پرش به محتوا

ابن منقذ، اسامة بن مرشد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'عماد الدين' به 'عمادالدين'
جز (جایگزینی متن - ':==' به '==')
جز (جایگزینی متن - 'عماد الدين' به 'عمادالدين')
خط ۴۴: خط ۴۴:
آنچه بيشتر باعث شهرت اسامه شده، جنگ‌آورى و سلحشورى اوست. در روزگار وى سرزمين شام دوران پرآشوبى را مى‌گذراند. از يك‌سو، صليبيان و روميان و از سوى ديگر، اسماعيليان و برخى قبايل شورشى پيوسته به شهرهاى مختلف از جمله زادگاه وى، شيزر حمله مى‌كردند.
آنچه بيشتر باعث شهرت اسامه شده، جنگ‌آورى و سلحشورى اوست. در روزگار وى سرزمين شام دوران پرآشوبى را مى‌گذراند. از يك‌سو، صليبيان و روميان و از سوى ديگر، اسماعيليان و برخى قبايل شورشى پيوسته به شهرهاى مختلف از جمله زادگاه وى، شيزر حمله مى‌كردند.


اسامه كه با فنون جنگ‌آورى به‌خوبى آشنا شده بود، در تمام جنگ‌هايى كه در دفاع از قلعه شيزر و يا به‌منظور بيرون راندن صليبيان از دمشق و ديگر شهرها انجام گرفت، در كنار پدر و عمويش بود. به‌خصوص ميان سال‌هاى 514 - 523ق، به‌عنوان سردارى مقتدر در نبردهاى مختلفى شركت جست و از خود شجاعت و لياقت بسيار نشان داد. در 523ق، اسامه شيزر را به قصد موصل ترك كرد و به سپاه عماد الدين زنگى، اتابك موصل پيوست و نزديك به 8 سال در خدمت وى و وزيرش، صلاح الدين محمد بن ايوب غسيانى بسر برد.
اسامه كه با فنون جنگ‌آورى به‌خوبى آشنا شده بود، در تمام جنگ‌هايى كه در دفاع از قلعه شيزر و يا به‌منظور بيرون راندن صليبيان از دمشق و ديگر شهرها انجام گرفت، در كنار پدر و عمويش بود. به‌خصوص ميان سال‌هاى 514 - 523ق، به‌عنوان سردارى مقتدر در نبردهاى مختلفى شركت جست و از خود شجاعت و لياقت بسيار نشان داد. در 523ق، اسامه شيزر را به قصد موصل ترك كرد و به سپاه عمادالدين زنگى، اتابك موصل پيوست و نزديك به 8 سال در خدمت وى و وزيرش، صلاح الدين محمد بن ايوب غسيانى بسر برد.


اسامه پس از وفات پدر در 531ق، به شيزر بازگشت و تا سال بعد كه يوحنا كمننوس (حك 512 - 538ق)، امپراتور روم شرقى، شيزر را به منجنيق بست، در آنجا بود، تا اينكه به گفته منابع، شجاعت بيش از حد وى، عمويش، عز الدين را بيمناك ساخت و از ترس اينكه مبادا امارت را از چنگ او به‌در آورد، وى را به همراه خانواده‌اش از شيزر اخراج كرد.
اسامه پس از وفات پدر در 531ق، به شيزر بازگشت و تا سال بعد كه يوحنا كمننوس (حك 512 - 538ق)، امپراتور روم شرقى، شيزر را به منجنيق بست، در آنجا بود، تا اينكه به گفته منابع، شجاعت بيش از حد وى، عمويش، عز الدين را بيمناك ساخت و از ترس اينكه مبادا امارت را از چنگ او به‌در آورد، وى را به همراه خانواده‌اش از شيزر اخراج كرد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش