۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'تاليف' به 'تألیف') |
جز (جایگزینی متن - 'مولف' به 'مؤلف') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
كتاب حاضر مشتمل بر دو جزء است. جزء اول مشتمل بر مقدمهاى به قلم محقق، محمد بدران، مقدمات پنجگانه و يك تمهيد به قلم | كتاب حاضر مشتمل بر دو جزء است. جزء اول مشتمل بر مقدمهاى به قلم محقق، محمد بدران، مقدمات پنجگانه و يك تمهيد به قلم مؤلف و سه باب و هر باب داراى فصولى است. | ||
جزء دوم مشتمل بر چهار باب و هر باب داراى فصولى است. | جزء دوم مشتمل بر چهار باب و هر باب داراى فصولى است. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
بخش نِحَل مشتمل است، بر ذكر: اصحاب روحانيات، رأى حكيم هرمس، اصحاب هياكل، اصحاب اشخاص، حرنانيه(حرّانيه)، آراى حكماى سبعه، حكماى متأخر، فلاسفه اسلام، آراى هند، براهمه، تناسخيه و.... | بخش نِحَل مشتمل است، بر ذكر: اصحاب روحانيات، رأى حكيم هرمس، اصحاب هياكل، اصحاب اشخاص، حرنانيه(حرّانيه)، آراى حكماى سبعه، حكماى متأخر، فلاسفه اسلام، آراى هند، براهمه، تناسخيه و.... | ||
پيش از شروع به مقاصد كتاب، | پيش از شروع به مقاصد كتاب، مؤلف پس از ديباچه پنج مقدمه در صدر كتاب به شرح ذيل قرار داده است: | ||
مقدمه اول: در بيان تقسيم اهل عالم. در اين مقدمه | مقدمه اول: در بيان تقسيم اهل عالم. در اين مقدمه مؤلف مىگويد، بعضى اهل عالم را برحسب اقاليم هفتگانه تقسيم مىكنند و اهل هر اقليمى را به آنچه لايق مزاج ايشان است، مخصوص مىگردانند و اختلاف ساكنان هر اقليم را در رنگ و زبان دليل مخالفت طبايع و انفس ايشان مىدانند. و بعضى ديگر اهل عالم را به اعتبار جهات اربعه: شرقى و غربى و جنوبى و شمالى منقسم مىكنند و به هر طرفى آنچه سزاوار آن باشد، از اختلاف طبايع و تباين شرايع، مخصوص مىگردانند. | ||
و گروهى مردم عالم را بر حسب امم تقسيم مىنمايند و مىگويند امتهاى بزرگ چهار امتند: عرب، عجم(ايرانى)، روم و هند و هر دو طايفه را باهم پيوند داده مىگويند: هند و عرب در مذهب نزديكند و ميل ايشان به بيان خاصيت اشياء و حكم به احكام ماهيات و حقايق و استعمال امور روحانى است و روم و عجم در مذهب به هم نزديكند و اكثر رغبت ايشان به تقرير طبايع اشياء و حكم به احكام كيفيات و استعمال امور جسمانى مىباشد. | و گروهى مردم عالم را بر حسب امم تقسيم مىنمايند و مىگويند امتهاى بزرگ چهار امتند: عرب، عجم(ايرانى)، روم و هند و هر دو طايفه را باهم پيوند داده مىگويند: هند و عرب در مذهب نزديكند و ميل ايشان به بيان خاصيت اشياء و حكم به احكام ماهيات و حقايق و استعمال امور روحانى است و روم و عجم در مذهب به هم نزديكند و اكثر رغبت ايشان به تقرير طبايع اشياء و حكم به احكام كيفيات و استعمال امور جسمانى مىباشد. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
پس از ذكر مقدمات پنج گانه مذكور بخش اول كتاب ملل و نحل آغاز مىشود. | پس از ذكر مقدمات پنج گانه مذكور بخش اول كتاب ملل و نحل آغاز مىشود. | ||
مؤلف پيش از شرح و بيان فرق اسلامى، نخست معنى دين و ملت و شريعت و منهاج و اسلام و حنيفيه و سنت و جماعت رابيان مىكند و آنگاه هر يك از فرقههاى مختلف مسلمان را شرح مىدهد و مقدم بر همه به بيان عقائد فرقه معتزله مىپردازد و سپس عقايد جبريه، صفاتيه، خوارج، مرجئه و شيعه را بيان مىكند. | |||
بخش دوم كتاب به اقوال و آراى اهل اهواء و نحل اختصاص دارد. در آغاز اين بخش | بخش دوم كتاب به اقوال و آراى اهل اهواء و نحل اختصاص دارد. در آغاز اين بخش مؤلف درباره عقايد و آراى اين طايفه از قبيل: صابيان و فلاسفه و آراى عرب در ايام جاهليت و آراى فلاسفه هند و...چنين مىنويسد: | ||
«اهل اهواء و نحل از آن جهت كه بر فطرت سليم و عقل كامل و ذهن صافى اعتماد دارند، مقابل ارباب ديانات قرار دارند. بعضى از ايشان كه فكرشان مسدود است و عقل و نظر ايشان را به اعتقاد هدايت نمىكند و ذهن فكر آنان را به معاد راه نمىنماياند، معطلهاند، زيرا جز به محسوس توجه ندارند و بيرون از عالم محسوس چيزى را اثبات نمىكنند. | «اهل اهواء و نحل از آن جهت كه بر فطرت سليم و عقل كامل و ذهن صافى اعتماد دارند، مقابل ارباب ديانات قرار دارند. بعضى از ايشان كه فكرشان مسدود است و عقل و نظر ايشان را به اعتقاد هدايت نمىكند و ذهن فكر آنان را به معاد راه نمىنماياند، معطلهاند، زيرا جز به محسوس توجه ندارند و بيرون از عالم محسوس چيزى را اثبات نمىكنند. | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
طايفه سوم به حدود و احكام عقل اكتفا نمودند و اگر چه اصول و قوانين را نخست از صاحب وحى فراگرفتند، ليكن بعد به اندوخته عقل اكتفا كردند، مانند: صابيان اول كه به عاذيمون و هرمس كه همان شيث و ادريساند، اعتقاد دارند و ساير انبياء را قبول ندارند. | طايفه سوم به حدود و احكام عقل اكتفا نمودند و اگر چه اصول و قوانين را نخست از صاحب وحى فراگرفتند، ليكن بعد به اندوخته عقل اكتفا كردند، مانند: صابيان اول كه به عاذيمون و هرمس كه همان شيث و ادريساند، اعتقاد دارند و ساير انبياء را قبول ندارند. | ||
آنگاه | آنگاه مؤلف به بيان تقسيمى كه ضابط فرق ميان اهل اهواء و نحل مىتواند، باشد، مىپردازد و مىنويسد: | ||
گروهى از مردم به محسوس و معقول قايل نيستند و ايشان را سوفسطاييان خوانند. | گروهى از مردم به محسوس و معقول قايل نيستند و ايشان را سوفسطاييان خوانند. | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
اين كتاب در حقيقت دايره المعارفى مختصر اديان و مذاهب و فرق است و مجموعهاى از عقايد و آراء فلسفى متعلق به ماوراءالطبيعه شناخته شده تا عصر | اين كتاب در حقيقت دايره المعارفى مختصر اديان و مذاهب و فرق است و مجموعهاى از عقايد و آراء فلسفى متعلق به ماوراءالطبيعه شناخته شده تا عصر مؤلف را دربردارد. | ||
مطالب شهرستانى در اين كتاب جبههگيرى متعصّبانه كمتر داشته و بيشتر، تبيين عقايد و آراء او را وجهه همّت خويش ساخته است. گزارش وى از آغاز اختلافها از ديدگاه شيعه داراى نكات مثبتى است.مانند ياد كرد ماجراى يوم الخميس، حسبنا كتاب اللّه و... | مطالب شهرستانى در اين كتاب جبههگيرى متعصّبانه كمتر داشته و بيشتر، تبيين عقايد و آراء او را وجهه همّت خويش ساخته است. گزارش وى از آغاز اختلافها از ديدگاه شيعه داراى نكات مثبتى است.مانند ياد كرد ماجراى يوم الخميس، حسبنا كتاب اللّه و... |
ویرایش