پرش به محتوا

چشیدن طعم وقت (مقامات کهن و نویافته بوسعید)، از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'و«' به 'و «'
جز (جایگزینی متن - 'ى«' به 'ی «')
جز (جایگزینی متن - 'و«' به 'و «')
خط ۶۴: خط ۶۴:
نمايه.
نمايه.


مقايسه اين كتاب، با«حالات و سخنان» و«اسرار التوحيد» نشان مى‌دهد كه نسخه اصلی «مقامات ابوسعيد»، با همه اشتراكى كه در مباحث با آن دو كتاب داشته، تدوين ديگرى داشته و اگر اين سه كتاب را با يك‌ديگر بسنجيم، مى‌بينيم كه وجوه اشتراكى دارند و وجوه افتراقى.
مقايسه اين كتاب، با«حالات و سخنان» و «اسرار التوحيد» نشان مى‌دهد كه نسخه اصلی «مقامات ابوسعيد»، با همه اشتراكى كه در مباحث با آن دو كتاب داشته، تدوين ديگرى داشته و اگر اين سه كتاب را با يك‌ديگر بسنجيم، مى‌بينيم كه وجوه اشتراكى دارند و وجوه افتراقى.


هر سه كتاب، زبان فصيح و شسته و روان و شيرين دارد؛ زبان قرن پنجم و ششم با واژگانى مشترك و ساختارهاى نحوى مشابه، اما هر يك از مؤلفان سبك و سليقه خاص خود را نيز دارا است و در«مقامات ابوسعيد»، واژگان و تعبيراتى ديده مى‌شود كه درآن دو وجود ندارد و هر يك از آن دو كتاب نيز نسبت به ديگرى، همين ويژگى را داراست.
هر سه كتاب، زبان فصيح و شسته و روان و شيرين دارد؛ زبان قرن پنجم و ششم با واژگانى مشترك و ساختارهاى نحوى مشابه، اما هر يك از مؤلفان سبك و سليقه خاص خود را نيز دارا است و در«مقامات ابوسعيد»، واژگان و تعبيراتى ديده مى‌شود كه درآن دو وجود ندارد و هر يك از آن دو كتاب نيز نسبت به ديگرى، همين ويژگى را داراست.
خط ۸۳: خط ۸۳:
روزى لقمان سرخسى كه از عقلاى مجانين بود، طى واقعه‌اى او را به پير ابوالفضل مى‌رساند. پير ابوالفضل به او مى‌گويد: «صد و بيست و چهار هزار پيامبر كه آمدند، مقصود همه آنها يكى بود؛ '''«قل الله ثم ذرهم»'''. كسانى را كه سمعى دادند، اين كلمه مى‌گفتند تا همه اين كلمه گشتند و در اين كلمه مستغرق شدند، كلمه بر دل ايشان پديد آمد و از گفتن آن مستغنى شدند». اين سخن پير ابوالفضل، شيخ را به قول خودش صيد كرد و آن شب در خواب نگذاشت.
روزى لقمان سرخسى كه از عقلاى مجانين بود، طى واقعه‌اى او را به پير ابوالفضل مى‌رساند. پير ابوالفضل به او مى‌گويد: «صد و بيست و چهار هزار پيامبر كه آمدند، مقصود همه آنها يكى بود؛ '''«قل الله ثم ذرهم»'''. كسانى را كه سمعى دادند، اين كلمه مى‌گفتند تا همه اين كلمه گشتند و در اين كلمه مستغرق شدند، كلمه بر دل ايشان پديد آمد و از گفتن آن مستغنى شدند». اين سخن پير ابوالفضل، شيخ را به قول خودش صيد كرد و آن شب در خواب نگذاشت.


پير، كلمه‌اى را به وى تلقين كرد. شيخ، مدتى در اين كلمه بود تا اينكه پير ابوالفضل به وى گفت: «اكنون لشكرها به سينه تو تاختن آرد»، سپس گفت: «تو را بردند، برخيز و خلوتى طلب كن». شيخ، به مهينه بازمى‌گردد و به مدت هفت سال در كنجى مى‌نشيند و پنبه در گوش نهاده و«الله الله» مى‌گويد. شيخ، در اين مدت، صائم الدهر بود و شب به يك نان، روزه افطار مى‌كرد و شب و روز نمى‌خوابيد و به هر نمازى غسلى مى‌كرد.
پير، كلمه‌اى را به وى تلقين كرد. شيخ، مدتى در اين كلمه بود تا اينكه پير ابوالفضل به وى گفت: «اكنون لشكرها به سينه تو تاختن آرد»، سپس گفت: «تو را بردند، برخيز و خلوتى طلب كن». شيخ، به مهينه بازمى‌گردد و به مدت هفت سال در كنجى مى‌نشيند و پنبه در گوش نهاده و «الله الله» مى‌گويد. شيخ، در اين مدت، صائم الدهر بود و شب به يك نان، روزه افطار مى‌كرد و شب و روز نمى‌خوابيد و به هر نمازى غسلى مى‌كرد.


شيخ، بعد از هفت سال رياضت، طالب زيارت شيخ ابوالعباس قصاب مى‌شود و اين، هنگامى بود كه پير ابوالفضل به رحمت خدا رفته بود. شيخ، در حال قبض، طى مسافت مى‌كرد، در راه پيرى را ديد و پير به وى كلماتى را گفت كه قبض وى برطرف شد.
شيخ، بعد از هفت سال رياضت، طالب زيارت شيخ ابوالعباس قصاب مى‌شود و اين، هنگامى بود كه پير ابوالفضل به رحمت خدا رفته بود. شيخ، در حال قبض، طى مسافت مى‌كرد، در راه پيرى را ديد و پير به وى كلماتى را گفت كه قبض وى برطرف شد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش