۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ' نمی ' به ' نمی') |
||
| خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
توصیههای مؤلف به پادشاه بر دو قسم تقسیم میشود: برخی به عمل و فعلی در خارج مربوط می شود و برخی دیگر مستقیما به فعل خارجی مربوط | توصیههای مؤلف به پادشاه بر دو قسم تقسیم میشود: برخی به عمل و فعلی در خارج مربوط می شود و برخی دیگر مستقیما به فعل خارجی مربوط نمیشود، بلکه یک رفتار قلبی است. | ||
مؤلف در ابتدا برای اینکه نصایحی که به پادشاه میگوید تأثیرگذار باشد یک دستور عملی به او پیشنهاد میدهد و میگوید: | مؤلف در ابتدا برای اینکه نصایحی که به پادشاه میگوید تأثیرگذار باشد یک دستور عملی به او پیشنهاد میدهد و میگوید: | ||
| خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
نویسنده در ادامه میگوید: | نویسنده در ادامه میگوید: | ||
ای پادشاه هر روز گوشه ای خلوت اختیار کن و در کار خود و آخرتت تفکر کن و به نفس اماره خویش رو کن و او را پند ده و توبیخ کن<ref>ر.ک: همان، ص20</ref> و اگر نفس به تو گفت که خداوند رحیم و کریم است و رحیم با کرمش تو را میبخشد، به او بگو: مگر خداوند، کریم نیست؟ پس چرا صدها هزار نفر به رنج و بیماری و گرسنگی و فقر و... دچارند. مگر خداوند کریم نیست؟ پس چرا به خداوند کریم اعتماد | ای پادشاه هر روز گوشه ای خلوت اختیار کن و در کار خود و آخرتت تفکر کن و به نفس اماره خویش رو کن و او را پند ده و توبیخ کن<ref>ر.ک: همان، ص20</ref> و اگر نفس به تو گفت که خداوند رحیم و کریم است و رحیم با کرمش تو را میبخشد، به او بگو: مگر خداوند، کریم نیست؟ پس چرا صدها هزار نفر به رنج و بیماری و گرسنگی و فقر و... دچارند. مگر خداوند کریم نیست؟ پس چرا به خداوند کریم اعتماد نمیکنی و نمیگویی که بدون کسب مرا رزق میدهد...<ref>ر.ک: همان، ص23 و 24</ref>. | ||
مؤلف در ادامه مقصود از آفرینش انسان را چنین میداند: «مقصود از آفرینش عالم، وجود انسانی است و مقصود از وجود انسانی، معرفت و محبت خدا است که وصول به دولت ابدی بدان منوط و نیل به سعادت سرمدی بدان مربوط است و معرفت و محبت خدای تبارک و تعالی بی عمل صالح و عبادت خالص میسر نشود...»<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. | مؤلف در ادامه مقصود از آفرینش انسان را چنین میداند: «مقصود از آفرینش عالم، وجود انسانی است و مقصود از وجود انسانی، معرفت و محبت خدا است که وصول به دولت ابدی بدان منوط و نیل به سعادت سرمدی بدان مربوط است و معرفت و محبت خدای تبارک و تعالی بی عمل صالح و عبادت خالص میسر نشود...»<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>. | ||
آخرین تذکری که مؤلف به پادشاه میدهد و سرفصل همه نصایح است، این است که درصورتی که مرگ فرا رسد، یک لحظه تو را امان | آخرین تذکری که مؤلف به پادشاه میدهد و سرفصل همه نصایح است، این است که درصورتی که مرگ فرا رسد، یک لحظه تو را امان نمیدهد و الآن که زنده ای چنان تصور کن که تو مهلت یک ساعته خواسته ای و تو را هزار ساعت مهلت دادهاند، پس گذشته خود را تلافی کن<ref>ر.ک: همان، ص36 و 37</ref>. | ||
در ادامه مؤلف چند داستان آموزنده از برخی از خلفا و بزرگان نقل میکند. | در ادامه مؤلف چند داستان آموزنده از برخی از خلفا و بزرگان نقل میکند. | ||
ویرایش