۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ن(' به 'ن (') |
جز (جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر (') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
در مقدمه محقق، به بررسى روش نويسنده در نقد حديث، پرداخته شده است <ref>مقدمه محقق، ص11 - 31</ref>. | در مقدمه محقق، به بررسى روش نويسنده در نقد حديث، پرداخته شده است <ref>مقدمه محقق، ص11 - 31</ref>. | ||
در مدخل، به اين نكته اشاره شده است كه قرآن، مهمترين منبع شريعت و سنت، مهمترين منبع تفسير كتاب خداست. بر همين اساس، در كتاب حاضر به ورود احاديث جعلى و ساختگى در بين احاديث صحيح اشاره شده و در مورد شروع جعل و وضع روايات، به اين نتيجه رسيده شده است كه دروغپردازى در حديث، نتيجه عواملى بوده كه نخستين نشانههاى آن در زمان حيات پيامبر(ص) و يا دست كم در زمانى نزديك به وفات آن حضرت و قبل از پيدايش احزاب و فرقههاى مذهبى و سياسى، بروز كرده است <ref>ر.ك: اسماعيلى، آيتالله ص187</ref>. | در مدخل، به اين نكته اشاره شده است كه قرآن، مهمترين منبع شريعت و سنت، مهمترين منبع تفسير كتاب خداست. بر همين اساس، در كتاب حاضر به ورود احاديث جعلى و ساختگى در بين احاديث صحيح اشاره شده و در مورد شروع جعل و وضع روايات، به اين نتيجه رسيده شده است كه دروغپردازى در حديث، نتيجه عواملى بوده كه نخستين نشانههاى آن در زمان حيات پيامبر (ص) و يا دست كم در زمانى نزديك به وفات آن حضرت و قبل از پيدايش احزاب و فرقههاى مذهبى و سياسى، بروز كرده است <ref>ر.ك: اسماعيلى، آيتالله ص187</ref>. | ||
در فصل اول، به بررسى رابطه سنت و صحابه با حديث پرداخته شده است. نويسنده در اين فصل، دو موضوع را مورد بحث قرار داده است: نخست، به تعريف سنت و تبيين آن از ديدگاه متشرعين پرداخته است. سنت در لغت به راه و روشى گفته مىشود كه انسان بهعنوان خط مشى براى خود در نظر مىگيرد و در نزد محدثين، سنت به قول، فعل، تقرير و صفات خلقيه و خلقيه پيامبر(ص) قبل و بعد از نبوت گفته مىشود <ref>ر.ك: همان، ص189</ref>. | در فصل اول، به بررسى رابطه سنت و صحابه با حديث پرداخته شده است. نويسنده در اين فصل، دو موضوع را مورد بحث قرار داده است: نخست، به تعريف سنت و تبيين آن از ديدگاه متشرعين پرداخته است. سنت در لغت به راه و روشى گفته مىشود كه انسان بهعنوان خط مشى براى خود در نظر مىگيرد و در نزد محدثين، سنت به قول، فعل، تقرير و صفات خلقيه و خلقيه پيامبر (ص) قبل و بعد از نبوت گفته مىشود <ref>ر.ك: همان، ص189</ref>. | ||
نويسنده پس از تعريف سنت، به بحث احكام شرعيه - كه در اصطلاح سنت ناميده مىشود - پرداخته و فرق آن را با قرآن، بيان كرده است و در ادامه، به نحوه رجوع مسلمانان به سنت و قرآن و شيوههاى تبليغى پيامبر(ص) در برخورد با مسلمانان، اشاره نموده است <ref>ر.ك: همان</ref>. | نويسنده پس از تعريف سنت، به بحث احكام شرعيه - كه در اصطلاح سنت ناميده مىشود - پرداخته و فرق آن را با قرآن، بيان كرده است و در ادامه، به نحوه رجوع مسلمانان به سنت و قرآن و شيوههاى تبليغى پيامبر (ص) در برخورد با مسلمانان، اشاره نموده است <ref>ر.ك: همان</ref>. | ||
از جمله اين شيوهها، كتابت حديث بود، ولى اين شيوه، پس از رحلت پيامبر(ص) كنار گذاشته شد و منع تدوين حديث در پيش گرفته شد. اين عامل و برخى عوامل ديگر از قبيل نقل شفاهى احاديث و غيره، منجر به طرح نظريه عدالت صحابه و برخى نظريات ديگر شد <ref>همان</ref>. | از جمله اين شيوهها، كتابت حديث بود، ولى اين شيوه، پس از رحلت پيامبر (ص) كنار گذاشته شد و منع تدوين حديث در پيش گرفته شد. اين عامل و برخى عوامل ديگر از قبيل نقل شفاهى احاديث و غيره، منجر به طرح نظريه عدالت صحابه و برخى نظريات ديگر شد <ref>همان</ref>. | ||
نويسنده در بخش ديگر اين فصل، نظريه عدالت صحابه را مورد بررسى قرار داده است. وى در اين بخش از كتابهاى «باعث الحثيث» حافظ بن كثير و «تدريب الراوي» نووى و مقدمه ابن صلاح، استفاده كرده و ضمن بحث درباره نظريه عدالت صحابه و نظريه فضيلت قرابت با پيامبر(ص)، اين نظريات را بهطور تحليلى مورد بررسى قرار داده و رد كرده است. همچنين نظرات [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] را در مورد ديدگاه شيعه نسبت به صحابه مطرح كرده و آن را مردود ساخته است <ref>ر.ك: همان، ص190</ref>. | نويسنده در بخش ديگر اين فصل، نظريه عدالت صحابه را مورد بررسى قرار داده است. وى در اين بخش از كتابهاى «باعث الحثيث» حافظ بن كثير و «تدريب الراوي» نووى و مقدمه ابن صلاح، استفاده كرده و ضمن بحث درباره نظريه عدالت صحابه و نظريه فضيلت قرابت با پيامبر (ص)، اين نظريات را بهطور تحليلى مورد بررسى قرار داده و رد كرده است. همچنين نظرات [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] را در مورد ديدگاه شيعه نسبت به صحابه مطرح كرده و آن را مردود ساخته است <ref>ر.ك: همان، ص190</ref>. | ||
در فصل دوم، تأليفات اوليه حديث و اقسام آن، مورد بررسى قرار گرفته است. مؤلف در اين فصل، به معرفى تأليفات كتب اوليه شيعه (كتب اربعه) و همچنين كتب اهل سنت (صحاح سته) پرداخته و آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده است. در ادامه، نظر شيعه و اهل سنت را در مورد اقسام حديث بيان داشته و به تعريف حديث مشهور، مستفيض، غريب، حسن، موثق، ضعيف، موقوف، منقطع، معضل، مدرج، تواتر لفظى و معنوى، موقوف، مسند، متصل و مدلس، پرداخته است و سپس تدليس را در كتاب كفايه البغدادى و توضيح الأفكار مورد بررسى قرار داده و نظر سيد رشيد رضا در تفسير «المنار» و [[سيوطى]] در شرح تدريب الراوي را در مورد تدليسكنندگان، بيان كرده است <ref>ر.ك: همان</ref>. | در فصل دوم، تأليفات اوليه حديث و اقسام آن، مورد بررسى قرار گرفته است. مؤلف در اين فصل، به معرفى تأليفات كتب اوليه شيعه (كتب اربعه) و همچنين كتب اهل سنت (صحاح سته) پرداخته و آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده است. در ادامه، نظر شيعه و اهل سنت را در مورد اقسام حديث بيان داشته و به تعريف حديث مشهور، مستفيض، غريب، حسن، موثق، ضعيف، موقوف، منقطع، معضل، مدرج، تواتر لفظى و معنوى، موقوف، مسند، متصل و مدلس، پرداخته است و سپس تدليس را در كتاب كفايه البغدادى و توضيح الأفكار مورد بررسى قرار داده و نظر سيد رشيد رضا در تفسير «المنار» و [[سيوطى]] در شرح تدريب الراوي را در مورد تدليسكنندگان، بيان كرده است <ref>ر.ك: همان</ref>. | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
در قرن پنجم، عبدالرحمن بن الجوزى از علماى اهل سنت، كتاب «الموضوعات» را نگاشت و به پيروى از وى، [[سيوطى]] و فتنى كتابهايى نگاشتند. اين امر به دليل وجود روايات جعلى در منابع اهل تسنن بود، ولى شيعه به اين كار نپرداخت و جاعلان با استناد به حديث «من بلغه ثواب على عمل فعمله ابتغاء ذلك الثواب أوتيه و إن لم يكن رسول الله قائله» به جعل حديث پرداختند <ref>همان</ref>. | در قرن پنجم، عبدالرحمن بن الجوزى از علماى اهل سنت، كتاب «الموضوعات» را نگاشت و به پيروى از وى، [[سيوطى]] و فتنى كتابهايى نگاشتند. اين امر به دليل وجود روايات جعلى در منابع اهل تسنن بود، ولى شيعه به اين كار نپرداخت و جاعلان با استناد به حديث «من بلغه ثواب على عمل فعمله ابتغاء ذلك الثواب أوتيه و إن لم يكن رسول الله قائله» به جعل حديث پرداختند <ref>همان</ref>. | ||
مؤلفان اهل تسنن، عصر خلفاى راشدين را عارى از كذب مىدانند و بر اين باورند كه بعد از عثمان، جهان اسلام متزلزل شد و وقتى حكومت به حضرت على(ع) رسيد، فرقههايى پديد آمدند كه يا طرفدار معاويه بودند يا طرفدار على(ع) و هر دو دسته در پى تحريف قرآن و سنت برآمدند، اما نتوانستند قرآن را تحريف كنند. همچنين معتقدند كه در قرن دوم، شيعه هزاران حديث در تأييد خلافت حضرت على(ع) و ذم خلفاى راشدين جعل كرد كه در رأس آنها، حديث غدير خم است. خليل بن احمد در كتاب «الإرشاد» گفته است شيعيان سه هزار حديث در فضايل اهلبيت(ع) جعل كردند و اهل تسنن نيز براى مقابله به مثل، احاديثى در فضايل خلفاى ثلاثه و در فضل امويان و حمص و شام، جعل كردند و معتقد بودند حديث پيامبر(ص) كه فرمودند: «من كذب علي متعمدا فليتبوأ مقعده من النار» مانند كذب بر ديگر افراد نيست <ref>همان، ص191 - 192</ref>. | مؤلفان اهل تسنن، عصر خلفاى راشدين را عارى از كذب مىدانند و بر اين باورند كه بعد از عثمان، جهان اسلام متزلزل شد و وقتى حكومت به حضرت على(ع) رسيد، فرقههايى پديد آمدند كه يا طرفدار معاويه بودند يا طرفدار على(ع) و هر دو دسته در پى تحريف قرآن و سنت برآمدند، اما نتوانستند قرآن را تحريف كنند. همچنين معتقدند كه در قرن دوم، شيعه هزاران حديث در تأييد خلافت حضرت على(ع) و ذم خلفاى راشدين جعل كرد كه در رأس آنها، حديث غدير خم است. خليل بن احمد در كتاب «الإرشاد» گفته است شيعيان سه هزار حديث در فضايل اهلبيت(ع) جعل كردند و اهل تسنن نيز براى مقابله به مثل، احاديثى در فضايل خلفاى ثلاثه و در فضل امويان و حمص و شام، جعل كردند و معتقد بودند حديث پيامبر (ص) كه فرمودند: «من كذب علي متعمدا فليتبوأ مقعده من النار» مانند كذب بر ديگر افراد نيست <ref>همان، ص191 - 192</ref>. | ||
اين مطالب را مؤلفان اهل سنت در تبيين مراحل و چگونگى ورود كذب در احاديث بيان مىكنند و براى اثبات آن، دليلى هم نمىآورند و فقط قول جمهور اهل سنت را بدون شواهد تاريخى و علمى، ذكر مىكنند. اهل سنت عدالت صحابه را رواج دادند، درحالىكه مخالف با صريح آيات قرآن است و برخى از صحابه در زمان پيامبر(ص) احاديثى را جعل كردند و مطالب كذبى را به پيامبر(ص) نسبت دادند <ref>همان، ص192</ref>. | اين مطالب را مؤلفان اهل سنت در تبيين مراحل و چگونگى ورود كذب در احاديث بيان مىكنند و براى اثبات آن، دليلى هم نمىآورند و فقط قول جمهور اهل سنت را بدون شواهد تاريخى و علمى، ذكر مىكنند. اهل سنت عدالت صحابه را رواج دادند، درحالىكه مخالف با صريح آيات قرآن است و برخى از صحابه در زمان پيامبر (ص) احاديثى را جعل كردند و مطالب كذبى را به پيامبر (ص) نسبت دادند <ref>همان، ص192</ref>. | ||
نويسنده قول اهل سنت را در اين باره نقل و دلايل آنان را به اين شرح، ذكر كرده است: | نويسنده قول اهل سنت را در اين باره نقل و دلايل آنان را به اين شرح، ذكر كرده است: | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
1. اميرالمؤمنين على(ع) هيچ روايتى را قبول نمىكرد مگر آنكه دو عادل بر آن شهادت دهند. | 1. اميرالمؤمنين على(ع) هيچ روايتى را قبول نمىكرد مگر آنكه دو عادل بر آن شهادت دهند. | ||
2. عمر ابوهريره را از مدينه تبعيد كرد؛ زيرا احاديثى را براى مردم نقل مىكرد كه پيامبر(ص) نفرموده بود. | 2. عمر ابوهريره را از مدينه تبعيد كرد؛ زيرا احاديثى را براى مردم نقل مىكرد كه پيامبر (ص) نفرموده بود. | ||
3. عايشه صحابه را از نقل احاديثى كه از پيامبر(ص) شنيده و درست نفهميده بودند، نهى مىكرد. | 3. عايشه صحابه را از نقل احاديثى كه از پيامبر (ص) شنيده و درست نفهميده بودند، نهى مىكرد. | ||
4. مهاجرين و انصار احاديث ابوهريره را انكار مىكردند. | 4. مهاجرين و انصار احاديث ابوهريره را انكار مىكردند. | ||
5. از عمر بن خطاب نقل شده است كه به كعبالاحبار گفت: اگر دروغ بستن به پيامبر(ص) را ترك نكنى تو را به سرزمين قرده (ميمون) تبعيد مىكنم <ref>همان، ص192 - 193</ref>. | 5. از عمر بن خطاب نقل شده است كه به كعبالاحبار گفت: اگر دروغ بستن به پيامبر (ص) را ترك نكنى تو را به سرزمين قرده (ميمون) تبعيد مىكنم <ref>همان، ص192 - 193</ref>. | ||
علاوه بر صحابه، برخى از نصارى، يهود و مجوس كه تازه مسلمان شده بودند، مثل كعبالاحبار و وهب بن منبه و عبدالله بن سلام نيز به قصد تشويش و ايجاد اختلاف، حديث جعل مىكردند <ref>همان، ص193</ref>. | علاوه بر صحابه، برخى از نصارى، يهود و مجوس كه تازه مسلمان شده بودند، مثل كعبالاحبار و وهب بن منبه و عبدالله بن سلام نيز به قصد تشويش و ايجاد اختلاف، حديث جعل مىكردند <ref>همان، ص193</ref>. |
ویرایش