، ولى چنين نشده است، بلكه پس از ذكر موعظهاى از اميرالمؤمنين (ع)، مواعظى از پيامبر (ص) و ساير ائمه(ع)، بدون هيچ ترتيب خاصى پشت سر هم ذكر شده است. | ||
در برخى موارد نيز تحت عنوانى كه در كتاب ذكر شده، رواياتى كه با آن همخوانى ندارد آمده است؛ مثلا تحت عنوان «مواعظ الصادق»، رواياتى از امام باقر (ع)، امام هادى(ع)، امام رضا(ع) و... نقل شده است؛ بنابراين، به نظر مىرسد تهيه فهرست موضوعى و فهرستى بر اساس گوينده روايات، براى كتاب ضرورى است <ref>همان، ص 400</ref>. | در برخى موارد نيز تحت عنوانى كه در كتاب ذكر شده، رواياتى كه با آن همخوانى ندارد آمده است؛ مثلا تحت عنوان «مواعظ الصادق»، رواياتى از امام باقر (ع)، امام هادى (ع)، امام رضا(ع) و... نقل شده است؛ بنابراين، به نظر مىرسد تهيه فهرست موضوعى و فهرستى بر اساس گوينده روايات، براى كتاب ضرورى است <ref>همان، ص 400</ref>. | ||
بااينحال، شايد بتوان مطالب اين كتاب را با كمى تسامح، در نه بخش تنظيم نمود. | بااينحال، شايد بتوان مطالب اين كتاب را با كمى تسامح، در نه بخش تنظيم نمود. | ||
| خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
شيخ صدوق در پى جمعآورى مواعظ پيامبر (ص) و اهل بيت گرامىاش(ع) كتاب «المواعظ» را نگاشته است. وى در موارد بسيار اندك، از جمله در اواسط حديث اول، توضيحاتى كوتاه راجع به برخى لغات روايات، ذكر كرده است. در برخى از مواعظ، افراد خاصى مورد خطاب بودهاند؛ نظير وصاياى رسول اكرم(ص) به اميرالمؤمنين (ع)، سخنان [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] به زيد بن صوحان، وصاياى آن حضرت به محمد بن حنفيه، موعظه امام موسى بن جعفر (ع) به برخى از فرزندانش و بعضى نيز كلىاند و مخاطب خاصى ندارند <ref>همان، ص 401</ref>. | شيخ صدوق در پى جمعآورى مواعظ پيامبر (ص) و اهل بيت گرامىاش(ع) كتاب «المواعظ» را نگاشته است. وى در موارد بسيار اندك، از جمله در اواسط حديث اول، توضيحاتى كوتاه راجع به برخى لغات روايات، ذكر كرده است. در برخى از مواعظ، افراد خاصى مورد خطاب بودهاند؛ نظير وصاياى رسول اكرم(ص) به اميرالمؤمنين (ع)، سخنان [[امام على (ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] به زيد بن صوحان، وصاياى آن حضرت به محمد بن حنفيه، موعظه امام موسى بن جعفر (ع) به برخى از فرزندانش و بعضى نيز كلىاند و مخاطب خاصى ندارند <ref>همان، ص 401</ref>. | ||
در بخش نخست اين اثر، وصاياى رسول اكرم(ص) به [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] آمده است. در بخشى از اين وصايا، چنين آمده است: | در بخش نخست اين اثر، وصاياى رسول اكرم(ص) به [[امام على (ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] آمده است. در بخشى از اين وصايا، چنين آمده است: | ||
- هركس از انتقام دست بكشد و از آن چشم بپوشد، درصورتىكه قدرت بر انتقام داشته باشد، خداوند روز قيامت او را در محل امنى قرار خواهد داد و مزه عفو را خواهد چشيد. | - هركس از انتقام دست بكشد و از آن چشم بپوشد، درصورتىكه قدرت بر انتقام داشته باشد، خداوند روز قيامت او را در محل امنى قرار خواهد داد و مزه عفو را خواهد چشيد. | ||
| خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
- غيبت كردن مؤمن، نافرمانى كردن خداوند است. | - غيبت كردن مؤمن، نافرمانى كردن خداوند است. | ||
در بخش سوم، سؤالات مردى از اهل شام از خدمت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] آمده است. در روايتى از امام موسى كاظم(ع) آمده است كه يكى از روزها، [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] با گروهى از ياران خود نشسته و آنها را براى جنگ آماده مىكرد، در اين هنگام، پيرمردى كه گرد و غبار سفر در چهرهاش بود، وارد شد. | در بخش سوم، سؤالات مردى از اهل شام از خدمت [[امام على (ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] آمده است. در روايتى از امام موسى كاظم(ع) آمده است كه يكى از روزها، [[امام على (ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] با گروهى از ياران خود نشسته و آنها را براى جنگ آماده مىكرد، در اين هنگام، پيرمردى كه گرد و غبار سفر در چهرهاش بود، وارد شد. | ||
مرد مسافر گفت: يا [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] من از طرف شام مىآيم و شنيدهام در وجودت، فضايل بسيارى هست و گمان مىكنم كه بهزودى كشته خواهى شد و اينك آنچه را خداوند به تو تعليم داده، به من تعليم فرما. از جمله فرمايشات اميرالمؤمنين به اين فرد، بدين قرار مىباشد: اى پيرمرد، هركس دو روزش مساوى باشد، در زندگى خود زيان ديده است و هركس كوشش خود را براى رسيدن به دنيا متمركز كند، از ادبار دنيا حسرت خواهد خورد و هرآنكس كه دو روز از ايام زندگىاش در شر و فساد بگذرد، از مواهب الهى محروم مىگردد. | مرد مسافر گفت: يا [[امام على (ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] من از طرف شام مىآيم و شنيدهام در وجودت، فضايل بسيارى هست و گمان مىكنم كه بهزودى كشته خواهى شد و اينك آنچه را خداوند به تو تعليم داده، به من تعليم فرما. از جمله فرمايشات اميرالمؤمنين به اين فرد، بدين قرار مىباشد: اى پيرمرد، هركس دو روزش مساوى باشد، در زندگى خود زيان ديده است و هركس كوشش خود را براى رسيدن به دنيا متمركز كند، از ادبار دنيا حسرت خواهد خورد و هرآنكس كه دو روز از ايام زندگىاش در شر و فساد بگذرد، از مواهب الهى محروم مىگردد. | ||
در بخش چهارم، وصيت [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] به فرزندش محمد بن حنفيه جاى گرفته است. حضرت على(ع) در ضمن وصايايى به ايشان فرمود: اى فرزند من، از آمال و آرزوها دورى كن، آرزوهاى دور و دراز از حماقت سرچشمه گرفته و موجب مىشود كه آدمى امور آخرت را به تعويق اندازد و يكى از بهترين حظهاى انسان در زندگى، همنشينى با مردمان شايسته است. | در بخش چهارم، وصيت [[امام على (ع)|اميرالمؤمنين (ع)]] به فرزندش محمد بن حنفيه جاى گرفته است. حضرت على (ع) در ضمن وصايايى به ايشان فرمود: اى فرزند من، از آمال و آرزوها دورى كن، آرزوهاى دور و دراز از حماقت سرچشمه گرفته و موجب مىشود كه آدمى امور آخرت را به تعويق اندازد و يكى از بهترين حظهاى انسان در زندگى، همنشينى با مردمان شايسته است. | ||
مواعظ [[امام جعفر صادق(ع)|حضرت صادق(ع)]] در بخش پنجم آمده است. در روايتى زيبا، آن حضرت فرمودهاند: اگر خداوند ضامن روزى تو هست، پس اين همه حرص و ولع تو براى چيست؟ اگر روزى تقسيم شده است، پس حرص آزار براى چيست؟ اگر حساب روز قيامت حق است، پس خوشحالى چيست؟ اگر حساب مردم در روز قيامت به خداوند عرضه مىشود، پس مكر و حيله براى چيست؟ اگر شيطان با مردم دشمنى دارد و آنان را گمراه مىكند، پس غفلت مردم، براى چيست؟ و... | مواعظ [[امام جعفر صادق(ع)|حضرت صادق(ع)]] در بخش پنجم آمده است. در روايتى زيبا، آن حضرت فرمودهاند: اگر خداوند ضامن روزى تو هست، پس اين همه حرص و ولع تو براى چيست؟ اگر روزى تقسيم شده است، پس حرص آزار براى چيست؟ اگر حساب روز قيامت حق است، پس خوشحالى چيست؟ اگر حساب مردم در روز قيامت به خداوند عرضه مىشود، پس مكر و حيله براى چيست؟ اگر شيطان با مردم دشمنى دارد و آنان را گمراه مىكند، پس غفلت مردم، براى چيست؟ و... | ||
| خط ۱۳۵: | خط ۱۳۵: | ||
- امام موسى بن جعفر (ع): اى فرزند، از آن بترس كه خداوند تو را در حال معصيت مشاهده كند، درصورتىكه تو را از آن معصيت، نهى كرده باشد و بترس از اينكه طاعتى را كه خداوند تو را به انجام آن امر كرده است، ترك كرده باشى. | - امام موسى بن جعفر (ع): اى فرزند، از آن بترس كه خداوند تو را در حال معصيت مشاهده كند، درصورتىكه تو را از آن معصيت، نهى كرده باشد و بترس از اينكه طاعتى را كه خداوند تو را به انجام آن امر كرده است، ترك كرده باشى. | ||
- امام رضا(ع): پيامبر (ص) به على(ع) فرمود: هرگز با ترسو مشورت نكن كه او راه بيرون شدن از كارها را براى تو مشكل مىكند و... | - امام رضا(ع): پيامبر (ص) به على (ع) فرمود: هرگز با ترسو مشورت نكن كه او راه بيرون شدن از كارها را براى تو مشكل مىكند و... | ||
مؤلف در اين كتاب، در نقل سند روايات، به سه طريق عمل كرده است: | مؤلف در اين كتاب، در نقل سند روايات، به سه طريق عمل كرده است: | ||
| خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
مؤلف در «فضائل الشيعة»، مجموعه رواياتى را از ائمه(ع) در باره مقام و منزلت شيعيان آورده و آنها را تنها راهيان حق و پيروان حقيقى حضرت رسول(ص) مىداند. در اين كتاب كه روايات اخلاقى و اعتقادى را بيان كرده است، از زمان نگارش، مانند ساير كتابهاى شيخ، مورد توجه علماء و بزرگان شيعه قرار گرفته است. بسيارى از علماء و محدثان، از جمله [[علامه مجلسى]] در بحار، از روايات آن بهره جستهاند. | مؤلف در «فضائل الشيعة»، مجموعه رواياتى را از ائمه(ع) در باره مقام و منزلت شيعيان آورده و آنها را تنها راهيان حق و پيروان حقيقى حضرت رسول(ص) مىداند. در اين كتاب كه روايات اخلاقى و اعتقادى را بيان كرده است، از زمان نگارش، مانند ساير كتابهاى شيخ، مورد توجه علماء و بزرگان شيعه قرار گرفته است. بسيارى از علماء و محدثان، از جمله [[علامه مجلسى]] در بحار، از روايات آن بهره جستهاند. | ||
اولين حديث اين كتاب، بيان مىكند كه گروهى در باره حضرت على(ع) از پيامبر (ص) سؤال كردند. حضرت خشمناك شد و فرمود: «چرا گروهى پيرامون كسى به جستوجو و پرسش پرداختهاند كه منزلتش نزد من، همچون منزلت من نزد خداست» <ref>همان، ص 396</ref>. | اولين حديث اين كتاب، بيان مىكند كه گروهى در باره حضرت على (ع) از پيامبر (ص) سؤال كردند. حضرت خشمناك شد و فرمود: «چرا گروهى پيرامون كسى به جستوجو و پرسش پرداختهاند كه منزلتش نزد من، همچون منزلت من نزد خداست» <ref>همان، ص 396</ref>. | ||
اين اثر، براى شناخت مقام و منزلت اهل بيت(ع)، شيعيان و پيروان ايشان، كتابى بس ارزشمند و بىنظير است؛ بهطورى كه خواننده با مطالعه آن به جايگاه واقعى شيعه در اسلام و نزد پيامبر (ص) و ائمه(ع) پى مىبرد. | اين اثر، براى شناخت مقام و منزلت اهل بيت(ع)، شيعيان و پيروان ايشان، كتابى بس ارزشمند و بىنظير است؛ بهطورى كه خواننده با مطالعه آن به جايگاه واقعى شيعه در اسلام و نزد پيامبر (ص) و ائمه(ع) پى مىبرد. | ||
ویرایش