پرش به محتوا

شرح الإشارات و التنبيهات (للفخر الرازي): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ر«' به 'ر «'
جز (جایگزینی متن - '»و' به '» و')
جز (جایگزینی متن - 'ر«' به 'ر «')
خط ۵۹: خط ۵۹:
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، با اينكه در ديگر آثار خود از عناوين رايج مانند فن، مقاله، فصل و امثال اينها استفاده كرده است ولى در اين كتاب براى تعيين عناوين بخش هاى كلى از اصطلاحاتى نو و بى سابقه همچون نهج و نمط و براى فصول فرعى از عناوينى مانند اشاره، تنبيه، وهم و تنبيه استفاده كرده است، نهج در لغت به معنى راه روشن و نمط بمعنى سفره گسترده مى باشد. بوعلى در بخش منطق ده نهج و در بخش فلسفه ده نمط ايجاد كرده است كه علتش را اين طور بيان كرده اند زيرا منطق وسيله اى براى تسليم راه هاى حدّ و برهان پس ابواب آن راههايى براى يادگيرى ساير علوم هستند و چون ابواب فلسفه طبيعى و الهى خود بالذات مطلوبند پس بمنزله خوان هاى گسترده براى جويندگان حكمت مى باشند. اما براى تعيين فصول فرعى آنها كه مهم و اساسى و نيازمند استدلال هستند از عنوان اشاره و از آنها كه روشن و فرعى اند با تنبيه و از آراء نادرست با وهم ياد شده است.
[[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]]، با اينكه در ديگر آثار خود از عناوين رايج مانند فن، مقاله، فصل و امثال اينها استفاده كرده است ولى در اين كتاب براى تعيين عناوين بخش هاى كلى از اصطلاحاتى نو و بى سابقه همچون نهج و نمط و براى فصول فرعى از عناوينى مانند اشاره، تنبيه، وهم و تنبيه استفاده كرده است، نهج در لغت به معنى راه روشن و نمط بمعنى سفره گسترده مى باشد. بوعلى در بخش منطق ده نهج و در بخش فلسفه ده نمط ايجاد كرده است كه علتش را اين طور بيان كرده اند زيرا منطق وسيله اى براى تسليم راه هاى حدّ و برهان پس ابواب آن راههايى براى يادگيرى ساير علوم هستند و چون ابواب فلسفه طبيعى و الهى خود بالذات مطلوبند پس بمنزله خوان هاى گسترده براى جويندگان حكمت مى باشند. اما براى تعيين فصول فرعى آنها كه مهم و اساسى و نيازمند استدلال هستند از عنوان اشاره و از آنها كه روشن و فرعى اند با تنبيه و از آراء نادرست با وهم ياد شده است.


از ديگر ويژگيهاى كتاب اشارات را نثر شيوا و اديبانه آن دانسته اند البته اين حالت در تمام آثار [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] مشهود و ملموس است لكن اوج آن را در«اشارات و تنبيهات» مى توان ملاحظه كرد. بيان مطالب در قالب عباراتى موجز كه نمونه هاى فراوانى در اشارات وجود دارد تا جايى كه مى توان كل اشارات را به همين شكل دانست و شاهد آن نيز عبارتى از خواجه نصير است كه مى گويد: «كتاب او مشتمل بر اشارات به مطالبى است كه امّهاتند و مشمول از تنبيهات به مباحثى است كه مهمّاتند پر از جواهراتى كه به منزله فصول اند و در بردارنده كلماتى كه بيشتر آنها به منزله نصوص مى باشند. كتاب او بيانى اعجاز گونه با عباراتى مرجز و اشاراتى زيبا با كلماتى دلكش دارد كه همت هاى بلند را براى فراگيرى كنه معانى خود متوقف ساخته و آرزوها را بر اطلاع از مقاصد خود كوتاه كرده است. خود [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در آغاز كتاب مى گويد اى كسى كه بر تحقيق حق حريص هستى من در اين «اشارات و تنبيهات» اصول و جمله هائى از حكمت را به تو هديه مى كنم كه اگر تيز هوشى خود را به كار بندى تفريع و تفصيل آنها بر تو آسان خواهد بود. در آغاز بخش حكمت نيز مى گويد مطالب اين كتاب اشاراتى به اصول، و تنبيهاتى بر جمله هايى است كه هر كس فهم آنها برايش ميسّر شود بينا گردد وكسى كه درك اين مطالب بر او دشوار آيد سخن صريح تر او را بهره مند نسازد براى توفيق بايد بر خدا توكل كرد و من دوباره وصيّتم را تكرار و برخواهشم اصرار مى ورزم كه بخل به خرج دهيد از اينكه مطالب اين كتاب در اختيار كسى قرار گيرد كه واجد شرايط مندرج در آخر اين كتاب نمى باشد. و نهايتاً مهمترين ويژگى اشارات را تبيين اصول ومبانى عرفان در فلسفه مى توان به حساب آورد زيرا اشارات تنها اثر فلسفى جامع [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] ست كه به جاى بخش رياضى سه فصل آخر آن مشتمل بر عرفان و تصوّف است او براى اولين بار از عرفان در فلسفه و آن هم در شريف ترين بخش آن يعنى الهيات سخن گفته است او در نمط هشتم، نهم و دهم اين كتاب از اصول و مبانى عرفان بحث كرده، اصطلاحات عرفانى را به نيكو ترين وجهى توضيح داده و با استمداد از مقام رفيع علمى و شهرت عظيمى كه در طب و فلسفه داشته از كرامات و خوارق عادات مشايخ صوفيّه رفع استبعاد كرده و آنها را موّجه و قابل قبول دانسته است. و اين كار او يعنى گفتگو از مقامات و حالات و واردات ومشاهدات و مصطلحات اهل عرفان در فلسفه قبل از او نظير نداشته و كارى بديع و بى سابقه است.
از ديگر ويژگيهاى كتاب اشارات را نثر شيوا و اديبانه آن دانسته اند البته اين حالت در تمام آثار [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] مشهود و ملموس است لكن اوج آن را در «اشارات و تنبيهات» مى توان ملاحظه كرد. بيان مطالب در قالب عباراتى موجز كه نمونه هاى فراوانى در اشارات وجود دارد تا جايى كه مى توان كل اشارات را به همين شكل دانست و شاهد آن نيز عبارتى از خواجه نصير است كه مى گويد: «كتاب او مشتمل بر اشارات به مطالبى است كه امّهاتند و مشمول از تنبيهات به مباحثى است كه مهمّاتند پر از جواهراتى كه به منزله فصول اند و در بردارنده كلماتى كه بيشتر آنها به منزله نصوص مى باشند. كتاب او بيانى اعجاز گونه با عباراتى مرجز و اشاراتى زيبا با كلماتى دلكش دارد كه همت هاى بلند را براى فراگيرى كنه معانى خود متوقف ساخته و آرزوها را بر اطلاع از مقاصد خود كوتاه كرده است. خود [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] در آغاز كتاب مى گويد اى كسى كه بر تحقيق حق حريص هستى من در اين «اشارات و تنبيهات» اصول و جمله هائى از حكمت را به تو هديه مى كنم كه اگر تيز هوشى خود را به كار بندى تفريع و تفصيل آنها بر تو آسان خواهد بود. در آغاز بخش حكمت نيز مى گويد مطالب اين كتاب اشاراتى به اصول، و تنبيهاتى بر جمله هايى است كه هر كس فهم آنها برايش ميسّر شود بينا گردد وكسى كه درك اين مطالب بر او دشوار آيد سخن صريح تر او را بهره مند نسازد براى توفيق بايد بر خدا توكل كرد و من دوباره وصيّتم را تكرار و برخواهشم اصرار مى ورزم كه بخل به خرج دهيد از اينكه مطالب اين كتاب در اختيار كسى قرار گيرد كه واجد شرايط مندرج در آخر اين كتاب نمى باشد. و نهايتاً مهمترين ويژگى اشارات را تبيين اصول ومبانى عرفان در فلسفه مى توان به حساب آورد زيرا اشارات تنها اثر فلسفى جامع [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] ست كه به جاى بخش رياضى سه فصل آخر آن مشتمل بر عرفان و تصوّف است او براى اولين بار از عرفان در فلسفه و آن هم در شريف ترين بخش آن يعنى الهيات سخن گفته است او در نمط هشتم، نهم و دهم اين كتاب از اصول و مبانى عرفان بحث كرده، اصطلاحات عرفانى را به نيكو ترين وجهى توضيح داده و با استمداد از مقام رفيع علمى و شهرت عظيمى كه در طب و فلسفه داشته از كرامات و خوارق عادات مشايخ صوفيّه رفع استبعاد كرده و آنها را موّجه و قابل قبول دانسته است. و اين كار او يعنى گفتگو از مقامات و حالات و واردات ومشاهدات و مصطلحات اهل عرفان در فلسفه قبل از او نظير نداشته و كارى بديع و بى سابقه است.


ويژگى منطق اشارات
ويژگى منطق اشارات
خط ۷۳: خط ۷۳:
نظام فلسفى كه بوعلى در كتاب اشارات  
نظام فلسفى كه بوعلى در كتاب اشارات  


نظام فلسفى كه بوعلى در كتاب اشارات عرضه كرده است بيش از همه صبغه مشائى و [[ارسطو]]ئى دارد و او بيش از ديگران در تبويب، تنظيم و تبيين و تكميل اين فلسفه سهم دارد، ولى در عين حال فقط يك فيلسوف شارح نبوده و پيروى او كوركورانه و تعجب آميز نيست. بلكه او در بعضى موارد و به ويژه در مباحث الهى كوشيده است در ساختار تفكر مشائى نوآورى كند وبه كمك آراء افلاطونى و به خصوص عناصر عرفانى و اشراقى فلسفه نوافلاطونى و از همه بالاتر به مدد جهان بينى اسلامى نظام فلسفى نوينى بنياد نهد كه نوآوريها و آميزه هاى غير [[ارسطو]]يى در كتاب اشارات بهتر مشهود است براى نمونه در بخش الهيات مى گويد از آنجا كه موضوع فلسفه «موجود بما هر موجود» است هميشه مسأله هستى، در تفكر فلسفى از اهميت ويژه اى برخوردار بوده است [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] هستى شناسى خود را از مفهوم وجود آغاز مى كند و جود و موجود از بديهى ترين مفاهيمى هستند كه درباره آنها هيچ توضيحى جز شرح الاسم نمى توان داد و مفهومى اعم از محسوس است و نه آن گونه كه بعضى از مردمان توهم كرده اند مساوى با آن در قسمت منطق بخش مقولات مى گويد مفهوم وجود با آنكه مشترك معنوى است و بر همه موجودات به يك معنى صدق مى كند اما در عين حال مفهومى مشكّك است كه صدق آن بر افرادش به كمى و زيادى و شدّت و ضعف است. اما مسئله مهمترى در نظام هستى شناسى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] نقش محورى دارد مسأله تمايز ميان وجود و ماهيت است. از جمله دلايلى كه او بر تمايز وجود از ماهيت در ذهن مى آورد اين است كه گاهى هستى چيزى بر ما معلوم است اما نمى دانيم كه چيست به مثل آنكه در وجود حيات شك نداريم اما ماهيت وحقيقت آن بر ما مجهول است. و گاهى برعكس ماهيت چيزى بر ما معلوم است و مى دانيم كه چيست اما نمى دانيم كه آيا هست يا نه؟ مثل آنكه مى دانيم كه مثلث از خط و سطح است ومعناى آن را در مى يابيم اما نمى دانيم كه آيا در خارج وجود مستقل واقعى دارد يا نه؟ پس از آنجا كه معلوم غير از نامعلوم است آشكار مى گردد كه و جود غير از ماهيّت است. بوعلى به علاوه بر تمايز وجود از ماهيت بر مسئله عروض وجود بر ماهيّت در ذهن نيز توجه كرده و مى گويد: اما هستى ماهيت چيزى و جزئى از ماهيت چيزى نيست يعنى چيزهايى كه داراى، ماهيتند، هستى داخل در مفهوم آنها نيست بلكه عارض بر آنهاست اما درباره اين كه آيا در جهان خارج هم وجود عارض بر ماهيت است يا نه و اگر نه پس در خارج اصالت با وجود است يا ماهيت، بحث مستقلى تحت اين عناوين در آثار [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ديده نمى شود عرفان و تصوف نيز همانطور كه گفته شد به جاى رياضى در«اشارات و تنبيهات» بوعلى جايگزين گرديده است نمط هشتم، نهم و دهم اختصاص به اين بحث دارد مخصوصاً نمط نهم كه به قول [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از عالى ترين و مهم ترين قسمتهاى كتاب اشارات است.
