پندنامه حضرت محمد غزالی به یکی از ملوک: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' نمی ' به ' نمی‌'
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - ' نمی ' به ' نمی‌')
خط ۴۸: خط ۴۸:


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
توصیه‌های مؤلف به پادشاه بر دو قسم تقسیم می‌شود: برخی به عمل و فعلی در خارج مربوط می شود و برخی دیگر مستقیما به فعل خارجی مربوط نمی شود، بلکه یک رفتار قلبی است.
توصیه‌های مؤلف به پادشاه بر دو قسم تقسیم می‌شود: برخی به عمل و فعلی در خارج مربوط می شود و برخی دیگر مستقیما به فعل خارجی مربوط نمی‌شود، بلکه یک رفتار قلبی است.


مؤلف در ابتدا برای اینکه نصایحی که به پادشاه می‌گوید تأثیرگذار باشد یک دستور عملی به او پیشنهاد می‌دهد و می‌گوید:
مؤلف در ابتدا برای اینکه نصایحی که به پادشاه می‌گوید تأثیرگذار باشد یک دستور عملی به او پیشنهاد می‌دهد و می‌گوید:
خط ۶۱: خط ۶۱:


نویسنده در ادامه می‌گوید:
نویسنده در ادامه می‌گوید:
ای پادشاه هر روز گوشه ای خلوت اختیار کن و در کار خود و آخرتت تفکر کن و به نفس اماره خویش رو کن و او را پند ده و توبیخ کن<ref>ر.ک: همان، ص20</ref> و اگر نفس به تو گفت که خداوند رحیم و کریم است و رحیم با کرمش تو را می‌بخشد، به او بگو: مگر خداوند، کریم نیست؟ پس چرا صدها هزار نفر به رنج و بیماری و گرسنگی و فقر و... دچارند. مگر خداوند کریم نیست؟ پس چرا به خداوند کریم اعتماد نمی کنی و نمی گویی که بدون کسب مرا رزق می‌دهد...<ref>ر.ک: همان، ص23 و 24</ref>.
ای پادشاه هر روز گوشه ای خلوت اختیار کن و در کار خود و آخرتت تفکر کن و به نفس اماره خویش رو کن و او را پند ده و توبیخ کن<ref>ر.ک: همان، ص20</ref> و اگر نفس به تو گفت که خداوند رحیم و کریم است و رحیم با کرمش تو را می‌بخشد، به او بگو: مگر خداوند، کریم نیست؟ پس چرا صدها هزار نفر به رنج و بیماری و گرسنگی و فقر و... دچارند. مگر خداوند کریم نیست؟ پس چرا به خداوند کریم اعتماد نمی‌کنی و نمی‌گویی که بدون کسب مرا رزق می‌دهد...<ref>ر.ک: همان، ص23 و 24</ref>.


مؤلف در ادامه مقصود از آفرینش انسان را چنین می‌داند: «مقصود از آفرینش عالم، وجود انسانی است و مقصود از وجود انسانی، معرفت و محبت خدا است که وصول به دولت ابدی بدان منوط و نیل به سعادت سرمدی بدان مربوط است و معرفت و محبت خدای تبارک و تعالی بی عمل صالح و عبادت خالص میسر نشود...»<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>.
مؤلف در ادامه مقصود از آفرینش انسان را چنین می‌داند: «مقصود از آفرینش عالم، وجود انسانی است و مقصود از وجود انسانی، معرفت و محبت خدا است که وصول به دولت ابدی بدان منوط و نیل به سعادت سرمدی بدان مربوط است و معرفت و محبت خدای تبارک و تعالی بی عمل صالح و عبادت خالص میسر نشود...»<ref>ر.ک: همان، ص30</ref>.


آخرین تذکری که مؤلف به پادشاه می‌دهد و سرفصل همه نصایح است، این است که درصورتی که مرگ فرا رسد، یک لحظه تو را امان نمی دهد و الآن که زنده ای چنان تصور کن که تو مهلت یک ساعته خواسته ای و تو را هزار ساعت مهلت داده‌اند، پس گذشته خود را تلافی کن<ref>ر.ک: همان، ص36 و 37</ref>.
آخرین تذکری که مؤلف به پادشاه می‌دهد و سرفصل همه نصایح است، این است که درصورتی که مرگ فرا رسد، یک لحظه تو را امان نمی‌دهد و الآن که زنده ای چنان تصور کن که تو مهلت یک ساعته خواسته ای و تو را هزار ساعت مهلت داده‌اند، پس گذشته خود را تلافی کن<ref>ر.ک: همان، ص36 و 37</ref>.


در ادامه مؤلف چند داستان آموزنده از برخی از خلفا و بزرگان نقل می‌کند.
در ادامه مؤلف چند داستان آموزنده از برخی از خلفا و بزرگان نقل می‌کند.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش