پرش به محتوا

أخبار الوافدات من النساء علی معاوية بن أبي‌سفيان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'اميرالمؤمنين(ع) ' به 'اميرالمؤمنين(ع) '
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
جز (جایگزینی متن - 'اميرالمؤمنين(ع) ' به 'اميرالمؤمنين(ع) ')
خط ۷۷: خط ۷۷:
معاويه پرسيد: درباره على(ع) چه مى‌دانى و چقدر او را مى‌شناسى؟
معاويه پرسيد: درباره على(ع) چه مى‌دانى و چقدر او را مى‌شناسى؟


سوده پاسخ داد: مشابه همين صحنه در زمان خلافت على بن ابى طالب(ع) پيش آمد و ما به عنوان شكايت از يك كارگزار، به مركز حكومت علوى مراجعه كرديم. من به عنوان نماينده قوم خود حركت كردم تا شكايت به محكمه اميرالمؤمنين(ع) ببرم. وقتى وارد منزل حضرت على(ع)شدم، ديدم در حال نماز و مشغول عبادت خداوند است. پس از نماز، با رحمت و رأفت رو به من كرد و فرمود: حاجتى دارى؟ من هم ماجراى ظلم و ستم آن مرد را براى امام(ع)تعريف كردم. امام وقتى موضوع را شنيد، گريست و فرمود: خدايا! تو شاهد و گواه من و اينان باش كه من كارگزارانم را به ستم‌كارى و اهمال در حقوق مردم وادار نكرده‌ام. آن‌گاه قطعه پوستى از جيب خود درآورد و پس از ذكر آياتى از سوره هود، خطاب به كارگزار خود چنين فرمود: وقتى نامه‌ام را دريافت كردى، هر چه از حقوق مردم در دست دارى نگهدار تا كسى را بفرستم كه از تو بستاند و به صاحبانش بدهد. والسلام.
سوده پاسخ داد: مشابه همين صحنه در زمان خلافت على بن ابى طالب(ع) پيش آمد و ما به عنوان شكايت از يك كارگزار، به مركز حكومت علوى مراجعه كرديم. من به عنوان نماينده قوم خود حركت كردم تا شكايت به محكمه [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] ببرم. وقتى وارد منزل حضرت على(ع)شدم، ديدم در حال نماز و مشغول عبادت خداوند است. پس از نماز، با رحمت و رأفت رو به من كرد و فرمود: حاجتى دارى؟ من هم ماجراى ظلم و ستم آن مرد را براى امام(ع)تعريف كردم. امام وقتى موضوع را شنيد، گريست و فرمود: خدايا! تو شاهد و گواه من و اينان باش كه من كارگزارانم را به ستم‌كارى و اهمال در حقوق مردم وادار نكرده‌ام. آن‌گاه قطعه پوستى از جيب خود درآورد و پس از ذكر آياتى از سوره هود، خطاب به كارگزار خود چنين فرمود: وقتى نامه‌ام را دريافت كردى، هر چه از حقوق مردم در دست دارى نگهدار تا كسى را بفرستم كه از تو بستاند و به صاحبانش بدهد. والسلام.


سوده در ادامه گفت: امام اين نامه را به من داد و با آن نامه مشكل ما حل شد.»
سوده در ادامه گفت: امام اين نامه را به من داد و با آن نامه مشكل ما حل شد.»
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش