پرش به محتوا

الاجتهاد و التقليد (آملی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ن(' به 'ن ('
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،')
جز (جایگزینی متن - 'ن(' به 'ن (')
خط ۵۷: خط ۵۷:
نويسنده، معتقد است كه مقوله اجتهاد، از مهم‌ترين مسائل فقه اسلامى، از زمان حضور معصوم(ع) تا عصر حاضر بوده و مجتهدان، وظيفه حمل تكاليف الهى براى بشر را همواره بر عهده داشته‌اند.
نويسنده، معتقد است كه مقوله اجتهاد، از مهم‌ترين مسائل فقه اسلامى، از زمان حضور معصوم(ع) تا عصر حاضر بوده و مجتهدان، وظيفه حمل تكاليف الهى براى بشر را همواره بر عهده داشته‌اند.


وى، اجتهاد را از دو منظر شيعه و سنى، مورد بحث قرار داده است. به بيان وى، اجتهاد نزد شيعه اماميه، عبارت است از به‌كارگرفتن نهايت توانايى خويش در راه كشف احكام از ادله، بنابراين، آن، استنباط فروع، از اصول مأثوره در دين مى‌باشد و مبنى بر دو اصل كتاب و سنت معصومين(ع) است، اما نزد اهل سنت، اصل مستقلى، در مقابل كتاب و سنت مى‌باشد.
وى، اجتهاد را از دو منظر شيعه و سنى، مورد بحث قرار داده است. به بيان وى، اجتهاد نزد شيعه اماميه، عبارت است از به‌كارگرفتن نهايت توانايى خويش در راه كشف احكام از ادله، بنابراين، آن، استنباط فروع، از اصول مأثوره در دين مى‌باشد و مبنى بر دو اصل كتاب و سنت معصومين (ع) است، اما نزد اهل سنت، اصل مستقلى، در مقابل كتاب و سنت مى‌باشد.


وى، پس از بيان معناى لغوى و اصطلاحى واژه اجتهاد و اشاره به اختلاف تعابير در معناى آن، علم اجتهاد را علمى مستقل در علوم اسلام دانسته كه داخل در مباحث فقه، اصول فقه و اصول دين نمى‌باشد.
وى، پس از بيان معناى لغوى و اصطلاحى واژه اجتهاد و اشاره به اختلاف تعابير در معناى آن، علم اجتهاد را علمى مستقل در علوم اسلام دانسته كه داخل در مباحث فقه، اصول فقه و اصول دين نمى‌باشد.
خط ۸۵: خط ۸۵:
2. اصل ثانوى اين است كه اگر تقليد انسان از ديگرى، داراى جهت عقلائى باشد، از دايره اين ذم، خارج شده و مورد مدح قرار گرفته است و شاهد آن سيره عقلاء در رجوع به خبره در هر امر است.
2. اصل ثانوى اين است كه اگر تقليد انسان از ديگرى، داراى جهت عقلائى باشد، از دايره اين ذم، خارج شده و مورد مدح قرار گرفته است و شاهد آن سيره عقلاء در رجوع به خبره در هر امر است.


نويسنده، مجراى تقليد را، احكام فرعيه عمليه، مانند صلات، صوم و... عنوان كرده و معتقد است كه طبق نظر مشهور علما، در اصول دين(كه مطلوب در آنها، نفس معرفت و اعتقاد مى‌باشد، مانند ايمان به مبدأ، معاد، رسالت و امامت)، تقليد جايز نبوده و در اين‌گونه امور، بر هر مسلمانى، اجتهاد به حسب علم و اطلاعات شخصى، واجب است.
نويسنده، مجراى تقليد را، احكام فرعيه عمليه، مانند صلات، صوم و... عنوان كرده و معتقد است كه طبق نظر مشهور علما، در اصول دين (كه مطلوب در آنها، نفس معرفت و اعتقاد مى‌باشد، مانند ايمان به مبدأ، معاد، رسالت و امامت)، تقليد جايز نبوده و در اين‌گونه امور، بر هر مسلمانى، اجتهاد به حسب علم و اطلاعات شخصى، واجب است.


وى، تقليد از مجتهد اعلم را كه عبارت است از مجتهدى كه آگاه‌تر به قواعد مورد نياز در استنباط حكم شرعى و مدارك علميه شرعيه براى علم به فروع فقيه بوده و اطلاعات وى در مسائل شرعيه و رواياتى كه پيرامون احكام صادر شده، بيشتر مى‌باشد، واجب دانسته و معتقد است كه مرجع تعيين اعلميّت، اهل خبره و مطلعين اين علم مى‌باشند.
وى، تقليد از مجتهد اعلم را كه عبارت است از مجتهدى كه آگاه‌تر به قواعد مورد نياز در استنباط حكم شرعى و مدارك علميه شرعيه براى علم به فروع فقيه بوده و اطلاعات وى در مسائل شرعيه و رواياتى كه پيرامون احكام صادر شده، بيشتر مى‌باشد، واجب دانسته و معتقد است كه مرجع تعيين اعلميّت، اهل خبره و مطلعين اين علم مى‌باشند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش