پرش به محتوا

تاريخ خلیفة بن خیاط: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر ('
جز (جایگزینی متن - 'البداية و النهاية' به 'البداية و النهاية')
جز (جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر (')
خط ۵۲: خط ۵۲:




كتاب با مقدمه محققين آغاز شده و مطالب دربردارنده تاريخ تولد پيامبر(ص) تا سال 232ق، است.
كتاب با مقدمه محققين آغاز شده و مطالب دربردارنده تاريخ تولد پيامبر (ص) تا سال 232ق، است.


شيوه تدوين مطالب تاريخى نزد خليفه، جامعِ دو شيوه سال‌شمارانه و حديثى - خبرى است؛ يعنى تاريخ وقايع و تراجم احوال و سيره و مغازى و فتوح (البته بسيار فشرده و مختصر) را ذيل سال و به روش روايى (ذكر روايات مختلف درباره حوادث و اخبار تاريخى با درج سلسله اسناد به‌طور كامل يا ناقص) آورده است. در واقع كتاب وى يكى از قديمى‌ترين كتب موجود تاريخى به شيوه سال‌شمارانه است <ref>ر.ك: پنجه، معصوم‌على، 1381، ص76</ref>.
شيوه تدوين مطالب تاريخى نزد خليفه، جامعِ دو شيوه سال‌شمارانه و حديثى - خبرى است؛ يعنى تاريخ وقايع و تراجم احوال و سيره و مغازى و فتوح (البته بسيار فشرده و مختصر) را ذيل سال و به روش روايى (ذكر روايات مختلف درباره حوادث و اخبار تاريخى با درج سلسله اسناد به‌طور كامل يا ناقص) آورده است. در واقع كتاب وى يكى از قديمى‌ترين كتب موجود تاريخى به شيوه سال‌شمارانه است <ref>ر.ك: پنجه، معصوم‌على، 1381، ص76</ref>.
خط ۷۵: خط ۷۵:
وى در ادامه، از مبدأهاى تاريخى مختلفى چون بنيان كعبه، مرگ كعب بن لؤى و حمله ابرهه كه اعراب پس از هر حادثه براى مدتى آن را حفظ مى‌كردند، سخن به ميان آورده است. بعد، از پيدايش تاريخ قمرى به دستور عمر بن خطاب بر اساس هجرت حضرت رسول(ص) از مكه به مدينه سخن گفته است. وى معتقد است ابتدا صحابه در مورد اينكه از سال تولد، بعثت، هجرت يا وفات حضرت رسول(ص) كدام‌يك را مبدأ قرار دهند، اختلاف كردند تا اينكه به امر عمر بن خطاب، هجرت را كه جداكننده دارالشرك از دارالايمان و حق از باطل بود، مبدأ تاريخ نهادند <ref>ر.ك: همان، ص75-76</ref>.
وى در ادامه، از مبدأهاى تاريخى مختلفى چون بنيان كعبه، مرگ كعب بن لؤى و حمله ابرهه كه اعراب پس از هر حادثه براى مدتى آن را حفظ مى‌كردند، سخن به ميان آورده است. بعد، از پيدايش تاريخ قمرى به دستور عمر بن خطاب بر اساس هجرت حضرت رسول(ص) از مكه به مدينه سخن گفته است. وى معتقد است ابتدا صحابه در مورد اينكه از سال تولد، بعثت، هجرت يا وفات حضرت رسول(ص) كدام‌يك را مبدأ قرار دهند، اختلاف كردند تا اينكه به امر عمر بن خطاب، هجرت را كه جداكننده دارالشرك از دارالايمان و حق از باطل بود، مبدأ تاريخ نهادند <ref>ر.ك: همان، ص75-76</ref>.


خليفه، بحث تاريخى خويش را از تولد پيامبر(ص) آغاز كرده و بدون ذكر رويدادهاى دوران مكى، تا سال 232ق؛ يعنى هشت سال قبل از وفاتش، ادامه داده است. نكته درخور توجه اينكه خليفه برخلاف بسيارى از مورخان ديگر چون دينورى (د 282ق)، يعقوبى (د 284ق) و طبرى (د 310ق) كه كتاب خويش را با داستان آفرينش، تاريخ انبيا و اقوام و پادشاهان پيش از اسلام شروع مى‌كنند، اثر خويش را با ذكر تولد و وفات حضرت رسول(ص) شروع نموده و بااينكه خود عالم به انساب قبايل عرب و ايام عرب مى‌باشد، هيچ ذكرى از آنها به ميان نياورده است. در واقع چارچوب تاريخ نزد خليفه، به تاريخ اسلام محدود مى‌باشد. اين نكته از آنجا استنباط مى‌شود كه وى حتى به وقايع دوران مكى نمى‌پردازد و آغاز تاريخ را ورود حضرت رسول(ص) به مدينه مى‌داند. شايد علت نياوردن تاريخ دوران مكى ناشى از همان نگاه اسلامى وى به تاريخ باشد؛ چون وى از مكه با نام «ارض شرك» و از هجرت با عنوان «فارق حق از باطل» ياد مى‌كند <ref>ر.ك: همان، ص76</ref>.
خليفه، بحث تاريخى خويش را از تولد پيامبر (ص) آغاز كرده و بدون ذكر رويدادهاى دوران مكى، تا سال 232ق؛ يعنى هشت سال قبل از وفاتش، ادامه داده است. نكته درخور توجه اينكه خليفه برخلاف بسيارى از مورخان ديگر چون دينورى (د 282ق)، يعقوبى (د 284ق) و طبرى (د 310ق) كه كتاب خويش را با داستان آفرينش، تاريخ انبيا و اقوام و پادشاهان پيش از اسلام شروع مى‌كنند، اثر خويش را با ذكر تولد و وفات حضرت رسول(ص) شروع نموده و بااينكه خود عالم به انساب قبايل عرب و ايام عرب مى‌باشد، هيچ ذكرى از آنها به ميان نياورده است. در واقع چارچوب تاريخ نزد خليفه، به تاريخ اسلام محدود مى‌باشد. اين نكته از آنجا استنباط مى‌شود كه وى حتى به وقايع دوران مكى نمى‌پردازد و آغاز تاريخ را ورود حضرت رسول(ص) به مدينه مى‌داند. شايد علت نياوردن تاريخ دوران مكى ناشى از همان نگاه اسلامى وى به تاريخ باشد؛ چون وى از مكه با نام «ارض شرك» و از هجرت با عنوان «فارق حق از باطل» ياد مى‌كند <ref>ر.ك: همان، ص76</ref>.


اهميت اين كتاب در آن است كه حاوى قديمى‌ترين شرح وقايع عمده اسلامى است كه به ما رسيده است؛ زيرا كتب پيش از آن يا تك نگارى‌هايى بيش نبود يا چون سيره ابن اسحاق و طبقات ابن سعد، على‌رغم داشتنِ مطالب بسيارى در مورد تاريخ اسلام، تنها به قسمتى از آن مى‌پرداختند؛ در ضمن از لحاظ سبك نويسندگى نيز حائز اهميت است؛ چنان‌كه روش وى در كتابتِ تاريخ، جامع بين روش علماى حديث و اخباريان مى‌باشد. وى در بسيارى جاها به روش اول متمايل است و اين تمايل از آنجا آشكار مى‌شود كه وى بر ذكر اسانيد روايات و تراجم و طبقات رجال و وفيات آنها بسيار تكيه مى‌كند. علاوه بر اين وى بر مورخين مدينه و راويان آنها بيشتر اعتماد دارد <ref>همان</ref>.
اهميت اين كتاب در آن است كه حاوى قديمى‌ترين شرح وقايع عمده اسلامى است كه به ما رسيده است؛ زيرا كتب پيش از آن يا تك نگارى‌هايى بيش نبود يا چون سيره ابن اسحاق و طبقات ابن سعد، على‌رغم داشتنِ مطالب بسيارى در مورد تاريخ اسلام، تنها به قسمتى از آن مى‌پرداختند؛ در ضمن از لحاظ سبك نويسندگى نيز حائز اهميت است؛ چنان‌كه روش وى در كتابتِ تاريخ، جامع بين روش علماى حديث و اخباريان مى‌باشد. وى در بسيارى جاها به روش اول متمايل است و اين تمايل از آنجا آشكار مى‌شود كه وى بر ذكر اسانيد روايات و تراجم و طبقات رجال و وفيات آنها بسيار تكيه مى‌كند. علاوه بر اين وى بر مورخين مدينه و راويان آنها بيشتر اعتماد دارد <ref>همان</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش