پرش به محتوا

الصحابة بین العدالة و العصمة: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر ('
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر (')
خط ۷۵: خط ۷۵:
تاريخ دقيقى را در بوجود آمدن نظريه عدالت صحابه در ميان فرق اسلامى نمى‌توان تعيين كرد؛ اما به نظر مى‌رسد اين نظريه در دوره خود پيامبر و صحابه مطرح نشده باشد، بلكه در عصر حديث و تشكيل فرق اسلامى مطرح شده است، زيرا بسيارى از ديدگاه‌هاى مذاهب اسلامى، از حوادث و پديده‌هايى است كه پس از شكل‌گيرى مذاهب و در پى اجتهاد روُساى آنان پديد آمده است.
تاريخ دقيقى را در بوجود آمدن نظريه عدالت صحابه در ميان فرق اسلامى نمى‌توان تعيين كرد؛ اما به نظر مى‌رسد اين نظريه در دوره خود پيامبر و صحابه مطرح نشده باشد، بلكه در عصر حديث و تشكيل فرق اسلامى مطرح شده است، زيرا بسيارى از ديدگاه‌هاى مذاهب اسلامى، از حوادث و پديده‌هايى است كه پس از شكل‌گيرى مذاهب و در پى اجتهاد روُساى آنان پديد آمده است.


يكى از مسايلى كه پايه مذهب اهل سنّت را شكل مى‌دهد، عدالت صحابه است، در صدر اسلام هر چند در پاره‌اى از آيات و روايات به فداكارى و ايثار پيروان و امت پيامبر اسلام، همچنين خشنودى خداوند از آنان پرداخته است؛ امّا از هيچ يك عدالت صحابه، آن هم به گونه‌اى كه مبناى اعتقاد اهل سنّت است به دست نمى‌آيد، تا گفته شود كه در عصر پيامبر(ص) بر اين باور توصيه شده است.
يكى از مسايلى كه پايه مذهب اهل سنّت را شكل مى‌دهد، عدالت صحابه است، در صدر اسلام هر چند در پاره‌اى از آيات و روايات به فداكارى و ايثار پيروان و امت پيامبر اسلام، همچنين خشنودى خداوند از آنان پرداخته است؛ امّا از هيچ يك عدالت صحابه، آن هم به گونه‌اى كه مبناى اعتقاد اهل سنّت است به دست نمى‌آيد، تا گفته شود كه در عصر پيامبر (ص) بر اين باور توصيه شده است.


چنان كه در سيره و روش خود صحابه جايى براى نظريه عدالت صحابه وجود ندارد، چرا كه اگر چنين نظريه‌اى با پيامدها و لوازمى كه اهل سنّت بدان عقيده دارند در بين صحابه مطرح بود در اختلافات، درگيرى‌ها، اجراى حدود الهى، جنگ‌ها و فتنه‌هايى كه بين صحابه وجود داشت از اين نظر بهره مى‌گرفتند تا در راستاى برطرف نمودن مشكلات، خاموش كردن فتنه‌ها و قانع كردن طرف مقابل موفق شوند.
چنان كه در سيره و روش خود صحابه جايى براى نظريه عدالت صحابه وجود ندارد، چرا كه اگر چنين نظريه‌اى با پيامدها و لوازمى كه اهل سنّت بدان عقيده دارند در بين صحابه مطرح بود در اختلافات، درگيرى‌ها، اجراى حدود الهى، جنگ‌ها و فتنه‌هايى كه بين صحابه وجود داشت از اين نظر بهره مى‌گرفتند تا در راستاى برطرف نمودن مشكلات، خاموش كردن فتنه‌ها و قانع كردن طرف مقابل موفق شوند.
خط ۹۴: خط ۹۴:
اين نظريه داراى دو ركن عدالت و صحابه است، كه بايد معناى هر يك روشن گردد تا بتوانيم به ابهامات و مشكلات آن برسيم. اين كه عدالت به چه معنا است؟ آيا مراد همان معناى ظاهرى عدالت است يا مراد عصمت صحابى از خطاست و يا مراد حجيت قول و فعل صحابه همچون مجتهد و يا همچون رواة حديث است؟ آثار مترتبه بر هر معنايى، اهميت بحث در مفهوم عدالت را روشن مى‌كند.
اين نظريه داراى دو ركن عدالت و صحابه است، كه بايد معناى هر يك روشن گردد تا بتوانيم به ابهامات و مشكلات آن برسيم. اين كه عدالت به چه معنا است؟ آيا مراد همان معناى ظاهرى عدالت است يا مراد عصمت صحابى از خطاست و يا مراد حجيت قول و فعل صحابه همچون مجتهد و يا همچون رواة حديث است؟ آثار مترتبه بر هر معنايى، اهميت بحث در مفهوم عدالت را روشن مى‌كند.


از طرف ديگر بايد در خود صحابه تأمل نماييم كه آيا مراد همه صحابه كه همراه پيامبر(ص) بودند، مى‌باشد و يا گروه خاصى از ايشان مورد نظر است؟ و بايد ديد ملاك توثيق صحابه نزد اهل سنت چيست؟ آيا مبتنى بر ضوابط علمى و منطقى است و يا به تبع هوا و هوس و دشمنى و عداوت است؟
از طرف ديگر بايد در خود صحابه تأمل نماييم كه آيا مراد همه صحابه كه همراه پيامبر (ص) بودند، مى‌باشد و يا گروه خاصى از ايشان مورد نظر است؟ و بايد ديد ملاك توثيق صحابه نزد اهل سنت چيست؟ آيا مبتنى بر ضوابط علمى و منطقى است و يا به تبع هوا و هوس و دشمنى و عداوت است؟


سه ترديد در بحث  
سه ترديد در بحث  
خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:
كثرت اختلافات  
كثرت اختلافات  


از مجموع نظرات اهل سنت در عدالت صحابه اختلافات و ترديدهاى بسيارى به دست مى‌آيد. از نظر اهل سنت همه صحابه داراى وصف عدالت هستند؛ اما در معناى عدالت اختلاف شديدى دارند، تا جايى كه در مورد بعضى از صحابه حجيت و اعتبار و عدالت را تا مرز عصمت و مصونيت از خطا بالا مى‌برند، و اين در حالى است كه اهل سنت عصمت را در نبى(ص) و انبياء عليهم السلام به طور مطلق نمى‌پذيرد و آن را در ابلاغ احكام لازم مى‌داند. در مورد حجيت سنت شيخين چنين عقيده‌اى دارند و آن را مصون از خطا مى‌دانند و همه را مكلف به اطاعت از سنت آنان مى‌دانند و نوعى عصمت و امامت و حق تشريع را بر ايشان اثبات مى‌نمايند، و مى‌گويند اجتهاد اين دو مثل اجتهاد خود پيامبر(ص) است و كسى هم حق مخالفت ندارد، با اين كه هيچ نص و دليل قاطعى بر آن نيست.
از مجموع نظرات اهل سنت در عدالت صحابه اختلافات و ترديدهاى بسيارى به دست مى‌آيد. از نظر اهل سنت همه صحابه داراى وصف عدالت هستند؛ اما در معناى عدالت اختلاف شديدى دارند، تا جايى كه در مورد بعضى از صحابه حجيت و اعتبار و عدالت را تا مرز عصمت و مصونيت از خطا بالا مى‌برند، و اين در حالى است كه اهل سنت عصمت را در نبى(ص) و انبياء عليهم السلام به طور مطلق نمى‌پذيرد و آن را در ابلاغ احكام لازم مى‌داند. در مورد حجيت سنت شيخين چنين عقيده‌اى دارند و آن را مصون از خطا مى‌دانند و همه را مكلف به اطاعت از سنت آنان مى‌دانند و نوعى عصمت و امامت و حق تشريع را بر ايشان اثبات مى‌نمايند، و مى‌گويند اجتهاد اين دو مثل اجتهاد خود پيامبر (ص) است و كسى هم حق مخالفت ندارد، با اين كه هيچ نص و دليل قاطعى بر آن نيست.


از سوى ديگر حجيت و اعتبار و عدالت بعض ديگر از صحابه را تا حد يك مجتهد و يا در حد يك راوى حديث كه امكان خطا در آن هست، پايين مى‌آورند.
از سوى ديگر حجيت و اعتبار و عدالت بعض ديگر از صحابه را تا حد يك مجتهد و يا در حد يك راوى حديث كه امكان خطا در آن هست، پايين مى‌آورند.
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
اين ترديدها از اهل سنت پذيرفته نيست، زيرا اگر حجيت قول و فعل صحابه به حد تفويض تشريع به آنها برسد، اين همان امامت منصوصه و معصومه است كه عهد الهى است، نيازمند دلايل صريح است. در مورد شيخين هيچ نصى در اين مورد نيست، و البته احاديثى كه در فضايل آنان مى آورند همه مخدوش‌اند، و مورد قبول خود صحابه نيست، چرا كه در جريان سقيفه به آنها استناد نشده است. و اگر حجيت قول و فعل صحابه را چون قول مجتهد يا راوى مى‌دانند كه امكان خطا و اشتباه است، چرا در مورد شيخين نمى‌پذيرند. به عبارت ديگر حجيت صحابه يا از باب امامت منصوصه از خدا و رسول است، كه در اين صورت با تباين و اختلاف بين ايشان ممكن نيست، هر دو منصوص به امامت باشند. يا از باب قول مجتهد است كه در اينجا هم با اختلاف و تقابل ايشان بايد به اعلم و افضل رجوع شود، و يا از باب حجيت روايات راوى است، در اين صورت لازم است صفت عدالت و وثاقت بر ايشان ثابت گردد.
اين ترديدها از اهل سنت پذيرفته نيست، زيرا اگر حجيت قول و فعل صحابه به حد تفويض تشريع به آنها برسد، اين همان امامت منصوصه و معصومه است كه عهد الهى است، نيازمند دلايل صريح است. در مورد شيخين هيچ نصى در اين مورد نيست، و البته احاديثى كه در فضايل آنان مى آورند همه مخدوش‌اند، و مورد قبول خود صحابه نيست، چرا كه در جريان سقيفه به آنها استناد نشده است. و اگر حجيت قول و فعل صحابه را چون قول مجتهد يا راوى مى‌دانند كه امكان خطا و اشتباه است، چرا در مورد شيخين نمى‌پذيرند. به عبارت ديگر حجيت صحابه يا از باب امامت منصوصه از خدا و رسول است، كه در اين صورت با تباين و اختلاف بين ايشان ممكن نيست، هر دو منصوص به امامت باشند. يا از باب قول مجتهد است كه در اينجا هم با اختلاف و تقابل ايشان بايد به اعلم و افضل رجوع شود، و يا از باب حجيت روايات راوى است، در اين صورت لازم است صفت عدالت و وثاقت بر ايشان ثابت گردد.


دلايل عدالت صحابه؛ مؤلف در اين جا به دلايل عقلى و نقلى و تاريخى مى‌پردازد، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]] دليل عقلى عدالت همه صحابه را انتقال دين به واسطه آنان مى‌داند كه اگر همه آنان عادل نبودند، شريعت منتقل نمى‌شد و باقى نمى‌ماند!! و اين در حالى است كه خود او حديث ثقلين را روايت كرده كه به فرموده پيامبر(ص) با تمسك به كتاب خدا و عترت پيامبر امت از گمراهى و تباهى نجات مى‌يابند، نه با عادل شمردن همه صحابه و توجيه فتنه‌ها و كبائر ايشان. در نقل و نقد دلايل نقلى و تاريخى هم به اين نتيجه مى‌رسيم كه عدالت همه صحابه به هيچ وجه قابل اثبات نيست، بلكه دلايل عقلى و نقلى و تاريخى قطعى انحراف و فسق و كفر برخى از صحابه را اثبات مى‌كند.
دلايل عدالت صحابه؛ مؤلف در اين جا به دلايل عقلى و نقلى و تاريخى مى‌پردازد، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانى]] دليل عقلى عدالت همه صحابه را انتقال دين به واسطه آنان مى‌داند كه اگر همه آنان عادل نبودند، شريعت منتقل نمى‌شد و باقى نمى‌ماند!! و اين در حالى است كه خود او حديث ثقلين را روايت كرده كه به فرموده پيامبر (ص) با تمسك به كتاب خدا و عترت پيامبر امت از گمراهى و تباهى نجات مى‌يابند، نه با عادل شمردن همه صحابه و توجيه فتنه‌ها و كبائر ايشان. در نقل و نقد دلايل نقلى و تاريخى هم به اين نتيجه مى‌رسيم كه عدالت همه صحابه به هيچ وجه قابل اثبات نيست، بلكه دلايل عقلى و نقلى و تاريخى قطعى انحراف و فسق و كفر برخى از صحابه را اثبات مى‌كند.


موقف حضرت زهرا و على عليهما السلام؛ در اين جا ديدگاه حضرت زهرا و على عليهما السلام در مورد صحابه بيان مى‌گردد كه خود از صحابى خاص و از نزديكان رسول خدا(ص) و از اهل بيت هستند. احتجاجات و دلايل و بيان عدم رضايت اين دو صحابى بزرگوار بيانگر عدم عدالت برخى از صحابه است، حتى بيانگر خروج ايشان از دين دارد، كه مستندات تاريخى آن نقل و بررسى مى‌گردد.
موقف حضرت زهرا و على عليهما السلام؛ در اين جا ديدگاه حضرت زهرا و على عليهما السلام در مورد صحابه بيان مى‌گردد كه خود از صحابى خاص و از نزديكان رسول خدا(ص) و از اهل بيت هستند. احتجاجات و دلايل و بيان عدم رضايت اين دو صحابى بزرگوار بيانگر عدم عدالت برخى از صحابه است، حتى بيانگر خروج ايشان از دين دارد، كه مستندات تاريخى آن نقل و بررسى مى‌گردد.


موازين جرح و تعديل؛ توثيق يا عدم آن بايد بر اساس اصول و ضوابط منطقى و علمى باشد و از مهم‌ترين آن موازين كه از كتاب و سنت بدست مى‌آيد. همانا مودت عترت طاهره است كه اجر رسالت پيامبر(ص) در آن قرار داده شده است، و مودت عترت پيامبر اكرم از واجبات قرآنى و روايى است، كه مورد پذيرش همه فرق اسلامى است. بنابراين محبت و عداوت با اهل بيت عليه السلام خود ضابطه قطعى در عدالت و يا عدم عدالت صحابه است، كه بايد مورد توجه قرار گيرد.
موازين جرح و تعديل؛ توثيق يا عدم آن بايد بر اساس اصول و ضوابط منطقى و علمى باشد و از مهم‌ترين آن موازين كه از كتاب و سنت بدست مى‌آيد. همانا مودت عترت طاهره است كه اجر رسالت پيامبر (ص) در آن قرار داده شده است، و مودت عترت پيامبر اكرم از واجبات قرآنى و روايى است، كه مورد پذيرش همه فرق اسلامى است. بنابراين محبت و عداوت با اهل بيت عليه السلام خود ضابطه قطعى در عدالت و يا عدم عدالت صحابه است، كه بايد مورد توجه قرار گيرد.


توطئه بعض صحابه؛ مؤلف براى تأييد نظر خود دو جريان تاريخى را در زمان حيات رسول اكرم(ص) طرح مى‌كنند كه مبين وجود منافقين در بين صحابه است، كسانى كه بعد از ايمان دست به توطئه عليه پيامبر زده‌اند. جريان اول توطئه كشتن پيامبر در برگشت ايشان از تبوك است كه در عقبه (گردنه) قصد رم كردن شتر پيامبر و سقوط ايشان به دره را داشتند كه خداوند به پيامبرش اطلاع مى‌دهد و توطئه خنثى مى‌شود. جريان ديگر به نيرنگ و همكارى بعض از زنان پيامبر(ص) كه نسبت به پيامبر انجام دادند، هر دو جريان در قرآن كريم آمده است و از امور قطعى است، كه از صحابه كسانى بودند كه نمى‌توان عدالت را نسبت به آنان اثبات كرد.
توطئه بعض صحابه؛ مؤلف براى تأييد نظر خود دو جريان تاريخى را در زمان حيات رسول اكرم(ص) طرح مى‌كنند كه مبين وجود منافقين در بين صحابه است، كسانى كه بعد از ايمان دست به توطئه عليه پيامبر زده‌اند. جريان اول توطئه كشتن پيامبر در برگشت ايشان از تبوك است كه در عقبه (گردنه) قصد رم كردن شتر پيامبر و سقوط ايشان به دره را داشتند كه خداوند به پيامبرش اطلاع مى‌دهد و توطئه خنثى مى‌شود. جريان ديگر به نيرنگ و همكارى بعض از زنان پيامبر (ص) كه نسبت به پيامبر انجام دادند، هر دو جريان در قرآن كريم آمده است و از امور قطعى است، كه از صحابه كسانى بودند كه نمى‌توان عدالت را نسبت به آنان اثبات كرد.


در پايان كتاب دو بحث ديگر مطرح شده، يكى در مورد وحدت و لزوم آن است، على رغم وجوب حركت به سمت وحدت در بين امت اسلامى، بايد اين وحدت در مدار صحيح و حق باشد، زيرا وحدت در مدار باطل و فسق قطعا امرى مذموم است. بنابراين بايد ابتدا حق را شناخت و اين با رأى اكثريت بما هو اكثر شناخته نمى‌شود، بلكه بايد با دلايل قطعى و چنگ زدن به حبل الهى كه همانا كتاب خدا و عترت پاك رسول اكرم است، به آن هدف رسيد.
در پايان كتاب دو بحث ديگر مطرح شده، يكى در مورد وحدت و لزوم آن است، على رغم وجوب حركت به سمت وحدت در بين امت اسلامى، بايد اين وحدت در مدار صحيح و حق باشد، زيرا وحدت در مدار باطل و فسق قطعا امرى مذموم است. بنابراين بايد ابتدا حق را شناخت و اين با رأى اكثريت بما هو اكثر شناخته نمى‌شود، بلكه بايد با دلايل قطعى و چنگ زدن به حبل الهى كه همانا كتاب خدا و عترت پاك رسول اكرم است، به آن هدف رسيد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش