۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
جز (جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر (') |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
يك - ايشان نقش نفاق فكرى و سياسى را كه قرآن و روايات، فراوان از آن سخن گفتهاند و پيش از اين از امام على بن ابىطالب(ع) و نيز از شهرستانى درباره تأثير آن مطالب در ايجاد اختلاف نقل شد، ناديده گرفته است. از اين رو همه فرقههاى اسلامى به استثناى يك فرقه را حاصل قرائتهاى حق طلبانه، امّا ناصواب و نادرست دانسته و از اين طريق همه آنان را مشمول رحمت و اجر الهى مىداند. | يك - ايشان نقش نفاق فكرى و سياسى را كه قرآن و روايات، فراوان از آن سخن گفتهاند و پيش از اين از امام على بن ابىطالب(ع) و نيز از شهرستانى درباره تأثير آن مطالب در ايجاد اختلاف نقل شد، ناديده گرفته است. از اين رو همه فرقههاى اسلامى به استثناى يك فرقه را حاصل قرائتهاى حق طلبانه، امّا ناصواب و نادرست دانسته و از اين طريق همه آنان را مشمول رحمت و اجر الهى مىداند. | ||
هيچ پژوهشگر بىطرف و آزاد انديشى نمىتواند فرايند كوششهاى زيانبخش منافقان را در قبل و بعد از رحلت پيامبر(ص) ناديده بگيرد. تعارضهاى برخاسته از جعل و تحريف در روايات نبوى بر كسى پوشيده نيست. آنچه فضاى معرفت صراط مستقيم را به تعبير شاطبى تيره و تار كرده است، چيزى جز اين گونه تعارضها نيست؛ اما شاطبى هيچ اشارهاى به علل اين تيرگىها نكرده است. | هيچ پژوهشگر بىطرف و آزاد انديشى نمىتواند فرايند كوششهاى زيانبخش منافقان را در قبل و بعد از رحلت پيامبر (ص) ناديده بگيرد. تعارضهاى برخاسته از جعل و تحريف در روايات نبوى بر كسى پوشيده نيست. آنچه فضاى معرفت صراط مستقيم را به تعبير شاطبى تيره و تار كرده است، چيزى جز اين گونه تعارضها نيست؛ اما شاطبى هيچ اشارهاى به علل اين تيرگىها نكرده است. | ||
هر پژوهشگر دينى، به جاى آن كه چشم از واقعيتهاى تاريخ بپوشد و اين همه تعارض غير قابل حل را ناديده بگيرد، بايد بر حسب توصيههاى خودِ شاطبى، به دور از تعصّب، تقليد و توجيه خطاى گذشتگان و با پرهيز از ظنون و گمانهزنىهاى بىاساس، به بيّنات كتاب و سنّت بازگردد و قطعيات دين را زير ابر موهومات پنهان نكند و به تقليد از ديگران كه يقيناً تقليدشان نامشروع يا غير لازم است، با نصوص شريعت مخالت نورزد. | هر پژوهشگر دينى، به جاى آن كه چشم از واقعيتهاى تاريخ بپوشد و اين همه تعارض غير قابل حل را ناديده بگيرد، بايد بر حسب توصيههاى خودِ شاطبى، به دور از تعصّب، تقليد و توجيه خطاى گذشتگان و با پرهيز از ظنون و گمانهزنىهاى بىاساس، به بيّنات كتاب و سنّت بازگردد و قطعيات دين را زير ابر موهومات پنهان نكند و به تقليد از ديگران كه يقيناً تقليدشان نامشروع يا غير لازم است، با نصوص شريعت مخالت نورزد. | ||
شگفت از شاطبى و امثال اوست كه در كتاب قطورى كه اساساً درباره ضرورت تمسّك و اعتصام به كتاب، سنّت و پرهيز از بدعت نوشته شده است، حتّى يك سطر درباره حديث ثقلين كه بيش از بيست صحابى آن را نقل كردهاند، نمىنويسد و به هر دليل از بزرگترين بدعتهاى گذشتگان كه همان مخالفت با نصوص است ياد نمىكند؛ امّا درباره حجيت تمسّك به خلفاى راشدين كه روايات آن فقط از طريق عرباض بن ساريه شامى و به واسطه راويان شامى ديگر از پيامبر(ص) نقل شده است، به تفصيل بحث كرده و مضمون حديث را از مسلّمات اصول فقه تلقى مىكند. وى سپس با طرح روايات تفرقه كه از طريق چند صحابه با مضامين متضاد، مضطرب و مبهم نقل شدهاند، بيش از صد صفحه در اين باره بحث مىكند و در آخر به اين نتيجه مىرسد كه چون