پرش به محتوا

الشيعة و الحاكمون: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'اميرالمؤمنين(ع) ' به 'اميرالمؤمنين(ع) '
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
جز (جایگزینی متن - 'اميرالمؤمنين(ع) ' به 'اميرالمؤمنين(ع) ')
خط ۵۵: خط ۵۵:
2. نويسنده در مطلبى با عنوان عجيب «خدمت معاويه به تشيع» تأكيد كرده است كه جنايات بنى‌اميه از هزارويك كتاب، اثرش بيشتر بود و براى اثبات حقانيت حضرت امير(ع) از هزار و يك دليل مؤثرتر بود و حق الهى آنحضرت را بهتر ثابت مى‌كرد. آنقدر كه حوادث و داستان‌هاى تاريخى در اثبات حق مؤثر است عبارات كلامى و قياسهاى منطقى در عين صحت خود، مؤثر نيست؛ زيرا وقايع سياسى مانند آلت آزمايشى است كه نتيجه آن قابل ترديد و تحريف نيست. در روزگار معاويه داستان‌هائى به وقوع پيوست كه اثبات كرد معاويه دنياپرست است، و على يك مرد الهى. اين نكته را ساليان پيش گفته‌اند كه بدى را در مقايسه با نيكى درك مى‌كنند. معاويه گفت: من با اهل كوفه به جهت سلطنت بر اموال و خود آنان جنگ كردم و مقصود من مبارزه با نماز، زكوة و حج نبود اين جمله معاويه را با جمله حضرت امير(ع) مقايسه كنيد تا نتيجه روشن شود. امام(ع) اشاره به كفش خود نموده و مى‌فرمايد: «اين كفش در نظر من بهتر از سلطنت و جميع دنياست مگر اينكه بتوانم، حقى را حفظ نموده و به صاحبش برسانم و باطلى را دفع نمايم». معاويه تصميم گرفت نام امام(ع) و اولاد او را از صفحه روزگار براندازد، و مردم را متوجه دوستى عثمان و بنى اميه كند. براى اين هدف از راه قتل و استبداد و ظلم به مردم پيش مى‌رفت و اين روش را به حساب سياست و زيركى و مهارت خود مى‌گذاشت. ولى نتيجه اين رفتار معاويه به عكس منظورش نتيجه داد... اكنون اسم اميه رمز ظلم و فساد و خيانت و قتل و غارت است و نام على(ع) پرچم هدايت و حق و دفاع از مظلومين گرديده است <ref>متن كتاب، ص 83- 84؛ زمانى، مصطفى، ص 107- 108</ref>.
2. نويسنده در مطلبى با عنوان عجيب «خدمت معاويه به تشيع» تأكيد كرده است كه جنايات بنى‌اميه از هزارويك كتاب، اثرش بيشتر بود و براى اثبات حقانيت حضرت امير(ع) از هزار و يك دليل مؤثرتر بود و حق الهى آنحضرت را بهتر ثابت مى‌كرد. آنقدر كه حوادث و داستان‌هاى تاريخى در اثبات حق مؤثر است عبارات كلامى و قياسهاى منطقى در عين صحت خود، مؤثر نيست؛ زيرا وقايع سياسى مانند آلت آزمايشى است كه نتيجه آن قابل ترديد و تحريف نيست. در روزگار معاويه داستان‌هائى به وقوع پيوست كه اثبات كرد معاويه دنياپرست است، و على يك مرد الهى. اين نكته را ساليان پيش گفته‌اند كه بدى را در مقايسه با نيكى درك مى‌كنند. معاويه گفت: من با اهل كوفه به جهت سلطنت بر اموال و خود آنان جنگ كردم و مقصود من مبارزه با نماز، زكوة و حج نبود اين جمله معاويه را با جمله حضرت امير(ع) مقايسه كنيد تا نتيجه روشن شود. امام(ع) اشاره به كفش خود نموده و مى‌فرمايد: «اين كفش در نظر من بهتر از سلطنت و جميع دنياست مگر اينكه بتوانم، حقى را حفظ نموده و به صاحبش برسانم و باطلى را دفع نمايم». معاويه تصميم گرفت نام امام(ع) و اولاد او را از صفحه روزگار براندازد، و مردم را متوجه دوستى عثمان و بنى اميه كند. براى اين هدف از راه قتل و استبداد و ظلم به مردم پيش مى‌رفت و اين روش را به حساب سياست و زيركى و مهارت خود مى‌گذاشت. ولى نتيجه اين رفتار معاويه به عكس منظورش نتيجه داد... اكنون اسم اميه رمز ظلم و فساد و خيانت و قتل و غارت است و نام على(ع) پرچم هدايت و حق و دفاع از مظلومين گرديده است <ref>متن كتاب، ص 83- 84؛ زمانى، مصطفى، ص 107- 108</ref>.


3. سرانجام نويسنده با بيان گفتگوى ابن عباس با اميرالمؤمنين(ع) كه در حال وصله‌زدن كفش خودش بود، افزوده است: آيا كسى كه حكومت و دنيا در نظر او به اندازه ارزش بند كفشى نيست، چه اندازه سزاوار و لايق به خلافت است؟ بلكه بسيار شايسته است كه همه دنيا كفش پاى او باشد و نسبت به آن حكومت كند. گفتار على(ع) فقط لفظ و نظريه نبود، بلكه اين افكار در اعماق قلب بزرگش حركت داشت و با آن دست به گريبان بود و زنده نگاه مى‌داشت. على(ع) در همه مشكلات و ناراحتى‌ها اين عقيده را حفظ كرد. نتيجه اين‌كه على(ع) مردى نيست كه منحصر به مسلمانان باشد. على(ع) مرد شرق و غرب نيست. على(ع) مرد دنيا و نمونه انسانيت كامل است. اگر ما به مناسبت روز على(ع) جشن گرفته‌ايم، ما براى فضيلت بشريت و نمونه عالى جهان جشن گرفته‌ايم. ما براى عظمت دين و علم جشن گرفته‌ايم. ما براى عظمت اخلاص و فداكارى جشن گرفته‌ايم. ما براى عظمت جنگ‌آورى و شجاعت جشن گرفته‌ايم ما جشن تكميل دين و اتمام نعمت را گرفته‌ايم.... <ref>متن كتاب، ص 234- 235؛ زمانى، مصطفى، ص 259</ref>.
3. سرانجام نويسنده با بيان گفتگوى ابن عباس با [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] كه در حال وصله‌زدن كفش خودش بود، افزوده است: آيا كسى كه حكومت و دنيا در نظر او به اندازه ارزش بند كفشى نيست، چه اندازه سزاوار و لايق به خلافت است؟ بلكه بسيار شايسته است كه همه دنيا كفش پاى او باشد و نسبت به آن حكومت كند. گفتار على(ع) فقط لفظ و نظريه نبود، بلكه اين افكار در اعماق قلب بزرگش حركت داشت و با آن دست به گريبان بود و زنده نگاه مى‌داشت. على(ع) در همه مشكلات و ناراحتى‌ها اين عقيده را حفظ كرد. نتيجه اين‌كه على(ع) مردى نيست كه منحصر به مسلمانان باشد. على(ع) مرد شرق و غرب نيست. على(ع) مرد دنيا و نمونه انسانيت كامل است. اگر ما به مناسبت روز على(ع) جشن گرفته‌ايم، ما براى فضيلت بشريت و نمونه عالى جهان جشن گرفته‌ايم. ما براى عظمت دين و علم جشن گرفته‌ايم. ما براى عظمت اخلاص و فداكارى جشن گرفته‌ايم. ما براى عظمت جنگ‌آورى و شجاعت جشن گرفته‌ايم ما جشن تكميل دين و اتمام نعمت را گرفته‌ايم.... <ref>متن كتاب، ص 234- 235؛ زمانى، مصطفى، ص 259</ref>.


4. در پايان گفتنى است كه در گزارش محتواى كتاب حاضر به متن عربى مراجعه ولى از ترجمه فارسى مرحوم حجت الاسلام مصطفى زمانى با اندك تغييراتى استفاده كرده و براى آنكه امكان مقابله متن و ترجمه براى آشنايى بيشتر با چگونگى و كيفيت ترجمه فراهم‌تر شود به هر دو كتاب ارجاع داده شده است.
4. در پايان گفتنى است كه در گزارش محتواى كتاب حاضر به متن عربى مراجعه ولى از ترجمه فارسى مرحوم حجت الاسلام مصطفى زمانى با اندك تغييراتى استفاده كرده و براى آنكه امكان مقابله متن و ترجمه براى آشنايى بيشتر با چگونگى و كيفيت ترجمه فراهم‌تر شود به هر دو كتاب ارجاع داده شده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش