۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ' ابن ادريس' به ' ابن ادريس ') |
||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
نكته بعدى اين است كه مانع اساسى براى تطور فقه اعتبار خبر واحد است؛ آن هم اعتبارى كه اصوليون بدان معتقدند نه اعتبارى كه اخباريون بدان اعتقاد دارند، زيرا خبر واحد راهى است كه سالك را به اكثر احكام و فروع هدايت مىكند، لكن طى اين مسير بدون چراغ عقل ممكن نيست، چرا كه عقل گر چه براى به دست آوردن فروعات شرعى كافى نيست، اما براى درك آنچه شارع ما را به آن متعبد نموده، لازم است. | نكته بعدى اين است كه مانع اساسى براى تطور فقه اعتبار خبر واحد است؛ آن هم اعتبارى كه اصوليون بدان معتقدند نه اعتبارى كه اخباريون بدان اعتقاد دارند، زيرا خبر واحد راهى است كه سالك را به اكثر احكام و فروع هدايت مىكند، لكن طى اين مسير بدون چراغ عقل ممكن نيست، چرا كه عقل گر چه براى به دست آوردن فروعات شرعى كافى نيست، اما براى درك آنچه شارع ما را به آن متعبد نموده، لازم است. | ||
ايشان، اعتقاد به اعتبار خبر واحد را در تطور اصول فقه نيز داراى تأثير بسزايى مىدانند. نتيجهاى كه ايشان گرفتهاند اين است كه همين قول به اعتبار خبر واحد، باعث تطور و تحول عظيم فقه در زمان [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] گرديد و علت اينكه در زمان استاد وى، [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] يا در زمان [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] و ابن ادريس اين تكامل حاصل نشده بود اين بود كه آنها منكر اعتبار خبر واحد بودند. | ايشان، اعتقاد به اعتبار خبر واحد را در تطور اصول فقه نيز داراى تأثير بسزايى مىدانند. نتيجهاى كه ايشان گرفتهاند اين است كه همين قول به اعتبار خبر واحد، باعث تطور و تحول عظيم فقه در زمان [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] گرديد و علت اينكه در زمان استاد وى، [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] يا در زمان [[ابن زهره، حمزه بن علی|ابن زهره]] و[[ابنادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] اين تكامل حاصل نشده بود اين بود كه آنها منكر اعتبار خبر واحد بودند. | ||
اما اينكه ابن ادريس چه نوع خبر واحدى را انكار مىكرد؟ در ذيل نكته چهاردهم بررسى شده است كه مطلق خبر واحد بوده نه فقط خبر واحد ضعيف. | اما اينكه[[ابنادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] چه نوع خبر واحدى را انكار مىكرد؟ در ذيل نكته چهاردهم بررسى شده است كه مطلق خبر واحد بوده نه فقط خبر واحد ضعيف. | ||
قائلين به عدم اعتبار خبر واحد، از چه راهى به احكام شرعى دسترسى پيدا مىكنند؟ اين نكته بعدى است كه اجماع را در اين مسير به عنوان راه حلى براى منكران اعتبار خبر واحد معرفى كردهاند. اما از آنجا كه اجماع خود دليلى لبى است و اطلاقى ندارد پس با اين وجود ديگر مجالى براى تطور فقه مبتنى بر اجماع و بدون در نظر گرفتن خبرهاى واحد نخواهد بود. | قائلين به عدم اعتبار خبر واحد، از چه راهى به احكام شرعى دسترسى پيدا مىكنند؟ اين نكته بعدى است كه اجماع را در اين مسير به عنوان راه حلى براى منكران اعتبار خبر واحد معرفى كردهاند. اما از آنجا كه اجماع خود دليلى لبى است و اطلاقى ندارد پس با اين وجود ديگر مجالى براى تطور فقه مبتنى بر اجماع و بدون در نظر گرفتن خبرهاى واحد نخواهد بود. | ||
باز نتيجهاى از مباحث فوق به دست مىآيد كه مضمون نكته شانزدهم است و آن اينكه از بررسى همگونى اعتقاد [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] كه متقدم بر [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] است و ابن ادريس كه متأخر از وى مىباشد، نبوغ علمى بىبديل مرحوم [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]](ره) و اينكه چرا فقه در مدرسه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] تكامل يافت اما در مدرسه آن دو بزرگوار اين اتفاق نيفتاد آشكار مىگردد؛ چنانكه مىفهميم چرا فقه در زمان افرادى چون [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، شهيدين، [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] و [[شيخ انصارى]] نيز متحول گرديد در حالى كه در غير زمان اين افراد چنين اتفاقى نيفتاد. | باز نتيجهاى از مباحث فوق به دست مىآيد كه مضمون نكته شانزدهم است و آن اينكه از بررسى همگونى اعتقاد [[علمالهدی، علی بن حسین|سيد مرتضى]] كه متقدم بر [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] است و[[ابنادریس، محمد بن احمد| ابن ادريس]] كه متأخر از وى مىباشد، نبوغ علمى بىبديل مرحوم [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]](ره) و اينكه چرا فقه در مدرسه [[طوسی، محمد بن حسن|شيخ طوسى]] تكامل يافت اما در مدرسه آن دو بزرگوار اين اتفاق نيفتاد آشكار مىگردد؛ چنانكه مىفهميم چرا فقه در زمان افرادى چون [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، شهيدين، [[صاحب جواهر، محمدحسن|صاحب جواهر]] و [[شيخ انصارى]] نيز متحول گرديد در حالى كه در غير زمان اين افراد چنين اتفاقى نيفتاد. | ||
آخرين نكته رساله اين است كه مدار فقاهت درايت تامه در فحواى روايات مىباشد، زيرا فقه نه مانند فلسفه بر مبناى عقل صرف است و نه مانند آنچه اخباريين پنداشتهاند نقل محض. پس عقل و نقل در كنار هم و به مدد همديگر مىتوانند فقه را سامان دهند. | آخرين نكته رساله اين است كه مدار فقاهت درايت تامه در فحواى روايات مىباشد، زيرا فقه نه مانند فلسفه بر مبناى عقل صرف است و نه مانند آنچه اخباريين پنداشتهاند نقل محض. پس عقل و نقل در كنار هم و به مدد همديگر مىتوانند فقه را سامان دهند. |
ویرایش