علائم پيشنهادى در اين روايات، مبهم و ناشناخته است، پس چارهاى جز تلاش و اجتهاد در راه شناخت صراط مستقيم از راه دلايل ظنّى نيست! | شگفت از شاطبى و امثال اوست كه در كتاب قطورى كه اساساً درباره ضرورت تمسّك و اعتصام به كتاب، سنّت و پرهيز از بدعت نوشته شده است، حتّى يك سطر درباره حديث ثقلين كه بيش از بيست صحابى آن را نقل كردهاند، نمىنويسد و به هر دليل از بزرگترين بدعتهاى گذشتگان كه همان مخالفت با نصوص است ياد نمىكند؛ امّا درباره حجيت تمسّك به خلفاى راشدين كه روايات آن فقط از طريق عرباض بن ساريه شامى و به واسطه راويان شامى ديگر از پيامبر (ص) نقل شده است، به تفصيل بحث كرده و مضمون حديث را از مسلّمات اصول فقه تلقى مىكند. وى سپس با طرح روايات تفرقه كه از طريق چند صحابه با مضامين متضاد، مضطرب و مبهم نقل شدهاند، بيش از صد صفحه در اين باره بحث مىكند و در آخر به اين نتيجه مىرسد كه چون علائم پيشنهادى در اين روايات، مبهم و ناشناخته است، پس چارهاى جز تلاش و اجتهاد در راه شناخت صراط مستقيم از راه دلايل ظنّى نيست! | ||
شگفتآورتر آن كه وى با استناد به روايت عرباض بن ساريه، سنت و سيره صحابه را مانند سنّت و سيرۀ پيامبر لازم الاتباع مىداند، امّا شيعه اهل بيت(ع) را كه با تمسّك به حديث متواتر ثقلين و امثال آن، خود را ملزم به پيروى از على(ع) و خاندان او مىدانند و به پيروى از همين خاندان، معتقدند كه هر چيزى كه در تعارض با بيّنات كتاب و سنّت باشد، بايد به ديوار زده شود و هيچ ارزشى ندارد، به تقليد از رجال و تقديم آراى آنان بر قرآن و سنّت متّهم مىكند. شايد منظور وى از رجال همان كسانى باشد كه مشمول عنوان (عترت) در حديث پيامبر هستند. | شگفتآورتر آن كه وى با استناد به روايت عرباض بن ساريه، سنت و سيره صحابه را مانند سنّت و سيرۀ پيامبر لازم الاتباع مىداند، امّا شيعه اهل بيت(ع) را كه با تمسّك به حديث متواتر ثقلين و امثال آن، خود را ملزم به پيروى از على(ع) و خاندان او مىدانند و به پيروى از همين خاندان، معتقدند كه هر چيزى كه در تعارض با بيّنات كتاب و سنّت باشد، بايد به ديوار زده شود و هيچ ارزشى ندارد، به تقليد از رجال و تقديم آراى آنان بر قرآن و سنّت متّهم مىكند. شايد منظور وى از رجال همان كسانى باشد كه مشمول عنوان (عترت) در حديث پيامبر هستند. | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
سه- يكى ديگر از كاستىهاى سخن ايشان، غفلت يا تغافل وى از ديگر روايات مربوط به تفرقه است. در برخى از اين روايات، بدون ترديد، رأى و قياس نكوهش و اهل رأى و قياس از گروههاى گمراه معرفى شدهاند. اين ويژگى، به هر معنا و با هر توجيهى كه باشد، در كدام فرقه از فرقههاى شناخته شده، شايع و معمول بوده است؟ پرواضح است كه اهل بيت(ع) با هر شكل از قياس و رأى مخالف بودهاند. | سه- يكى ديگر از كاستىهاى سخن ايشان، غفلت يا تغافل وى از ديگر روايات مربوط به تفرقه است. در برخى از اين روايات، بدون ترديد، رأى و قياس نكوهش و اهل رأى و قياس از گروههاى گمراه معرفى شدهاند. اين ويژگى، به هر معنا و با هر توجيهى كه باشد، در كدام فرقه از فرقههاى شناخته شده، شايع و معمول بوده است؟ پرواضح است كه اهل بيت(ع) با هر شكل از قياس و رأى مخالف بودهاند. | ||
از ديگر روايات مربوط به اين مسئله روايت معتبر عبدالله بن مسعود از رسول خدا است. در اين روايت، كسانى كه با پادشاهان در افتاده و در تنهايى و ناامنى مىزيستهاند، به عنوان اهل نجات و رستگارى و از پيروان عيسى(ع) معرفى شدهاند. به راستى در ميان امت پيامبر(ص) كدام فرقه را مىتوان يافت كه از آغاز تاكنون در برابر پادشاهان ايستاده و حيات تاريخى كدام فرقه با حيات سياسى پادشاهان به هم آميخته است. | از ديگر روايات مربوط به اين مسئله روايت معتبر عبدالله بن مسعود از رسول خدا است. در اين روايت، كسانى كه با پادشاهان در افتاده و در تنهايى و ناامنى مىزيستهاند، به عنوان اهل نجات و رستگارى و از پيروان عيسى(ع) معرفى شدهاند. به راستى در ميان امت پيامبر (ص) كدام فرقه را مىتوان يافت كه از آغاز تاكنون در برابر پادشاهان ايستاده و حيات تاريخى كدام فرقه با حيات سياسى پادشاهان به هم آميخته است. | ||
چهار- شاطبى در تحليل پيدايش فرقهها و بدعتها، معيارهاى سودمندى ارائه كرده، امّا در تطبيق و تعقيب تاريخى اين معيارها به هر دليل(از سر تعصب يا تقيه) راه انصاف نپيموده و حتّى نوشتههاى قبلى خود را ناديده گرفته است. | چهار- شاطبى در تحليل پيدايش فرقهها و بدعتها، معيارهاى سودمندى ارائه كرده، امّا در تطبيق و تعقيب تاريخى اين معيارها به هر دليل(از سر تعصب يا تقيه) راه انصاف نپيموده و حتّى نوشتههاى قبلى خود را ناديده گرفته است. | ||
خط ۹۷: | خط ۹۷: | ||
اگر بر اساس برخى از روايات مورد قبول وى و روايات ديگرى كه در كتب حديثى اهل سنّت آمده است، پيامبر خدا از ارتداد، بدعتگذارى و تفرقه صحابه خود خبر مىدهد و [[امام على(ع)]] نيز بر حسب نقل منابع روايى شيعه و اهل سنت، از تكذيب و جهالت برخى از آنان پرده برمىدارد و تاريخ نيز نخستين و مهمترين اختلافهاى صحابه را بيان مىكند، آيا اين اختلافات هيچ مخالفتى با شريعت نداشتند و آنچه اتفاق افتاد، مربوط به قرن دوم و بعد از صحابه است؟ | اگر بر اساس برخى از روايات مورد قبول وى و روايات ديگرى كه در كتب حديثى اهل سنّت آمده است، پيامبر خدا از ارتداد، بدعتگذارى و تفرقه صحابه خود خبر مىدهد و [[امام على(ع)]] نيز بر حسب نقل منابع روايى شيعه و اهل سنت، از تكذيب و جهالت برخى از آنان پرده برمىدارد و تاريخ نيز نخستين و مهمترين اختلافهاى صحابه را بيان مىكند، آيا اين اختلافات هيچ مخالفتى با شريعت نداشتند و آنچه اتفاق افتاد، مربوط به قرن دوم و بعد از صحابه است؟ | ||
اگر اين سخن خادم پيامبر(ص)، انس بن مالك، درست باشد كه «در ميان مردم چيزى از معارف و سنن زمان رسول خدا به جز لا اله الّا الله باقى نمانده است و اگر كسى پيشينيان خود را درك مىكرد و تا به امروز زنده مىماند، چيزى از اسلام امروزى را نمىشناخت» و نيز اگر اسناد و شواهد فراوان، دال بر مخالفت صحابه با نصوص سنّت نبوى - كه [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]]، شهرستانى و حتى شاطبى برخى از آنها را پذيرفتهاند - درست باشد و اين مطلب را بپذيريم كه بارزترين مصداق بدعت، اجتهاد در برابر نصّ و تأويل قرآن مىباشد، چرا بايد از ريشهيابى اختلافها در عصر صحابه و حتّى در عصر پيامبر(ص) بيمناك باشيم؟ | اگر اين سخن خادم پيامبر (ص)، انس بن مالك، درست باشد كه «در ميان مردم چيزى از معارف و سنن زمان رسول خدا به جز لا اله الّا الله باقى نمانده است و اگر كسى پيشينيان خود را درك مىكرد و تا به امروز زنده مىماند، چيزى از اسلام امروزى را نمىشناخت» و نيز اگر اسناد و شواهد فراوان، دال بر مخالفت صحابه با نصوص سنّت نبوى - كه [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]]، شهرستانى و حتى شاطبى برخى از آنها را پذيرفتهاند - درست باشد و اين مطلب را بپذيريم كه بارزترين مصداق بدعت، اجتهاد در برابر نصّ و تأويل قرآن مىباشد، چرا بايد از ريشهيابى اختلافها در عصر صحابه و حتّى در عصر پيامبر (ص) بيمناك باشيم؟ | ||
== نسخه شناسى == | == نسخه شناسى == |
ویرایش