۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ن(' به 'ن (') |
جز (جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر (') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
نويسنده در بخش اول، سير تاريخ حديث اهل سنت را در پنج فصل زير كه شامل شش مرحله است، سامان داده و تحليل كرده است: | نويسنده در بخش اول، سير تاريخ حديث اهل سنت را در پنج فصل زير كه شامل شش مرحله است، سامان داده و تحليل كرده است: | ||
نويسنده در فصل نخست از بخش اول، از يكسو به گزارش روايتهاى مختلف شيعه و سنى پرداخته كه نشان مىدهد تحديث (نقل حديث به طور شفاهى) و كتابت و تدوين حديث در عصر پيامبر(ص)، امرى پسنديده و مورد اذن بوده است و از سوى ديگر، روايات نهى از كتابت را از طريق ابوسعيد خدرى، زيد بن ثابت و ابوهريره مطرح كرده و با طرح اين فضاى متناقض به بيان نظرات دانشمندان اهل تسنن، در جهت جمع روايات اذن و نهى پرداخته است. آنگاه نقدهاى متفاوتى بر اين آرا نوشته و سپس به نقد متنى و سندى روايات نهى از نگارش، از سه طريق نامبرده پرداخته و در پايان، مكتوبههاى حديثى دوران پيامبر(ص) را نام برده است <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/580534 سرشار، مژگان، ص35]</ref>. | نويسنده در فصل نخست از بخش اول، از يكسو به گزارش روايتهاى مختلف شيعه و سنى پرداخته كه نشان مىدهد تحديث (نقل حديث به طور شفاهى) و كتابت و تدوين حديث در عصر پيامبر (ص)، امرى پسنديده و مورد اذن بوده است و از سوى ديگر، روايات نهى از كتابت را از طريق ابوسعيد خدرى، زيد بن ثابت و ابوهريره مطرح كرده و با طرح اين فضاى متناقض به بيان نظرات دانشمندان اهل تسنن، در جهت جمع روايات اذن و نهى پرداخته است. آنگاه نقدهاى متفاوتى بر اين آرا نوشته و سپس به نقد متنى و سندى روايات نهى از نگارش، از سه طريق نامبرده پرداخته و در پايان، مكتوبههاى حديثى دوران پيامبر (ص) را نام برده است <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/580534 سرشار، مژگان، ص35]</ref>. | ||
در فصل دوم، از طريق روايتهاى تاريخى به بيان عملكرد ابوبكر و عمر در از بين بردن روايات و نهى صحابه از نقل و نگارش حديث اشاره كرده و در اين راستا به بيان انگيزه اين نهىها از منظر پيشوايان اهل سنت پرداخته است. سپس نظر محققان شيعه را درباره جريان منع از نگارش مطرح مىكند و به رواياتى اشاره مىنمايد كه نشان مىدهد هيچ يك از انگيزههايى كه سعى مىكنند براى توجيه منع از نگارش بيان كنند، با توجه به فضاى سياسى حاكم بر مسلمانان در آن روزگار سازگار نيست. وى گاهى با رجوع به تفسير برخى از آيات قرآن كه در زمينه بيان فضايل و رذائل برخى صحابه است، نشان مىدهد كه علت اصلى منع از نقل و نگارش حديث در دوران خلفا، بيشتر پوشاندن فضايل اهل بيت(ع) و مسأله جانشينى پيامبر(ص)، پس از رحلت در بين امت مسلمان بوده است. وى در اين زمينه، براى تكميل مستندات خود به احاديث «اريكه» اشاره كرده، نظرات متفاوت را در توجيه اين روايات ذكر مىكند و اين دست روايات را مؤيد انگيزه منع از نقل حديث و كتابت آن در زمان خلفا برمىشمارد. در پايان اين فصل، به تأثيرپذيرى خليفه دوم از يهوديان در مسأله عدم كتابت و تحديث، از رهگذر روايات و گزارشهاى تاريخى اشاره مىكند <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/580534 همان]</ref>. | در فصل دوم، از طريق روايتهاى تاريخى به بيان عملكرد ابوبكر و عمر در از بين بردن روايات و نهى صحابه از نقل و نگارش حديث اشاره كرده و در اين راستا به بيان انگيزه اين نهىها از منظر پيشوايان اهل سنت پرداخته است. سپس نظر محققان شيعه را درباره جريان منع از نگارش مطرح مىكند و به رواياتى اشاره مىنمايد كه نشان مىدهد هيچ يك از انگيزههايى كه سعى مىكنند براى توجيه منع از نگارش بيان كنند، با توجه به فضاى سياسى حاكم بر مسلمانان در آن روزگار سازگار نيست. وى گاهى با رجوع به تفسير برخى از آيات قرآن كه در زمينه بيان فضايل و رذائل برخى صحابه است، نشان مىدهد كه علت اصلى منع از نقل و نگارش حديث در دوران خلفا، بيشتر پوشاندن فضايل اهل بيت(ع) و مسأله جانشينى پيامبر (ص)، پس از رحلت در بين امت مسلمان بوده است. وى در اين زمينه، براى تكميل مستندات خود به احاديث «اريكه» اشاره كرده، نظرات متفاوت را در توجيه اين روايات ذكر مىكند و اين دست روايات را مؤيد انگيزه منع از نقل حديث و كتابت آن در زمان خلفا برمىشمارد. در پايان اين فصل، به تأثيرپذيرى خليفه دوم از يهوديان در مسأله عدم كتابت و تحديث، از رهگذر روايات و گزارشهاى تاريخى اشاره مىكند <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/580534 همان]</ref>. | ||
نويسنده در فصل سوم، كه به بيان وضعيت حديث در دوران بنىاميه اختصاص يافته است، به سياستهاى معاويه در ادامه اوامر خلفا در منع حديث و بهويژه بخشنامههاى معاويه در زمينه نقل روايات اشاره كرده تا نشان دهد مسأله جعل حديث، از زمان رحلت [[امام على(ع)]]، در 41ق بهطور جدى آغاز شده و با تهديد و تطميع مردم از طرف معاويه رو به فزونى نهاده است. در اين گزارشها كه همگى از طريق نقل روايتها صورت مىگيرد، به جريان ورود اسرائيليات اشاره شده است. نويسنده در اين زمينه، به موضعگيرى برخى از امامان و صحابه در برابر اسرائيلات نيز پرداخته است <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/580534 همان]</ref>. | نويسنده در فصل سوم، كه به بيان وضعيت حديث در دوران بنىاميه اختصاص يافته است، به سياستهاى معاويه در ادامه اوامر خلفا در منع حديث و بهويژه بخشنامههاى معاويه در زمينه نقل روايات اشاره كرده تا نشان دهد مسأله جعل حديث، از زمان رحلت [[امام على(ع)]]، در 41ق بهطور جدى آغاز شده و با تهديد و تطميع مردم از طرف معاويه رو به فزونى نهاده است. در اين گزارشها كه همگى از طريق نقل روايتها صورت مىگيرد، به جريان ورود اسرائيليات اشاره شده است. نويسنده در اين زمينه، به موضعگيرى برخى از امامان و صحابه در برابر اسرائيلات نيز پرداخته است <ref>[http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/580534 همان]</ref>. |
ویرایش