۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ن«' به 'ن «') |
جز (جایگزینی متن - 'ى«' به 'ی «') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
شارح، بعد از خطبهاى كه در آغاز كتاب نوشته است، اشارهاى به عظمت و جايگاه اين كتاب در ميان آثار عقلى دانشمندان اسلامى نموده است، سپس وارد مطالب خود كتاب شده و از اولين مسئله آن؛ | شارح، بعد از خطبهاى كه در آغاز كتاب نوشته است، اشارهاى به عظمت و جايگاه اين كتاب در ميان آثار عقلى دانشمندان اسلامى نموده است، سپس وارد مطالب خود كتاب شده و از اولين مسئله آن؛ يعنی «انّ المنطق ما هو؟» شروع مىكند. اولين مطلبى كه در اين بخش مطرح گرديده فرق ميان تصور و تصديق است؛ او در اينجا به علم ضرورى و اكتسابى اشاره مىكند و علم به شرايط كسب علم راجع به مسائل گوناگون را منطق مىداند و در واقع منطق را علمى مىشمارد كه متكفل بيان شرايط كسب علم در زمينههاى گوناگون است. | ||
در ذيل همين بحث، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، ايرادى وارد مىكند و مىگويد: همين علم منطقى كه شما مىگوييد آيا اكتسابى است يا ضرورى، اگر ضرورى است پس ديگر نيازى به يادگيريش نيست و اگر اكتسابى است پس نياز به علم منطق ديگرى دارد تا چگونگى فراگيرى آن را بياموزد، سپس ايراد دومى نيز وارد مىكند و مىگويد: ما بسيار سراغ داريم عالمان بزرگى را كه حرفهاى خوب و عالمانه بزرگى بيان كردهاند و اشكالى هم در آرايشان ديده نمىشود و در عين حال هيچ علمى نسبت به منطق ندارند. | در ذيل همين بحث، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]، ايرادى وارد مىكند و مىگويد: همين علم منطقى كه شما مىگوييد آيا اكتسابى است يا ضرورى، اگر ضرورى است پس ديگر نيازى به يادگيريش نيست و اگر اكتسابى است پس نياز به علم منطق ديگرى دارد تا چگونگى فراگيرى آن را بياموزد، سپس ايراد دومى نيز وارد مىكند و مىگويد: ما بسيار سراغ داريم عالمان بزرگى را كه حرفهاى خوب و عالمانه بزرگى بيان كردهاند و اشكالى هم در آرايشان ديده نمىشود و در عين حال هيچ علمى نسبت به منطق ندارند. | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۵: | ||
حركت اجسام و چگونگى تقسيمات آن، از ديگر مسائل مقدماتى علم طبيعى است كه توضيحاتى توسط ماتن و شارح در باره آن داده شده است. ابن سينا، اسباب چهارگانهاى را براى اشياء نام مىبرد كه عبارتند: از مبدأ حركت، ماده، صورت و غايت، سپس هر يك از اين اسباب چهارگانه را به اقسام ديگرى تقسيم كرده، مىگويد: هر كدام از اينها، يا قريبند يا بعيد، يا عامند يا خاص، يا بالقوهاند يا بالفعل، يا بالحقيقهاند يا بالعرض. امام رازى مىگويد: چهار قسم ديگر در كتاب شفا به اين اقسام هشتگانه اضافه شده است كه مجموعاً دوازده صورت براى هر يك از اقسام علل اشياء، درست خواهد شد. | حركت اجسام و چگونگى تقسيمات آن، از ديگر مسائل مقدماتى علم طبيعى است كه توضيحاتى توسط ماتن و شارح در باره آن داده شده است. ابن سينا، اسباب چهارگانهاى را براى اشياء نام مىبرد كه عبارتند: از مبدأ حركت، ماده، صورت و غايت، سپس هر يك از اين اسباب چهارگانه را به اقسام ديگرى تقسيم كرده، مىگويد: هر كدام از اينها، يا قريبند يا بعيد، يا عامند يا خاص، يا بالقوهاند يا بالفعل، يا بالحقيقهاند يا بالعرض. امام رازى مىگويد: چهار قسم ديگر در كتاب شفا به اين اقسام هشتگانه اضافه شده است كه مجموعاً دوازده صورت براى هر يك از اقسام علل اشياء، درست خواهد شد. | ||
شارح، كلام ابن سينا را در مورد طبيعت برگرفته از كلام ارسطاطاليس مىداند و توضيحاتى در بارهاش ارائه مىنمايد. تعريفى كه ابن سينا در مورد حركت كرده است، توسط شارح تفسير شده است. وى در مورد اين سخن بو | شارح، كلام ابن سينا را در مورد طبيعت برگرفته از كلام ارسطاطاليس مىداند و توضيحاتى در بارهاش ارائه مىنمايد. تعريفى كه ابن سينا در مورد حركت كرده است، توسط شارح تفسير شده است. وى در مورد اين سخن بو علی «كل حركة تصدر عن محرك من متحرك فهى بالقياس الى ما فيه تحرك و بالقياس الى ما عنه تحريك»، مىگويد: اگر منظور ماتن اين است كه حركت اگر از محرك باشد تحريك است و اگر از متحرك باشد تحرك نام دارد، اين سخن باطلى است، زيرا خود شيخ در كتاب شفا آن را ابطال كرده است و باعث تعجب است كه در اينجا چرا به چنين چيزى قائل شده است. | ||
فصل سوم طبيعيات، در مورد بيان تناهى ابعاد است. ابن سينا، معتقد است كه جايز نيست هيچ جسمى يا هيج بعدى از ابعاد، نه در خلأ و نه در ملأ، يا هيچ عددى از اعداد، لايتناهى باشد. وى، براى اين كلام دلايلى را ارائه مىكند كه همراه است با تفاسيرى از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]. نتيجهاى كه از اين بحث به دست مىآيد، تناهى عالم است و علت آن، تناهى ابعاد و جهات است. | فصل سوم طبيعيات، در مورد بيان تناهى ابعاد است. ابن سينا، معتقد است كه جايز نيست هيچ جسمى يا هيج بعدى از ابعاد، نه در خلأ و نه در ملأ، يا هيچ عددى از اعداد، لايتناهى باشد. وى، براى اين كلام دلايلى را ارائه مىكند كه همراه است با تفاسيرى از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]]. نتيجهاى كه از اين بحث به دست مىآيد، تناهى عالم است و علت آن، تناهى ابعاد و جهات است. |
ویرایش