پرش به محتوا

تذكرة المعاصرين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ى(' به 'ى ('
جز (جایگزینی متن - 'ن(' به 'ن (')
جز (جایگزینی متن - 'ى(' به 'ى (')
خط ۶۸: خط ۶۸:
#:{{ب|''«جز عكس تو [بر لوح] دل خويش نديدم ''|2=''چندان‌كه در اين آينه گرديد نگاهم»''}}{{پایان شعر}}{{شعر}}
#:{{ب|''«جز عكس تو [بر لوح] دل خويش نديدم ''|2=''چندان‌كه در اين آينه گرديد نگاهم»''}}{{پایان شعر}}{{شعر}}
#:{{ب|''«شب هجر تو در فانوس تن چون شمع كافورى''|2=''فروزان استخوانم شد ز تاب گرمى تب‌ها»''}}<ref>ر.ك:متن كتاب، ص125-126</ref>.{{پایان شعر}}
#:{{ب|''«شب هجر تو در فانوس تن چون شمع كافورى''|2=''فروزان استخوانم شد ز تاب گرمى تب‌ها»''}}<ref>ر.ك:متن كتاب، ص125-126</ref>.{{پایان شعر}}
#فاضل عصر مولى محمّدعلى سكاكى شيرازى(ره)، حاوى بسيارى از فنون علميّه و متحلّى به اوصاف شريفه و اخلاق فاضله بود... از اشعار اوست:{{شعر}}
#فاضل عصر مولى محمّدعلى سكاكى شيرازى (ره)، حاوى بسيارى از فنون علميّه و متحلّى به اوصاف شريفه و اخلاق فاضله بود... از اشعار اوست:{{شعر}}
#:{{ب|''«پرافشانى چو كاكل سنبل از جيب صبا افتد''|2='' بگردانى چو نرگس فتنه در ميخانه‌ها افتد»''}}
#:{{ب|''«پرافشانى چو كاكل سنبل از جيب صبا افتد''|2='' بگردانى چو نرگس فتنه در ميخانه‌ها افتد»''}}
#:{{ب|''«هواى تاج زر گردن‌كشان را پست مى‌سازد''|2='' چو روشن گشت شمع بزم در يك شب ز پا افتد»''}}{{پایان شعر}}و له:{{شعر}}
#:{{ب|''«هواى تاج زر گردن‌كشان را پست مى‌سازد''|2='' چو روشن گشت شمع بزم در يك شب ز پا افتد»''}}{{پایان شعر}}و له:{{شعر}}
خط ۸۴: خط ۸۴:
{{ب|''اى مرد رهى جز ره بى‌چون نروى''|2=''از جاده حق به مكر و افسون نروى''}}
{{ب|''اى مرد رهى جز ره بى‌چون نروى''|2=''از جاده حق به مكر و افسون نروى''}}
{{ب|''زنهار كه همچو دانه‌هاى تسبيح ''|2=''از حلقه ذكر دوست بيرون نروى''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ك: همان، ص139-140</ref>.
{{ب|''زنهار كه همچو دانه‌هاى تسبيح ''|2=''از حلقه ذكر دوست بيرون نروى''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ك: همان، ص139-140</ref>.
#حاجى محمدصادق صامت اصفهانى، طبع بلند و فكر رسا داشت. شعرش يكدست و كلامش را نشست ديگر است. فقير دو سه نوبت، او را در خدمت والد علامى(ره) ديده‌ام. مجموعه اشعارش قريب سه هزار بيت به نظر آمده بود. اكنون زياده از پنجاه سال گذشته كه رحلت نموده. اين يك دو بيت از او حاليا به خاطر است:{{شعر}}
#حاجى محمدصادق صامت اصفهانى، طبع بلند و فكر رسا داشت. شعرش يكدست و كلامش را نشست ديگر است. فقير دو سه نوبت، او را در خدمت والد علامى (ره) ديده‌ام. مجموعه اشعارش قريب سه هزار بيت به نظر آمده بود. اكنون زياده از پنجاه سال گذشته كه رحلت نموده. اين يك دو بيت از او حاليا به خاطر است:{{شعر}}
#:{{ب|''عزلتى در دام بال پرشكن مى‌خواستم''|2=''نيست عالم جاى پروازى كه من مى‌خواستم''}}
#:{{ب|''عزلتى در دام بال پرشكن مى‌خواستم''|2=''نيست عالم جاى پروازى كه من مى‌خواستم''}}
#:{{ب|''بعد مرگم نيست تاب بار منت از كسى''|2=''آتش تن را ز خاكستر كفن مى‌خواستم''}}
#:{{ب|''بعد مرگم نيست تاب بار منت از كسى''|2=''آتش تن را ز خاكستر كفن مى‌خواستم''}}
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش