۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' اند.' به 'اند.') |
جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف ') |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
گر چه | گر چه مؤلف در سبب تألیف كتاب، از زبان پدرش خطاب به او چنين نوشته است: | ||
«اى فرزند سعادتمند، اين حكايات را كه از من مىشنوى با كمال وضوح و ختصار به عبارات شيرين بيان كن كه به فهم همه كس از خاص و عام نزديك باش». | «اى فرزند سعادتمند، اين حكايات را كه از من مىشنوى با كمال وضوح و ختصار به عبارات شيرين بيان كن كه به فهم همه كس از خاص و عام نزديك باش». | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
كتاب با سخن ناشر و پيش گفتار مصحح شروع شده و با مقدمهاى از | كتاب با سخن ناشر و پيش گفتار مصحح شروع شده و با مقدمهاى از مؤلف و نصايحى از او به متن كتاب پرداخته شده است. | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
كتاب، از لحاظ تبويب و فصلبندى بسيار درهم و برهم و آشفته است؛ به طورى كه گاهى مطالب چنان درهم و پيچيده است كه رشته سخن از دست بيرون مىرود و خوانند سرگردان مىماند و درست نمىداند كه صحبت از چه كسى در ميان است، دقت نسبتا زيادى لازم است تا به توان از اشتباه مصون ماند. | كتاب، از لحاظ تبويب و فصلبندى بسيار درهم و برهم و آشفته است؛ به طورى كه گاهى مطالب چنان درهم و پيچيده است كه رشته سخن از دست بيرون مىرود و خوانند سرگردان مىماند و درست نمىداند كه صحبت از چه كسى در ميان است، دقت نسبتا زيادى لازم است تا به توان از اشتباه مصون ماند. | ||
كتاب به قول | كتاب به قول مؤلف ، مشتمل است بر «وقايعى كه روداده از بيست پادشاه و حكمران» از آغاز جلوس شاه سلطان حسين تا وفات آقامحمد خان قاجار و عهد براردزاده و پسر زنش فتحعلى شاه قاجار؛ يعنى اشخاصى كه نام آنها در ذيل از نظر خوانندگان مىگذرد: | ||
1- شاه سلطان حسين. | 1- شاه سلطان حسين. | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
11- فتحعلى خان افشار. | 11- فتحعلى خان افشار. | ||
12- ابوالفتح خان ايخانى بختيارى كه | 12- ابوالفتح خان ايخانى بختيارى كه مؤلف او را از نسل شيخ زاهد گيلانى استاد شيخ صفىالدين موسوى نوشته است. | ||
13- محمدحسن خان ولد صدق شاه سلطان حسين كه مادرش از اعيان قاجار تيمورى بود (بموجب گفته | 13- محمدحسن خان ولد صدق شاه سلطان حسين كه مادرش از اعيان قاجار تيمورى بود (بموجب گفته مؤلف ). | ||
14- كريم خان زند (وكيلالدوله زند). | 14- كريم خان زند (وكيلالدوله زند). | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
مثلا نادرشاه كه پنجمين اين بيست نفر است و هانوى انگليسى كه در همان اوقات در ايران بوده و تأليفات گرانبهايى در شرح وقايع سلطنت نادرشاه از خود باقى گذاشته است، در ضمن يكى از كتابهاى خود چنين نوشته است: «ممكن نبود كه انسان فقر و فاقه و بيچارگى ملت را ببيند و مغلوب ترحم نگردد». | مثلا نادرشاه كه پنجمين اين بيست نفر است و هانوى انگليسى كه در همان اوقات در ايران بوده و تأليفات گرانبهايى در شرح وقايع سلطنت نادرشاه از خود باقى گذاشته است، در ضمن يكى از كتابهاى خود چنين نوشته است: «ممكن نبود كه انسان فقر و فاقه و بيچارگى ملت را ببيند و مغلوب ترحم نگردد». | ||
مؤلف ، شرح حال دوست، دشمن، بزرگ، كوچك و حتى مهمتر طويه و جلادراهم عالى جاه و والاجاه خوانده و هر كدام را عموما با عناوين و القاب ذكر شده، دوره دراز ياد كرده است و از ذكر صفات ضد و نقيص روبرگردان نبوده است، چنانكه مثلا حتى محمود افغان غلجه را «والاجاء» و اشرف افغان را «دادگستر» و «باعدل و انصاف» و علىمرادخان زند را در اول يك جمله «با عدل و انصاف» و سپس «سفاك و خونريز» و همچنين كريمخان زند را ابتدا «بسيار فهيم و عادل و منصف» و فورا، پس از آن «سفاك» خوانده است. | |||
با اين حال آشكار است، خواننده گاهى تكليف خود را نمىداند و دچار دودلى و ترديد مىگردد و اين خود نشان مىدهد كه هم وطنان ما در آن دوره با چه نوع حكمرانان و گردنكشان و مورخانى سرو كار داشتهاند. | با اين حال آشكار است، خواننده گاهى تكليف خود را نمىداند و دچار دودلى و ترديد مىگردد و اين خود نشان مىدهد كه هم وطنان ما در آن دوره با چه نوع حكمرانان و گردنكشان و مورخانى سرو كار داشتهاند. |
ویرایش