نظام فلسفى كه بوعلى در كتاب اشارات عرضه كرده است بيش از همه صبغه مشائى و [[ارسطو]]ئى دارد و او بيش از ديگران در تبويب، تنظيم و تبيين و تكميل اين فلسفه سهم دارد، ولى در عين حال فقط يك فيلسوف شارح نبوده و پيروى او كوركورانه و تعجب آميز نيست. بلكه او در بعضى موارد و به ويژه در مباحث الهى كوشيده است در ساختار تفكر مشائى نوآورى كند وبه كمك آراء افلاطونى و به خصوص عناصر عرفانى و اشراقى فلسفه نوافلاطونى و از همه بالاتر به مدد جهان بينى اسلامى نظام فلسفى نوينى بنياد نهد كه نوآوريها و آميزه هاى غير [[ارسطو]]يى در كتاب اشارات بهتر مشهود است براى نمونه در بخش الهيات مى گويد از آنجا كه موضوع فلسفه «موجود بما هر موجود» است هميشه مسأله هستى، در تفكر فلسفى از اهميت ويژه اى برخوردار بوده است [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] هستى شناسى خود را از مفهوم وجود آغاز مى كند و جود و موجود از بديهى ترين مفاهيمى هستند كه درباره آنها هيچ توضيحى جز شرح الاسم نمى توان داد و مفهومى اعم از محسوس است و نه آن گونه كه بعضى از مردمان توهم كرده اند مساوى با آن در قسمت منطق بخش مقولات مى گويد مفهوم وجود با آنكه مشترك معنوى است و بر همه موجودات به يك معنى صدق مى كند اما در عين حال مفهومى مشكّك است كه صدق آن بر افرادش به كمى و زيادى و شدّت و ضعف است. اما مسئله مهمترى در نظام هستى شناسى [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] نقش محورى دارد مسأله تمايز ميان وجود و ماهيت است. از جمله دلايلى كه او بر تمايز وجود از ماهيت در ذهن مى آورد اين است كه گاهى هستى چيزى بر ما معلوم است اما نمى دانيم كه چيست به مثل آنكه در وجود حيات شك نداريم اما ماهيت وحقيقت آن بر ما مجهول است. و گاهى برعكس ماهيت چيزى بر ما معلوم است و مى دانيم كه چيست اما نمى دانيم كه آيا هست يا نه؟ مثل آنكه مى دانيم كه مثلث از خط و سطح است ومعناى آن را در مى يابيم اما نمى دانيم كه آيا در خارج وجود مستقل واقعى دارد يا نه؟ پس از آنجا كه معلوم غير از نامعلوم است آشكار مى گردد كه و جود غير از ماهيّت است. بوعلى به علاوه بر تمايز وجود از ماهيت بر مسئله عروض وجود بر ماهيّت در ذهن نيز توجه كرده و مى گويد: اما هستى ماهيت چيزى و جزئى از ماهيت چيزى نيست يعنى چيزهايى كه داراى، ماهيتند، هستى داخل در مفهوم آنها نيست بلكه عارض بر آنهاست اما درباره اين كه آيا در جهان خارج هم وجود عارض بر ماهيت است يا نه و اگر نه پس در خارج اصالت با وجود است يا ماهيت، بحث مستقلى تحت اين عناوين در آثار [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] ديده نمى شود عرفان و تصوف نيز همانطور كه گفته شد به جاى رياضى در «اشارات و تنبيهات» بوعلى جايگزين گرديده است نمط هشتم، نهم و دهم اختصاص به اين بحث دارد مخصوصاً نمط نهم كه به قول [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] از عالى ترين و مهم ترين قسمتهاى كتاب اشارات است.


سريان عشق در همه اشياء
سريان عشق در همه اشياء
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش