قاضی سعید قمی، محمدسعید بن محمدمفید: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '،ت' به '، ت'
جز (جایگزینی متن - '،ا' به '، ا')
جز (جایگزینی متن - '،ت' به '، ت')
خط ۷۱: خط ۷۱:
حكمت را از مولى رجبعلى تبريزى(م 1080)در اصفهان و علوم دينى و عرفان را از [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فيض كاشانى]] (م 1091)فرا گرفت.اينكه آيا قاضى سعيد نزد ملا عبدالرزاق لاهيجى(م 1051)حكمة الاشراق را خوانده باشد،مورد اختلاف است.
حكمت را از مولى رجبعلى تبريزى(م 1080)در اصفهان و علوم دينى و عرفان را از [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فيض كاشانى]] (م 1091)فرا گرفت.اينكه آيا قاضى سعيد نزد ملا عبدالرزاق لاهيجى(م 1051)حكمة الاشراق را خوانده باشد،مورد اختلاف است.


افندى در [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] و به نقل از وى صاحب [[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]و طرائق الحقائق<ref>الميرزا عبدالله الافندى الاصفهانى،[[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] و حياض الفضلاء، تحقيق السيد احمد الحسينى،قم 1401،ج 2،ص 284«و قد قرأ فى اوائل امره الحكميات فى قم على المولى عبدالرزاق اللاهيجى».</ref>، وى را شاگرد فياض به حساب آورده‌اند.[[کربن، هانری|هانرى كربن]] و استاد [[آشتیانی، جلال‌الدین|سيد جلال الدين آشتيانى]]،قاضى سعيد را متأثّر از درس اشراق فياض دانسته‌اند.<ref> كربن،هانرى،تاريخ فلسفۀ اسلامى،ترجمه جواد طباطبايى،ج 2، ص 165.</ref>
افندى در [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] و به نقل از وى صاحب [[روضات الجنات في أحوال العلماء و السادات|روضات الجنات]]و طرائق الحقائق<ref>الميرزا عبدالله الافندى الاصفهانى،[[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]] و حياض الفضلاء، تحقيق السيد احمد الحسينى،قم 1401،ج 2،ص 284«و قد قرأ فى اوائل امره الحكميات فى قم على المولى عبدالرزاق اللاهيجى».</ref>، وى را شاگرد فياض به حساب آورده‌اند.[[کربن، هانری|هانرى كربن]] و استاد [[آشتیانی، جلال‌الدین|سيد جلال الدين آشتيانى]]،قاضى سعيد را متأثّر از درس اشراق فياض دانسته‌اند.<ref> كربن،هانرى، تاريخ فلسفۀ اسلامى، ترجمه جواد طباطبايى،ج 2، ص 165.</ref>


اما از آثار قاضى سعيد به رغم تصريح بر شاگرديش در محضر رجبعلى و فيض.تلمذ در محضر صاحب شوارق به دست نمى‌آيد،به علاوه ولادت قاضى تنها دو سال قبل از وفات فيض اتفاق افتاده،چگونه اين طفل دوساله به درك محضر استاد فياض،نائل آمده است؟
اما از آثار قاضى سعيد به رغم تصريح بر شاگرديش در محضر رجبعلى و فيض.تلمذ در محضر صاحب شوارق به دست نمى‌آيد،به علاوه ولادت قاضى تنها دو سال قبل از وفات فيض اتفاق افتاده،چگونه اين طفل دوساله به درك محضر استاد فياض،نائل آمده است؟


قاضى سعيد در فلسفه بيشتر از مولى رجبعلى متأثر است تااز فيض.مولى رجبعلى تبريزى متخلّص به واحد از شاگردان حكيم مير ابوالقاسم فندرسكى استرآبادى(م 1050)از حكماى نامدار عصر صفوى و مورد احترام سلاطين صفوى بوده است.وى از حكماى مشاء به حساب مى‌آيد.در محضر پرفيض او قاضى سعيد قمى،و برادرش حكيم محمّد حسن قمى،مير قوام الدين حكيم،ملا عباس مولوى صاحب اصول الفوائد،ملا محمّد تنكابنى،مير قوام الدين رازى و محمّد رفيع پيرزاده تربيت شده‌اند.پيرزاده تقريرات استاد خود را به نام معارف الهيه<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران،ج 2،تهيه و مقدمه و تعليق از [[آشتیانی، جلال‌الدین|سيد جلال الدين آشتيانى]]،بخشى از المعارف الاهيه،ص 448-449.</ref>ضبط كرده است.از ملا رجبعلى تبريزى رساله‌اى در اثبات واجب<ref> ملا رجبعلى تبريزى،رسالۀ اثبات واجب،در جلد اوّل منتخباتى از آثار حكماى ايران،ص 220-243.</ref>و كتابى به نام اصول آصفيه<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران،ج 1،گزيده‌اى از رساله آصفيه(الاصل الاصيل)ص 244-271.</ref> به جا مانده است.آثار رجبعلى و تقريرات شاگردانش از دروس وى،حاكى از احاطۀ وى بر آراى فلسفى است.اما در فلسفه صاحب آراى متفرّدى است كه اشاره به امهات آنها بى‌وجه نيست:
قاضى سعيد در فلسفه بيشتر از مولى رجبعلى متأثر است تااز فيض.مولى رجبعلى تبريزى متخلّص به واحد از شاگردان حكيم مير ابوالقاسم فندرسكى استرآبادى(م 1050)از حكماى نامدار عصر صفوى و مورد احترام سلاطين صفوى بوده است.وى از حكماى مشاء به حساب مى‌آيد.در محضر پرفيض او قاضى سعيد قمى،و برادرش حكيم محمّد حسن قمى،مير قوام الدين حكيم،ملا عباس مولوى صاحب اصول الفوائد،ملا محمّد تنكابنى،مير قوام الدين رازى و محمّد رفيع پيرزاده تربيت شده‌اند.پيرزاده تقريرات استاد خود را به نام معارف الهيه<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران،ج 2، تهيه و مقدمه و تعليق از [[آشتیانی، جلال‌الدین|سيد جلال الدين آشتيانى]]،بخشى از المعارف الاهيه،ص 448-449.</ref>ضبط كرده است.از ملا رجبعلى تبريزى رساله‌اى در اثبات واجب<ref> ملا رجبعلى تبريزى،رسالۀ اثبات واجب،در جلد اوّل منتخباتى از آثار حكماى ايران،ص 220-243.</ref>و كتابى به نام اصول آصفيه<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران،ج 1،گزيده‌اى از رساله آصفيه(الاصل الاصيل)ص 244-271.</ref> به جا مانده است.آثار رجبعلى و تقريرات شاگردانش از دروس وى،حاكى از احاطۀ وى بر آراى فلسفى است.اما در فلسفه صاحب آراى متفرّدى است كه اشاره به امهات آنها بى‌وجه نيست:


1-وجود در ماسوى اللّه مشترك معنوى،و ميان واجب و ممكن مشترك لفظى است.<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران،رسالۀ اثبات واجب،ج 1، ص 222.</ref>
1-وجود در ماسوى اللّه مشترك معنوى،و ميان واجب و ممكن مشترك لفظى است.<ref> منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران،رسالۀ اثبات واجب،ج 1، ص 222.</ref>
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
زمانى آثار قاضى سعيد كمى دشوار است،چرا كه ظاهرا جمعى از اين آثار را در عرض هم مى‌نگاشته است.روح حاكم بر آثار او عرفانى و صوفى‌منشانه است،هرچند قالبى كه براى تأليف انتخاب كرده،غالبا قالب فلسفى است.
زمانى آثار قاضى سعيد كمى دشوار است،چرا كه ظاهرا جمعى از اين آثار را در عرض هم مى‌نگاشته است.روح حاكم بر آثار او عرفانى و صوفى‌منشانه است،هرچند قالبى كه براى تأليف انتخاب كرده،غالبا قالب فلسفى است.


به نظر [[کربن، هانری|هانرى كربن]]: «قاضى سعيد از برجسته‌ترين نمايندگان عرفانى شيعى امامى است، او شيعى اشراقى بود و همۀ آثار او مى‌بايستى مدّتها پيش از اين منتشر مى‌شد».<ref> كربن،تاريخ فلسفۀ اسلامى،ج 2،ص 165.</ref>
به نظر [[کربن، هانری|هانرى كربن]]: «قاضى سعيد از برجسته‌ترين نمايندگان عرفانى شيعى امامى است، او شيعى اشراقى بود و همۀ آثار او مى‌بايستى مدّتها پيش از اين منتشر مى‌شد».<ref> كربن، تاريخ فلسفۀ اسلامى،ج 2،ص 165.</ref>


آثار قاضى سعيد را از حيث انتشار به چهار قسم مى‌توان تقسيم كرد:
آثار قاضى سعيد را از حيث انتشار به چهار قسم مى‌توان تقسيم كرد:
خط ۱۱۵: خط ۱۱۵:
اوّل:آثارى كه به طبع حروفى رسيده است:
اوّل:آثارى كه به طبع حروفى رسيده است:


1-كليد بهشت،تصحيح و تعليق سيد محمّد مشكوة،تهران 1356 ق.<ref> چاپ دوم،كليد بهشت،تهران، انتشارات الزهراء،1362.</ref>اين كتاب مختصر در مبدأ و معاد است و به زبان فارسى و نزديك به فهم عامه،به دور از اصطلاحات و با رعايت جمع بين شريعت و فلسفه نگارش يافته است.
1-كليد بهشت، تصحيح و تعليق سيد محمّد مشكوة، تهران 1356 ق.<ref> چاپ دوم،كليد بهشت، تهران، انتشارات الزهراء،1362.</ref>اين كتاب مختصر در مبدأ و معاد است و به زبان فارسى و نزديك به فهم عامه،به دور از اصطلاحات و با رعايت جمع بين شريعت و فلسفه نگارش يافته است.


2-اسرار العبادات،تصحيح سيد محمّد باقر سبزوارى، تهران 13.<ref> انتشارات دانشگاه تهران.</ref>
2-اسرار العبادات، تصحيح سيد محمّد باقر سبزوارى، تهران 13.<ref> انتشارات دانشگاه تهران.</ref>


3-تعليقات على اثولوجيا،با تصحيح و مقدمه [[آشتیانی، جلال‌الدین|سيد جلال الدين آشتيانى]]،تهران 1356.<ref> اين كتاب دو گونه چاپ شده است:1-مستقل، انجمن شاهنشاهى فلسفۀ ايران.2-در ضمن مجموعۀ منتخباتى از آثار حكماى ايران،ج 3، مشهد،1355،سلسله انتشارات انجمن فلسفه.</ref>
3-تعليقات على اثولوجيا،با تصحيح و مقدمه [[آشتیانی، جلال‌الدین|سيد جلال الدين آشتيانى]]، تهران 1356.<ref> اين كتاب دو گونه چاپ شده است:1-مستقل، انجمن شاهنشاهى فلسفۀ ايران.2-در ضمن مجموعۀ منتخباتى از آثار حكماى ايران،ج 3، مشهد،1355،سلسله انتشارات انجمن فلسفه.</ref>


اين تعليقات بر چهار ميمر(مقاله)اوّل از ده ميمراثولوجيا و ناظر به تعليقات [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] و متأثر از مبانى حكمت متعاليه است.به رغم مقدمۀ نافع مصحّح،طبع تعليقات طبعى غير منقح از نسخه‌اى ناقص است و به تصحيحى مجدد نياز دارد.
اين تعليقات بر چهار ميمر(مقاله)اوّل از ده ميمراثولوجيا و ناظر به تعليقات [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] و متأثر از مبانى حكمت متعاليه است.به رغم مقدمۀ نافع مصحّح،طبع تعليقات طبعى غير منقح از نسخه‌اى ناقص است و به تصحيحى مجدد نياز دارد.


4-شرح توحيد الصدوق،جلد اوّل،تصحيح و تعليق دكتر نجفقلى حبيبى،تهران 1373.
4-شرح توحيد الصدوق،جلد اوّل، تصحيح و تعليق دكتر نجفقلى حبيبى، تهران 1373.


5-از قاضى سعيد دو نامه به استادش فيض كاشانى و پاسخى از فيض كاشانى منتشر شده است.قاضى سعيد در اين نامه‌ها از فيض تمناى هدايت به وادى عرفان و سلوك را كرده است.
5-از قاضى سعيد دو نامه به استادش فيض كاشانى و پاسخى از فيض كاشانى منتشر شده است.قاضى سعيد در اين نامه‌ها از فيض تمناى هدايت به وادى عرفان و سلوك را كرده است.


(مكاتبات فيض و قاضى سعيد قمى،به كوشش مدرس طباطبايى،تهران 1352).<ref> مجلۀ وحيد،شمارۀ مسلسل 117،شهريور 1352،ص 667 تا 678.</ref>
(مكاتبات فيض و قاضى سعيد قمى،به كوشش مدرس طباطبايى، تهران 1352).<ref> مجلۀ وحيد،شمارۀ مسلسل 117،شهريور 1352،ص 667 تا 678.</ref>


دوّم:آثارى كه با طبع حجرى منتشر شده است:
دوّم:آثارى كه با طبع حجرى منتشر شده است:
خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
چكيدۀ رساله اين است كه حقيقت و روح صلوة، توحيد ذات و اسماء و صفات و افعال است و بس.
چكيدۀ رساله اين است كه حقيقت و روح صلوة، توحيد ذات و اسماء و صفات و افعال است و بس.


2-الاربعين فى شرح الاحاديث المشكله(تأليف بين سالهاى 1079 تا 1091)تصحيح عيسى على‌آبادى،با مقدمه سيد نصر الله تقوى،تهران 1315 ق.اين كتاب مهمترين
2-الاربعين فى شرح الاحاديث المشكله(تأليف بين سالهاى 1079 تا 1091)تصحيح عيسى على‌آبادى،با مقدمه سيد نصر الله تقوى، تهران 1315 ق.اين كتاب مهمترين


كتاب قاضى سعيد پس از شرح توحيد است.جميع نسخ به جا مانده از اين كتاب ناقص و شامل يك مقدمه و بيست و شش حديث است.
كتاب قاضى سعيد پس از شرح توحيد است.جميع نسخ به جا مانده از اين كتاب ناقص و شامل يك مقدمه و بيست و شش حديث است.
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:
3-شرح حديث البساط.
3-شرح حديث البساط.


4-شرح توحيد الصدوق،جلد دوّم، از باب سوّم،تفسير سورۀ توحيد تا باب 26 معنى الرضا و سخطه عزّ و جلّ.
4-شرح توحيد الصدوق،جلد دوّم، از باب سوّم، تفسير سورۀ توحيد تا باب 26 معنى الرضا و سخطه عزّ و جلّ.


5-شرح توحيد الصدوق،جلد سوّم،كه بايد ظاهرا از باب 27 يعنى معنى قوله عز و جل و نفخت فيه من روحى آغاز شده باشد و در سال 1107 از آن فارغ شده است.اين اثر را آخرين اثر وى به حساب آورده‌اند.
5-شرح توحيد الصدوق،جلد سوّم،كه بايد ظاهرا از باب 27 يعنى معنى قوله عز و جل و نفخت فيه من روحى آغاز شده باشد و در سال 1107 از آن فارغ شده است.اين اثر را آخرين اثر وى به حساب آورده‌اند.
خط ۱۸۱: خط ۱۸۱:
چهارم:آثار مفقود و غير مشخص.
چهارم:آثار مفقود و غير مشخص.


1-حاشية شرح الاشارات.[[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]]،تصنيف چنين كتابى را به او نسبت مى‌دهد.<ref> [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]]،ج 2،ص 284.</ref>
1-حاشية شرح الاشارات.[[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]]، تصنيف چنين كتابى را به او نسبت مى‌دهد.<ref> [[رياض العلماء و حياض الفضلاء|رياض العلماء]]،ج 2،ص 284.</ref>


تأليف چنين كتابى بعيد نيست،چه قاضى سعيد در آثار خود مكررا از اشارات شيخ و شرح محقق طوسى نقل قول كرده است.
تأليف چنين كتابى بعيد نيست،چه قاضى سعيد در آثار خود مكررا از اشارات شيخ و شرح محقق طوسى نقل قول كرده است.
خط ۲۱۳: خط ۲۱۳:
«...و لا معنى لكون القوة الخيالية العرضى يبقى مع النفس كما ظنّه الرئيس و لا انها تصير مجرّدة كما قاله الاستاد(اى الصدرا) بل الحق ما بينّاه...»<ref> قاضى سعيد،رسالة الطلائع و البوارق،(مخطوط)به نقل از آشتيانى، مقدمه اثولوجيا،ص 9.</ref>
«...و لا معنى لكون القوة الخيالية العرضى يبقى مع النفس كما ظنّه الرئيس و لا انها تصير مجرّدة كما قاله الاستاد(اى الصدرا) بل الحق ما بينّاه...»<ref> قاضى سعيد،رسالة الطلائع و البوارق،(مخطوط)به نقل از آشتيانى، مقدمه اثولوجيا،ص 9.</ref>


6-حركت جوهريه را در تعليقاتش بر اثولوجيا انكار مى‌كند،هرچند لوازم آن را من حيث لا يشعر پذيرفته است.<ref> تعليقات قاضى سعيد قمى بر اثولوجيا،تصحيح آشتيانى، ص 154-156.</ref>
6-حركت جوهريه را در تعليقاتش بر اثولوجيا انكار مى‌كند،هرچند لوازم آن را من حيث لا يشعر پذيرفته است.<ref> تعليقات قاضى سعيد قمى بر اثولوجيا، تصحيح آشتيانى، ص 154-156.</ref>


7-قول به اشتراك معنوى وجود ميان ممكنات و اشتراك لفظى وجود ميان واجب و ممكن.«هر نفس الامر طبيعت موجود به معناى مشهور در ميان واجب الوجود-تعالى شأنه-و ممكن الوجود مشترك نمى‌تواند بود،مگر به حسب لفظ تنها، چه برحسب تحقيق، اشتراك معنوى واجب الوجود با ممكن الوجود در هيچ وصفى از اوصاف حتى در مفهوم موجود هم ممكن نيست.»<ref> قاضى سعيد قمى،كليد بهشت،ص 64.</ref>در شرح توحيد صدوق از نظريۀ اشتراك معنوى وجود [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] تعجب مى‌كند و در ردّ استدلال او مى‌كوشد.<ref> قاضى سعيد قمى،شرح توحيد الصدوق،ج 1،ص 243.</ref>
7-قول به اشتراك معنوى وجود ميان ممكنات و اشتراك لفظى وجود ميان واجب و ممكن.«هر نفس الامر طبيعت موجود به معناى مشهور در ميان واجب الوجود-تعالى شأنه-و ممكن الوجود مشترك نمى‌تواند بود،مگر به حسب لفظ تنها، چه برحسب تحقيق، اشتراك معنوى واجب الوجود با ممكن الوجود در هيچ وصفى از اوصاف حتى در مفهوم موجود هم ممكن نيست.»<ref> قاضى سعيد قمى،كليد بهشت،ص 64.</ref>در شرح توحيد صدوق از نظريۀ اشتراك معنوى وجود [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] تعجب مى‌كند و در ردّ استدلال او مى‌كوشد.<ref> قاضى سعيد قمى،شرح توحيد الصدوق،ج 1،ص 243.</ref>
خط ۲۶۵: خط ۲۶۵:
ديدگاههاى فلسفى قاضى سعيد دو شكل اساسى دارد:
ديدگاههاى فلسفى قاضى سعيد دو شكل اساسى دارد:


اوّل:ضعف عمومى مبانى متّخذ از مولى رجبعلى تبريزى.رجبعلى حكيمى مشائى است با تفرّد در حدود ده مسألۀ مبنايى.از قبيل اشتراك لفظى وجود بين واجب و ممكن، نفى وجود ذهنى،نفى حركت جوهرى،نفى عينيت صفات و ذات در واجب،تركيب انضمامى وجود و ماهيت، اصالت ماهيت در تحقق و جعل.ضعف اين مبانى همگى در جاى خوداثبات شده است.رجبعلى حتى در مبانى يادشده نيز نوآورى ندارد.قبل از او هريكى از مبانى توسط متكلم يا حكيمى اتخاذ شده بود.براى مثال دوانى به نحوى قبلا قائل به اشتراك لفظى وجود بين واجب و ممكن شده بود.در بحث صفات واجب بويژه برگرداندن صفات ثبوته به صفات سلبيه و نفى صفات،به معتزله نزديك مى‌شود.در اصالت ماهيت در تحقق و جعل متأثر، از [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] است.بارى، استدلالهاى رجبعلى و شاگردش قاضى سعيد در بحث اصالت ماهيت از استحسانات
اوّل:ضعف عمومى مبانى متّخذ از مولى رجبعلى تبريزى.رجبعلى حكيمى مشائى است با تفرّد در حدود ده مسألۀ مبنايى.از قبيل اشتراك لفظى وجود بين واجب و ممكن، نفى وجود ذهنى،نفى حركت جوهرى،نفى عينيت صفات و ذات در واجب، تركيب انضمامى وجود و ماهيت، اصالت ماهيت در تحقق و جعل.ضعف اين مبانى همگى در جاى خوداثبات شده است.رجبعلى حتى در مبانى يادشده نيز نوآورى ندارد.قبل از او هريكى از مبانى توسط متكلم يا حكيمى اتخاذ شده بود.براى مثال دوانى به نحوى قبلا قائل به اشتراك لفظى وجود بين واجب و ممكن شده بود.در بحث صفات واجب بويژه برگرداندن صفات ثبوته به صفات سلبيه و نفى صفات،به معتزله نزديك مى‌شود.در اصالت ماهيت در تحقق و جعل متأثر، از [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|ميرداماد]] است.بارى، استدلالهاى رجبعلى و شاگردش قاضى سعيد در بحث اصالت ماهيت از استحسانات
لفظى تجاوز نمى‌كند.در نفى حركت جوهرى قدمى از آراى [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] فراتر ننهاده است.در بخشى از بحث وجود ذهنى اگرچه متأثر از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] است، اما قول مختار و استدلال استاد و شاگرد در ادراك حضورى حتى در محسوسات، موهون و ضعيف است.
لفظى تجاوز نمى‌كند.در نفى حركت جوهرى قدمى از آراى [[ابن‌سینا، حسین بن عبدالله|شيخ الرئيس]] فراتر ننهاده است.در بخشى از بحث وجود ذهنى اگرچه متأثر از [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] است، اما قول مختار و استدلال استاد و شاگرد در ادراك حضورى حتى در محسوسات، موهون و ضعيف است.


شاهد ضعف اقوال متفرد رجبعلى در فلسفه اين است كه اين مبانى از حوزۀ درسى شاگردان طبقۀ اوّل مولى رجبعلى تجاوز نكرده،در سينۀ همانها دفن شده است.نظريات رجبعلى نه در مجامع علمى پذيرفته شد و نه در كتب فلسفى پس از ايشان نفيا و اثباتا به بحث گذاشته شد.
شاهد ضعف اقوال متفرد رجبعلى در فلسفه اين است كه اين مبانى از حوزۀ درسى شاگردان طبقۀ اوّل مولى رجبعلى تجاوز نكرده،در سينۀ همانها دفن شده است.نظريات رجبعلى نه در مجامع علمى پذيرفته شد و نه در كتب فلسفى پس از ايشان نفيا و اثباتا به بحث گذاشته شد.


به علاوه مبانى يادشده لوازمى دارد كه نه استاد رجبعلى و نه شاگردانش از جمله قاضى سعيد به آنها التفات نكرده‌اند.لذا فارغ از پذيرش يا عدم پذيرش حكمت متعاليه،مدرسه ملا رجبعلى از نوعى ناهماهنگى درونى و عدم انتظام رنج مى‌برد.<ref> رجوع كنيد به نقدهاى استاد [[آشتیانی، جلال‌الدین|سيد جلال الدين آشتيانى]] در تعليقه بر آثار ملا رجبعلى تبريزى در جلد اوّل منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ص 218-271.</ref>و دقيقا همان متفرداتش نسبت به حكمت مشاء،نقاط ضعف و عدم انسجام با ديگر مبانى فلسفى آنها محسوب مى‌شود.از آنجا كه قاضى سعيد در مبانى فلسفى كلا متأثر از استادش مولى رجبعلى است،تمامى اشكالات استاد بر شاگرد نيز وارد است.
به علاوه مبانى يادشده لوازمى دارد كه نه استاد رجبعلى و نه شاگردانش از جمله قاضى سعيد به آنها التفات نكرده‌اند.لذا فارغ از پذيرش يا عدم پذيرش حكمت متعاليه،مدرسه ملا رجبعلى از نوعى ناهماهنگى درونى و عدم انتظام رنج مى‌برد.<ref> رجوع كنيد به نقدهاى استاد [[آشتیانی، جلال‌الدین|سيد جلال الدين آشتيانى]] در تعليقه بر آثار ملا رجبعلى تبريزى در جلد اوّل منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ص 218-271.</ref>و دقيقا همان متفرداتش نسبت به حكمت مشاء،نقاط ضعف و عدم انسجام با ديگر مبانى فلسفى آنها محسوب مى‌شود.از آنجا كه قاضى سعيد در مبانى فلسفى كلا متأثر از استادش مولى رجبعلى است، تمامى اشكالات استاد بر شاگرد نيز وارد است.


دوم:آثار قاضى سعيد علاوه بر ضعف عمومى مدرسۀ فلسفى مولى رجبعلى مشكل ديگرى نيز دچار است و آن ناهماهنگى فلسفه ملا رجبعلى و حكمت متعاليه است.قاضى
دوم:آثار قاضى سعيد علاوه بر ضعف عمومى مدرسۀ فلسفى مولى رجبعلى مشكل ديگرى نيز دچار است و آن ناهماهنگى فلسفه ملا رجبعلى و حكمت متعاليه است.قاضى
خط ۲۷۶: خط ۲۷۶:
سعيد بى‌توجه به لوازم مبانى دو استاد خود كوشيده است تا نسبت به هردو استاد وفادار بماند.<ref> استاد آشتيانى در جلد سوم منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ص 17 و 18 نوشته است: «قاضى سعيد در مشرب فلسفه و عرفان تابع استاد عظيم خود علاّمه كاشانى ملا محسن فيض و او تلميذ محض و مقرّر بدون چون و چراى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] است.چون قاضى از حوزۀ تدريس ملا عبدالرزاق و معاصر وى ملا رجبعلى بهره برده است گاهى بر مبانى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] مناقشه مى‌نمايد كه برطبق مبانى و قواعدى(كه از باب تأثر زياد از استاد خود فيض)پذيرفته است و در واقع همۀ مطالب او بر آن قواعد استوار است، اين اشكالات بى‌اصل و غير وارد است.
سعيد بى‌توجه به لوازم مبانى دو استاد خود كوشيده است تا نسبت به هردو استاد وفادار بماند.<ref> استاد آشتيانى در جلد سوم منتخباتى از آثار حكماى الهى ايران، ص 17 و 18 نوشته است: «قاضى سعيد در مشرب فلسفه و عرفان تابع استاد عظيم خود علاّمه كاشانى ملا محسن فيض و او تلميذ محض و مقرّر بدون چون و چراى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] است.چون قاضى از حوزۀ تدريس ملا عبدالرزاق و معاصر وى ملا رجبعلى بهره برده است گاهى بر مبانى [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]] مناقشه مى‌نمايد كه برطبق مبانى و قواعدى(كه از باب تأثر زياد از استاد خود فيض)پذيرفته است و در واقع همۀ مطالب او بر آن قواعد استوار است، اين اشكالات بى‌اصل و غير وارد است.
از اين جهت بعضى از اساتيد چندان توجّهى به او ننموده‌اند و او را غير متضلّع در حكمت نظرى دانسته‌اند.به عقيدۀ حقير حق آن است كه او در حكمت متعاليه تضلّع و تخصّص تام نظير آخوند نورى و تلاميذ او ندارد؛ولى از باب اينكه مدّتها به درس فيض حاضر نشده است،قهرا كثيرى از مبانى اين حكمت را پذيرفته است...قاضى سعيد در تصوف بيشتر از فلسفۀ نظرى خبرگى دارد...».
از اين جهت بعضى از اساتيد چندان توجّهى به او ننموده‌اند و او را غير متضلّع در حكمت نظرى دانسته‌اند.به عقيدۀ حقير حق آن است كه او در حكمت متعاليه تضلّع و تخصّص تام نظير آخوند نورى و تلاميذ او ندارد؛ولى از باب اينكه مدّتها به درس فيض حاضر نشده است،قهرا كثيرى از مبانى اين حكمت را پذيرفته است...قاضى سعيد در تصوف بيشتر از فلسفۀ نظرى خبرگى دارد...».
</ref>اما در موارد اختلاف دو استاد از قبيل اصالت ماهيت يا وجود،حركت جوهرى،وجود ذهنى، اشتراك لفظى يا معنوى وجود،تركيب اتحادى ياانضمامى وجود و ماهيت و بحث صفات واجب مبانى ملارجبعلى را پذيرفته،غافل از اينكه پذيرش اين مبانى لوازمى دارد كه با ديگر مبانى حكمت متعاليه از اساس ناسازگار است.
</ref>اما در موارد اختلاف دو استاد از قبيل اصالت ماهيت يا وجود،حركت جوهرى،وجود ذهنى، اشتراك لفظى يا معنوى وجود، تركيب اتحادى ياانضمامى وجود و ماهيت و بحث صفات واجب مبانى ملارجبعلى را پذيرفته،غافل از اينكه پذيرش اين مبانى لوازمى دارد كه با ديگر مبانى حكمت متعاليه از اساس ناسازگار است.


لذا آثار قاضى سعيد علاوه بر اشكالات وارده به مدرسه ملا رجبعلى،به تناقض درونى دچار است.از يك سو حركت جوهرى را ابطال كرده، از سوى ديگر به اتحاد نفس با صور عقلى، ارباب انواع و تكامل نفوس راى داده است.جالب اينكه در غالب اين موارد با استفاده از كلمات صدر المتألهين بدون اينكه ذكرى از وى كند به مناقشه در ديگر آراى صدرا پرداخته است.يا به رغم استفادۀ فراوان از حكمت متعاليه در بحث از علم واجب، علم حضورى واجب را انكار مى‌كند.يا اينكه با
لذا آثار قاضى سعيد علاوه بر اشكالات وارده به مدرسه ملا رجبعلى،به تناقض درونى دچار است.از يك سو حركت جوهرى را ابطال كرده، از سوى ديگر به اتحاد نفس با صور عقلى، ارباب انواع و تكامل نفوس راى داده است.جالب اينكه در غالب اين موارد با استفاده از كلمات صدر المتألهين بدون اينكه ذكرى از وى كند به مناقشه در ديگر آراى صدرا پرداخته است.يا به رغم استفادۀ فراوان از حكمت متعاليه در بحث از علم واجب، علم حضورى واجب را انكار مى‌كند.يا اينكه با
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش