۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '»ب' به '» ب') |
جز (جایگزینی متن - 'ر«' به 'ر «') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
'''محمد بن عبدالكريم شهرستانى''' از مفسرانبرجسته قرن پنجم و ششم هجرى(479-548) | '''محمد بن عبدالكريم شهرستانى''' از مفسرانبرجسته قرن پنجم و ششم هجرى(479-548) در «شهرستان»از توابع خراسان ديده به جهان گشود.در نظاميه نيشابور با استفاده از اساتيد بنامى چون احمد خوافى، ابونصر قريشى، ابوالقاسم انصارى، على بن احمد بن محمد المدائنى و...در فقه،كلام، تفسير،حديث، اصول و...تحصيلات خويش را به پايان برد. | ||
پس از فارغ التحصيلى از نظاميه نيشابور، به خوارزم و مكه رفت و در بازگشت از مكه به درخواست نظاميه بغداد كه يكى از مهمترين حوزههاى آموزشى اهل سنت به شمار مىآمد، سه سال از 510 تا 513 ه.ق به تدريس و موعظه دانشجويان پرداخت. | پس از فارغ التحصيلى از نظاميه نيشابور، به خوارزم و مكه رفت و در بازگشت از مكه به درخواست نظاميه بغداد كه يكى از مهمترين حوزههاى آموزشى اهل سنت به شمار مىآمد، سه سال از 510 تا 513 ه.ق به تدريس و موعظه دانشجويان پرداخت. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
#نهاية الاقدام فى علم الكلام:از اين كتاب مىتوان به عنوان تتمه «الملل و النحل»نام برد. | #نهاية الاقدام فى علم الكلام:از اين كتاب مىتوان به عنوان تتمه «الملل و النحل»نام برد. | ||
#مجلس مكتوب خوارزم:اين متن در مورد بحث خلق و امر و نقد و بررسى ديدگاههاى موجود در اين زمينه است.اين كتاب، تنها اثر فارسى شهرستانى است. | #مجلس مكتوب خوارزم:اين متن در مورد بحث خلق و امر و نقد و بررسى ديدگاههاى موجود در اين زمينه است.اين كتاب، تنها اثر فارسى شهرستانى است. | ||
# | #تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»:اين اثر در دو مجلد با قطع رحلى، از نسخه منحصر به فرد كتابخانه ملى عكس بردارى شده است و به صورت عكسى به چاپ رسيده است.شهرستانى در سال 538 ه.ق و در سن 59 سالگى شروع به نوشتن جلد اول اين تفسير كرد و چنان كه خود وى در مقدمه جلد دوم مىگويد نگارش جلد اول در محرم سال 540 ه.ق به پايان رسيد.مجموعه آياتى كه شهرستانى در اين دو جلد تفسير كرده آيات سوره فاتحه و بقره است.بنابر اين با توجه به اينكه جلد اول،دو سال زمان برده است و جلد دوم نيز اگر به همين اندازه زمان برده باشد.بنابر اين در چهار سال 293 آيه را شهرستانى توانسته تفسير نمايد، مىتوانيم ادعا كنيم كه شهرستانى نتوانسته است تمام آيات قرآن را تفسير نمايد،چه اينكه وى در سن 69 سالگى دار فانى را وداع گفته است. | ||
مجموع صفحات مفاتيح الاسرار در دو مجلد 838 صفحه است كه از اين مقدار حدود 54 صفحه ديدگاههاى نويسنده در علوم قرآنى است. | مجموع صفحات مفاتيح الاسرار در دو مجلد 838 صفحه است كه از اين مقدار حدود 54 صفحه ديدگاههاى نويسنده در علوم قرآنى است. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
درباره شهرستانى پژوهشهاى قابل توجهى صورت پذيرفته است، اما هنوز هم ناگفتهها و نايافتههاى بسيارى در زندگى او وجود دارد.يكى از اين نادانستهها گرايش مذهبى و فرقهاى شهرستانى است.اين مسأله با وجود كتابهاى بسيار وى،كه مىتواند نشانگر باورهاى مذهبى او باشد،هنوز هم(به خصوص پيش از كشف | درباره شهرستانى پژوهشهاى قابل توجهى صورت پذيرفته است، اما هنوز هم ناگفتهها و نايافتههاى بسيارى در زندگى او وجود دارد.يكى از اين نادانستهها گرايش مذهبى و فرقهاى شهرستانى است.اين مسأله با وجود كتابهاى بسيار وى،كه مىتواند نشانگر باورهاى مذهبى او باشد،هنوز هم(به خصوص پيش از كشف تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»در كتابخانه ملى)از نقاط ابهام زندگى شهرستانى شناخته مى شود.چه اينكه شهرستانى به جهت گرايش مذهبى خود كه در نگاه بسيارى الحاد بود و زندگى در عصرى كه جنگهاى مذهبى و فرقهاى به اوج خود رسيده بود و در اصفهان و رى و نيشابور زد و خوردهاى فرقهاى هر روز شدت بيشترى مىگرفت،ناچار از زندگى در پناه تقيه بود، به گونهاى كه او در بسيارى از آثار خود جز«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»،خويش را سنى اشعرى جلوه مىدهد.اين مسأله سبب شده عدهاى وى را اشعرى مذهب معرفى كنند. | ||
[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] مىنويسد: «ابوالفتح محمد بن ابى القاسم عبدالكريم بن ابى بكر احمد الشهرستانى، المتكلم على مذهب الاشعرى كان اماما مبرزا فقيها متكلما...» | [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] مىنويسد: «ابوالفتح محمد بن ابى القاسم عبدالكريم بن ابى بكر احمد الشهرستانى، المتكلم على مذهب الاشعرى كان اماما مبرزا فقيها متكلما...» | ||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
در خور توجه آن كه بيشتر تراجمى كه درباره شهرستانى رسيده و گوشههايى از زندگى وى را روشن ساخته از ابوسعيد عبدالكريم بن محمد [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]](م 562 ه.ق)، ابوالحسن بيهقى(م 565 ه.ق)و خوارزمى صاحب تاريخ خوارزم است و هيچ يك از اين افراد،شهرستانى را اشعرى و پيرو فقه شافعى معرفى نمىكنند. | در خور توجه آن كه بيشتر تراجمى كه درباره شهرستانى رسيده و گوشههايى از زندگى وى را روشن ساخته از ابوسعيد عبدالكريم بن محمد [[سمعانی، عبدالکریم بن محمد |سمعانى]](م 562 ه.ق)، ابوالحسن بيهقى(م 565 ه.ق)و خوارزمى صاحب تاريخ خوارزم است و هيچ يك از اين افراد،شهرستانى را اشعرى و پيرو فقه شافعى معرفى نمىكنند. | ||
افزون بر مدارك و اسناد تاريخى فوق،در زندگى شهرستانى نيز شواهدى وجود دارد كه نشان مىدهد او در تمام عمر خويش به باطنيان گرايش داشته است و باطنىگرى او به سالهايى كه | افزون بر مدارك و اسناد تاريخى فوق،در زندگى شهرستانى نيز شواهدى وجود دارد كه نشان مىدهد او در تمام عمر خويش به باطنيان گرايش داشته است و باطنىگرى او به سالهايى كه تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»را مىنوشته محدود نبوده است، اما او براى آن كه بتواند در دستگاه خلافت نفوذ كند و انديشهها و باورهاى اسماعيليان را در ضمن انديشههاى ساير فرقههاى اسلامى به تصوير كشد ناگزير از تقيه شده،چنان كه وى با نوشتن «الملل و النحل» و دفاع از انديشههاى اهل سنت به مقام نيابت ديوان سلطان رسيد و محرم اسرار او شد.شهرستانى با تقيه مىتوانسته به آسانى و بدون هيچ گونه مشكلى، اعتقادات اسماعيليه را به مردم عصر خود كه باطنيان را ملاحده مىخوانند ارائه كند و آنان را از كشتن و ملحد و مهدور الدم خواندن اهل قلاع باز دارد.افزون بر اين توانسته با نفوذ در دستگاه خلافت سلطان سنجر، از اذيت و آزار اسماعيليان بكاهد و به سلطان و وزراء توصيه كند كه به باطنيان به چشم ملحد ننگرند و به قلعهها و دژهاى آنان هجوم نبرند. | ||
شواهد و نمونهها در آثار شهرستانى | شواهد و نمونهها در آثار شهرستانى | ||
نمونه اول؛آنچه بيش از هر اثر ديگر شهرستانى، اسماعيلى بودن او را نشان مىدهد، | نمونه اول؛آنچه بيش از هر اثر ديگر شهرستانى، اسماعيلى بودن او را نشان مىدهد، تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»است.در اين تفسير،شهرستانى يگانه شيوه بهينه فهم آيات قرآن را سخنان و ديدگاههاى تفسيرى اهل بيت معرفى مىكند،آنان را تنها آشنايان با قرآن و معارف قرآنى نشان مىدهد و تفسير خويش را انعكاس سخنان و روايات عترت مىداند.همو در مقدمه تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»استاد تفسيرش را انصارى معرفى مىكند: «ناصر الانصارى تلقفا،ثم اطلعنى مطالعات كلمات شريفه عن اهل البيت و اوليائهم على اسرار دفينة و اصول متينة فى علم القرآن.» | ||
و سلمان بن ناصر بن عمران انصارى چنان كه در تراجم آمده است در سال 512 ه.ق از دنيا رفته است. بنابر اين محمد شهرستانى در حدود 35 سالگى يعنى پيش از وفات انصارى به باطنيان وابستگى داشته و مانند آنان تفسير بهينه آيات قرآن را مخصوص عترت پيامبر مىدانسته، ولى به جهت تقيد و مشكلاتى كه فراروى او بوده است نتوانسته نظريات خود را تا سال 538 كه شروع به نوشتن تفسير كرد ابراز كند. | و سلمان بن ناصر بن عمران انصارى چنان كه در تراجم آمده است در سال 512 ه.ق از دنيا رفته است. بنابر اين محمد شهرستانى در حدود 35 سالگى يعنى پيش از وفات انصارى به باطنيان وابستگى داشته و مانند آنان تفسير بهينه آيات قرآن را مخصوص عترت پيامبر مىدانسته، ولى به جهت تقيد و مشكلاتى كه فراروى او بوده است نتوانسته نظريات خود را تا سال 538 كه شروع به نوشتن تفسير كرد ابراز كند. | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
افزون بر اين به نظر مىرسد شهرستانى با نوشتن كتاب«مصارع الفلاسفه» و تاج المعالى نقيب ترمذ كه گفتهاند از شهرستانى خواست كتابى در رد نظريات ابوعلى سينا بنويسد،قصد انتقام از ابوعلى سينا را داشته،چه اينكه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بر خلاف عمو و پدرش كه گرايش اسماعيلى داشتند به اسماعيليان نپيوست و با اين كار ضربهاى سهمگين بر باطنيان فرود آورد. | افزون بر اين به نظر مىرسد شهرستانى با نوشتن كتاب«مصارع الفلاسفه» و تاج المعالى نقيب ترمذ كه گفتهاند از شهرستانى خواست كتابى در رد نظريات ابوعلى سينا بنويسد،قصد انتقام از ابوعلى سينا را داشته،چه اينكه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] بر خلاف عمو و پدرش كه گرايش اسماعيلى داشتند به اسماعيليان نپيوست و با اين كار ضربهاى سهمگين بر باطنيان فرود آورد. | ||
در تمام آثار بر جاى مانده از شهرستانى دلايل و شواهد روشن كننده گرايش مذهبى شهرستانى به وفور يافت مىشود، اما اين نشانهها در آن نوشتهها و گفتههايى كه در دربار سلطان سنجر و يا به درخواست نزديكان سلطان نوشته شده، بسيار كمرنگتر از آثارى است كه شهرستانى به شكل سخنرانى و تفسير، بدون رعايت خواسته حكومت سامان داده است.دلايل و قراينى كه در | در تمام آثار بر جاى مانده از شهرستانى دلايل و شواهد روشن كننده گرايش مذهبى شهرستانى به وفور يافت مىشود، اما اين نشانهها در آن نوشتهها و گفتههايى كه در دربار سلطان سنجر و يا به درخواست نزديكان سلطان نوشته شده، بسيار كمرنگتر از آثارى است كه شهرستانى به شكل سخنرانى و تفسير، بدون رعايت خواسته حكومت سامان داده است.دلايل و قراينى كه در تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» و «مجلس خوارزم» وجود دارد، به هيچ روى قابل مقايسه با«الملل و النحل» و «مصارع الفلاسفه» و «نهاية الاقدام»نيست.در جاى جاى تفسير «مفاتيح»،شهرستانى به روشنى وابستگى مذهبى و فرقهاى خويش را نشان مىدهد و نظر خود را آشكارا ابراز مى دارد. | ||
دلايل موجود در آثار شهرستانى را به دو دسته مىتوان تقسيم كرد: | دلايل موجود در آثار شهرستانى را به دو دسته مىتوان تقسيم كرد: | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
#هدايت الهى | #هدايت الهى | ||
#:ذيل آيه شريفه'''«اهدنا الصراط المستقيم»'''شهرستانى نخست در قالب تفسير و معنى، ديدگاه خود را طرح مىكند و سپس به تلاش متكلمين براى تفسير آيه اشاره مىكند و در پايان ديدگاه اشاعره و معتزله را درباره هدايت الهى اشتباه خوانده خاستگاه اين اشتباه را نا آشنايى آنان با قرآن و علوم قرآنى معرفى مىكند: | #:ذيل آيه شريفه'''«اهدنا الصراط المستقيم»'''شهرستانى نخست در قالب تفسير و معنى، ديدگاه خود را طرح مىكند و سپس به تلاش متكلمين براى تفسير آيه اشاره مىكند و در پايان ديدگاه اشاعره و معتزله را درباره هدايت الهى اشتباه خوانده خاستگاه اين اشتباه را نا آشنايى آنان با قرآن و علوم قرآنى معرفى مىكند: | ||
#:'''«اهدنا الصراط المستقيم»'''اى وفّقنا و الهمنا و ارشدنا و ثبتنا و قال بعض المتكلمين:معناه اسلك بنا طريق الجنة و قوّمنا اليه كقوله تعالی «سيهديهم و يصلح بالهم»(محمد5/)و انما قاموا و قعدوا فى | #:'''«اهدنا الصراط المستقيم»'''اى وفّقنا و الهمنا و ارشدنا و ثبتنا و قال بعض المتكلمين:معناه اسلك بنا طريق الجنة و قوّمنا اليه كقوله تعالی «سيهديهم و يصلح بالهم»(محمد5/)و انما قاموا و قعدوا فى تفسير «اهدنا»لا اشكال فيه من وجهين: احدهما ان السؤال انما يكون لشيىء مفقود عن السائل و الموجود لا يطلب بالسؤال، و الثانى ان السؤال انما يكون اذا لم يعطه المسؤول، و اذا اراح الله تعالى العلل بنصب الادلّة فى الافعال فقد هداهم و أغناهم عن السؤال.اما الأول فقد اجابوا عنه باحد وجهين:إمّا بالتوفيق و خلق الهداية و ذلك طريق الاشعرية، و إمّا بالهداية الى طريق الجنة و ذلك طريق المعتزلة، و لو عرفوا عمومات القرآن و خصوصاته فى محكماته و متشابهاته لما خبطوا خبط العشواء فى ظلماته و نعود اليه ان شاء اللّه.» | ||
#:شهرستانى در اين بحث چنان كه از سخنانش پيداست هيچ اظهار نظرى درباره هدايت ندارد، اما در بحث اسرار آيه شريفه'''«اهدنا الصراط المستقيم»'''ديدگاه خود را به زيبايى بيان مىكند.او نخست هدايت را به هدايت عامه و خاصه تقسيم مىكند و پس از ذكر ديدگاه قدريه و جبريه آنها را از گمراهان مىخواند،زيرا به باور او قدريه با پذيرش هدايت عامه و نپذيرفتن هدايت خاصه به بى راهه رفتهاند و جبريه با پذيرش هدايت خاصه و نپذيرفتن هدايت عامه به گمراهى رسيدهاند: | #:شهرستانى در اين بحث چنان كه از سخنانش پيداست هيچ اظهار نظرى درباره هدايت ندارد، اما در بحث اسرار آيه شريفه'''«اهدنا الصراط المستقيم»'''ديدگاه خود را به زيبايى بيان مىكند.او نخست هدايت را به هدايت عامه و خاصه تقسيم مىكند و پس از ذكر ديدگاه قدريه و جبريه آنها را از گمراهان مىخواند،زيرا به باور او قدريه با پذيرش هدايت عامه و نپذيرفتن هدايت خاصه به بى راهه رفتهاند و جبريه با پذيرش هدايت خاصه و نپذيرفتن هدايت عامه به گمراهى رسيدهاند: | ||
#:«و سرّ آخر:ان العموم و الخصوص،جاريان فى الهداية جريانهما فى ساير الالفاظ و المعانى، و لله عز و جل هداية عامة فى جميع الموجودات على حسب اوضاعها و طباعها و خصوصا فى الحيوانات،فان كلّ حيوان مخصوص بهداية الى مصالح وجوده و بقائه باستحفاظ نوعه و شخصه، و ذلك بالطبع، و الفطرة دون التعليم و الفكرة، و أخصّ منه هداية الانسان فانه مخصوص بهداية الى مصالح وجوده و بقائه باستحفاظ نوعه و شخصه و استسخار غير نوعه، و ذلك بالتعليم و الفكرة، و اخص منه هداية الانبياء و الاولياء عليهم السلام،فانهم مخصوصون بهداية الى مصالح وجودهم و بقائهم باستحفاظ نوعهم و شخصهم و استصلاح غير نوعهم من الانسان فى معاشهم و معادهم، و ذلك بالوحى و الالهام. | #:«و سرّ آخر:ان العموم و الخصوص،جاريان فى الهداية جريانهما فى ساير الالفاظ و المعانى، و لله عز و جل هداية عامة فى جميع الموجودات على حسب اوضاعها و طباعها و خصوصا فى الحيوانات،فان كلّ حيوان مخصوص بهداية الى مصالح وجوده و بقائه باستحفاظ نوعه و شخصه، و ذلك بالطبع، و الفطرة دون التعليم و الفكرة، و أخصّ منه هداية الانسان فانه مخصوص بهداية الى مصالح وجوده و بقائه باستحفاظ نوعه و شخصه و استسخار غير نوعه، و ذلك بالتعليم و الفكرة، و اخص منه هداية الانبياء و الاولياء عليهم السلام،فانهم مخصوصون بهداية الى مصالح وجودهم و بقائهم باستحفاظ نوعهم و شخصهم و استصلاح غير نوعهم من الانسان فى معاشهم و معادهم، و ذلك بالوحى و الالهام. | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
#:شهرستانى در مجلس مكتوب خوارزم به مناسبت آيه شريفۀ'''«ألا له الخلق و الامر»''' بحث خلق و امر را طرح مىكند و پس از ارائه ديدگاه معتزله،كراميه، اشعريه به نقد و بررسى نظريات آنها مىنشيند: | #:شهرستانى در مجلس مكتوب خوارزم به مناسبت آيه شريفۀ'''«ألا له الخلق و الامر»''' بحث خلق و امر را طرح مىكند و پس از ارائه ديدگاه معتزله،كراميه، اشعريه به نقد و بررسى نظريات آنها مىنشيند: | ||
#:«متكلمان در خلق و امر، سه مذهب داشتند؛معتزليان گفتند:خلق و امر هر دو يكى است.خلق او مخلوق و امر او مخلوق و لكن امر او صوتى و حرفى و قايم به درختى.كراميان گفتند:خلق و امر هر دو يكى است؛خلق او نه مخلوق، و امر او صوتى و حرفى حادث و لكن قايم به ذات او.اشعريان گفتند:خلق او مخلوق نه قايم به ذات او، امر او نه مخلوق قايم به ذات او. | #:«متكلمان در خلق و امر، سه مذهب داشتند؛معتزليان گفتند:خلق و امر هر دو يكى است.خلق او مخلوق و امر او مخلوق و لكن امر او صوتى و حرفى و قايم به درختى.كراميان گفتند:خلق و امر هر دو يكى است؛خلق او نه مخلوق، و امر او صوتى و حرفى حادث و لكن قايم به ذات او.اشعريان گفتند:خلق او مخلوق نه قايم به ذات او، امر او نه مخلوق قايم به ذات او. | ||
#:هيچ كس نه حقيقت خلق دانست،نه حقيقت امر.نه نسبت خلق با او كه چه نسبت است و نه نسبت امر با او كه چه نسبت است؟و قرآن مجيد اين مىگويد:'''«ألا له الخلق و الأمر»'''.اگر هر دو يكى بودى اين دو لفظ مختلف چرا؟اگر يكى قايم به ذات او بودى و يكى به اين ذات او، اين لفظ متحد | #:هيچ كس نه حقيقت خلق دانست،نه حقيقت امر.نه نسبت خلق با او كه چه نسبت است و نه نسبت امر با او كه چه نسبت است؟و قرآن مجيد اين مىگويد:'''«ألا له الخلق و الأمر»'''.اگر هر دو يكى بودى اين دو لفظ مختلف چرا؟اگر يكى قايم به ذات او بودى و يكى به اين ذات او، اين لفظ متحد چرا؟اگر «له»ملك راست، امر را صفت چرا گويى؟و اگر «له»صفت راست،خلق را صفت چرا نگويى؟نه نه چنين گوى كه مرد كتاب و جفت كتاب گفت:«له الخلق ملكا، و له الامر ملكا»او خداوند ملك و خداوند ملك«الارواح ملكه و الاجساد ملكه فأحلّ ملكه فى ملكه، و له عليهما شرط و لهما عنده وعد،فان وفوا بشرطه وفى لهم بوعده.» | ||
#مرتكب كبيره | #مرتكب كبيره | ||
#:يكى از مباحث مهمى كه همه فرقههاى اسلامى دربارۀ آن اظهار نظر كردهاند مسأله مرتكب كبيره است.شهرستانى اين مسأله را ذيل آيه شريفه'''«فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة أعدّت للكافرين»'''(بقره24/)به بحث مىكشد.وى ديدگاه اشاعره، معتزله، مرجئه و وعيديه را درباره تفسير آيه به زيبايى ارائه مىنمايد و در پايان آنان را به جهت عدم مراجعه به اهل بيت، سرگردان مىخواند: | #:يكى از مباحث مهمى كه همه فرقههاى اسلامى دربارۀ آن اظهار نظر كردهاند مسأله مرتكب كبيره است.شهرستانى اين مسأله را ذيل آيه شريفه'''«فاتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة أعدّت للكافرين»'''(بقره24/)به بحث مىكشد.وى ديدگاه اشاعره، معتزله، مرجئه و وعيديه را درباره تفسير آيه به زيبايى ارائه مىنمايد و در پايان آنان را به جهت عدم مراجعه به اهل بيت، سرگردان مىخواند: | ||
#:«و هذا مقام حيرة المتكلمين كما ترى، و لو عرفوا مواقع اليقين بالرجوع الى الصادقين بيّنوا لهم أى كبيرة هى كفر و أى كبيرة ليست بكفر و يخلد فى النار و أىّ كبيرة لا يخلد...» | #:«و هذا مقام حيرة المتكلمين كما ترى، و لو عرفوا مواقع اليقين بالرجوع الى الصادقين بيّنوا لهم أى كبيرة هى كفر و أى كبيرة ليست بكفر و يخلد فى النار و أىّ كبيرة لا يخلد...» | ||
#:مقصود شهرستانى از صادقين به قرينه مقدمه او | #:مقصود شهرستانى از صادقين به قرينه مقدمه او در «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» و تفسير او از آيه'''«الذين اتيناهم الكتاب»'''پيامبر و اهل بيت هستند. | ||
==نشانههايى از گرايش شهرستانى به تشيع== | ==نشانههايى از گرايش شهرستانى به تشيع== | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
«و سرّ آخر كما أن من أقرّ بالتوحيد و لم يقرّ بالنبوة،أعنى من قال:لا اله الا الله و لم يقل:محمد رسول الله فقد ارتدّ على عقبه كافرا و لم ينفعه اقراره بالتوحيد، كذلك من اقرّ بالنبوة و قال محمد رسول الله و لم يقرّ بشريعته و وصيته بعده فقد ارتدّ على عقبه كافرا...» | «و سرّ آخر كما أن من أقرّ بالتوحيد و لم يقرّ بالنبوة،أعنى من قال:لا اله الا الله و لم يقل:محمد رسول الله فقد ارتدّ على عقبه كافرا و لم ينفعه اقراره بالتوحيد، كذلك من اقرّ بالنبوة و قال محمد رسول الله و لم يقرّ بشريعته و وصيته بعده فقد ارتدّ على عقبه كافرا...» | ||
در جاى جاى | در جاى جاى تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار» با عنوان «الاسرار»آيات قرآن بر مسأله امامت و وصايت منطبق شده،نويسنده در سرّ ديگرى از اسرار آيات قرآن مسأله امامت را از عهود الهى مىخواند و منكر آن را منافق مىنامد: | ||
«فمن عرف نعمة الله ثم أنكرها و كفرها فهو كافر، و من نقض عهد الله من بعد ميثاقه و قطع ما أمر الله به أن يوصل فهو منافق.» | «فمن عرف نعمة الله ثم أنكرها و كفرها فهو كافر، و من نقض عهد الله من بعد ميثاقه و قطع ما أمر الله به أن يوصل فهو منافق.» | ||
خط ۲۱۹: | خط ۲۱۹: | ||
به همين جهت است كه شهرستانى خود در تفسير آيات وحى و بيان اسرار آيات، از اهل بيت و ديدگاههاى تفسيرى آنها سود مىبرد و از ناصر انصارى كه با تفسير اهل بيت و تأويل ايشان آشنايى كامل دارد ديدگاههاى اهل بيت را مىآموزد: «...ناصر الانصارى تلقفا،ثم أطلعنى مطالعات كلمات شريفة عن اهل البيت و اوليائهم على اسرار دفينه و اصول متينة فى علم القرآن.» | به همين جهت است كه شهرستانى خود در تفسير آيات وحى و بيان اسرار آيات، از اهل بيت و ديدگاههاى تفسيرى آنها سود مىبرد و از ناصر انصارى كه با تفسير اهل بيت و تأويل ايشان آشنايى كامل دارد ديدگاههاى اهل بيت را مىآموزد: «...ناصر الانصارى تلقفا،ثم أطلعنى مطالعات كلمات شريفة عن اهل البيت و اوليائهم على اسرار دفينه و اصول متينة فى علم القرآن.» | ||
بهرهورى شهرستانى از روايات اهل بيت فقط در تفسير و تأويل كه همان اسرار آيات است خلاصه نمىشود، بلكه در علوم قرآنى نيز از روايات عترت پيامبر سود مىبرد؛رواياتى درباره تعداد سورهها، تعداد آيات،نزول آيات، اولين و آخرين آيه نازل شده بر پيامبر،فضائل سورهها،قراءات قرآن،جمعآورى قرآن و...در اين ميان روايات [[امام صادق]] و امام باقر(ع)جايگاه خاصى در | بهرهورى شهرستانى از روايات اهل بيت فقط در تفسير و تأويل كه همان اسرار آيات است خلاصه نمىشود، بلكه در علوم قرآنى نيز از روايات عترت پيامبر سود مىبرد؛رواياتى درباره تعداد سورهها، تعداد آيات،نزول آيات، اولين و آخرين آيه نازل شده بر پيامبر،فضائل سورهها،قراءات قرآن،جمعآورى قرآن و...در اين ميان روايات [[امام صادق]] و امام باقر(ع)جايگاه خاصى در تفسير «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»دارد، به گونهاى كه نويسنده گاه براى ارائه نظريه تفسيرى و تأويلى اهل بيت و يا عرضه باور ايشان در مباحث علوم قرآنى به كتب خاص روايى شيعه مراجعه مىكند: | ||
«فى كتاب الكافى عن الكلبى عن الصادق ابى عبدالله جعفر بن محمد عليهما السلام قال:أوّل ما أنزل الله تعالى على رسوله(ص)بسم الله الرحمن الرحيم.اقرأ باسم ربك الذى خلق...» | «فى كتاب الكافى عن الكلبى عن الصادق ابى عبدالله جعفر بن محمد عليهما السلام قال:أوّل ما أنزل الله تعالى على رسوله(ص)بسم الله الرحمن الرحيم.اقرأ باسم ربك الذى خلق...» |
ویرایش