پرش به محتوا

شهرستانی، محمد بن عبدالکریم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '،ت' به '، ت'
جز (جایگزینی متن - '،س' به '، س')
جز (جایگزینی متن - '،ت' به '، ت')
خط ۳۶: خط ۳۶:




'''محمد بن عبدالكريم شهرستانى''' از مفسران‌برجسته قرن پنجم و ششم هجرى(479-548) در«شهرستان»از توابع خراسان ديده به جهان گشود.در نظاميه نيشابور با استفاده از اساتيد بنامى چون احمد خوافى، ابو نصر قريشى، ابوالقاسم انصارى، على بن احمد بن محمد المدائنى و...در فقه،كلام،تفسير،حديث، اصول و...تحصيلات خويش را به پايان برد.
'''محمد بن عبدالكريم شهرستانى''' از مفسران‌برجسته قرن پنجم و ششم هجرى(479-548) در«شهرستان»از توابع خراسان ديده به جهان گشود.در نظاميه نيشابور با استفاده از اساتيد بنامى چون احمد خوافى، ابو نصر قريشى، ابوالقاسم انصارى، على بن احمد بن محمد المدائنى و...در فقه،كلام، تفسير،حديث، اصول و...تحصيلات خويش را به پايان برد.


پس از فارغ التحصيلى از نظاميه نيشابور،به خوارزم و مكه رفت و در بازگشت از مكه به درخواست نظاميه بغداد كه يكى از مهم‌ترين حوزه‌هاى آموزشى اهل سنت به شمار مى‌آمد، سه سال از 510 تا 513 ه‍.ق به تدريس و موعظه دانشجويان پرداخت.
پس از فارغ التحصيلى از نظاميه نيشابور،به خوارزم و مكه رفت و در بازگشت از مكه به درخواست نظاميه بغداد كه يكى از مهم‌ترين حوزه‌هاى آموزشى اهل سنت به شمار مى‌آمد، سه سال از 510 تا 513 ه‍.ق به تدريس و موعظه دانشجويان پرداخت.


شهرستانى در حيات علمى خود آثار بسيارى-كه برخى تا بيست اثر شمارش كرده‌اند-به جهان علم و دانش عرضه داشت، اما سوگمندانه از اين تعداد كه به نظر مى‌رسد از نظر محتوا و دقت در رديف آثار بر جاى مانده اوست،تنها چند اثر بيشتر بر جاى نمانده است،كه عبارتند از:
شهرستانى در حيات علمى خود آثار بسيارى-كه برخى تا بيست اثر شمارش كرده‌اند-به جهان علم و دانش عرضه داشت، اما سوگمندانه از اين تعداد كه به نظر مى‌رسد از نظر محتوا و دقت در رديف آثار بر جاى مانده اوست، تنها چند اثر بيشتر بر جاى نمانده است،كه عبارتند از:


#الملل و النحل:اين كتاب در ميان آثار بر جاى مانده از شهرستانى به عنوان نخستين اثر او معرفى مى‌شود.نويسنده ملل و نحل دو مقدمه براى اين كتاب آورده است كه در يك مقدمه از وزارت نصير الدين محمود وزير سلطان سنجر كه از سال 521 تا 526 ه‍.ق ادامه داشت ياد مى‌كند.
#الملل و النحل:اين كتاب در ميان آثار بر جاى مانده از شهرستانى به عنوان نخستين اثر او معرفى مى‌شود.نويسنده ملل و نحل دو مقدمه براى اين كتاب آورده است كه در يك مقدمه از وزارت نصير الدين محمود وزير سلطان سنجر كه از سال 521 تا 526 ه‍.ق ادامه داشت ياد مى‌كند.
خط ۴۸: خط ۴۸:
#مصارع الفلاسفه:مقدمه اين كتاب نشانگر آن است كه شهرستانى اين اثر را پس از«الملل و النحل»نوشته است.ديدگاه‌هاى نويسنده اين كتاب را خواجه نصير الدين در اثر گران سنگ خويش«مصارع المصارع»جمع‌آورى كرده و در دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] آنها را نقد مى‌كند.
#مصارع الفلاسفه:مقدمه اين كتاب نشانگر آن است كه شهرستانى اين اثر را پس از«الملل و النحل»نوشته است.ديدگاه‌هاى نويسنده اين كتاب را خواجه نصير الدين در اثر گران سنگ خويش«مصارع المصارع»جمع‌آورى كرده و در دفاع از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] آنها را نقد مى‌كند.
#نهاية الاقدام فى علم الكلام:از اين كتاب مى‌توان به عنوان تتمه «الملل و النحل»نام برد.
#نهاية الاقدام فى علم الكلام:از اين كتاب مى‌توان به عنوان تتمه «الملل و النحل»نام برد.
#مجلس مكتوب خوارزم:اين متن در مورد بحث خلق و امر و نقد و بررسى ديدگاه‌هاى موجود در اين زمينه است.اين كتاب،تنها اثر فارسى شهرستانى است.
#مجلس مكتوب خوارزم:اين متن در مورد بحث خلق و امر و نقد و بررسى ديدگاه‌هاى موجود در اين زمينه است.اين كتاب، تنها اثر فارسى شهرستانى است.
#تفسير«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»:اين اثر در دو مجلد با قطع رحلى، از نسخه منحصر به فرد كتابخانه ملى عكس بردارى شده است و به صورت عكسى به چاپ رسيده است.شهرستانى در سال 538 ه‍.ق و در سن 59 سالگى شروع به نوشتن جلد اول اين تفسير كرد و چنان كه خود وى در مقدمه جلد دوم مى‌گويد نگارش جلد اول در محرم سال 540 ه‍.ق به پايان رسيد.مجموعه آياتى كه شهرستانى در اين دو جلد تفسير كرده آيات سوره فاتحه و بقره است.بنابر اين با توجه به اينكه جلد اول،دو سال زمان برده است و جلد دوم نيز اگر به همين اندازه زمان برده باشد.بنابر اين در چهار سال 293 آيه را شهرستانى توانسته تفسير نمايد،مى‌توانيم ادعا كنيم كه شهرستانى نتوانسته است تمام آيات قرآن را تفسير نمايد،چه اينكه وى در سن 69 سالگى دار فانى را وداع گفته است.
#تفسير«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»:اين اثر در دو مجلد با قطع رحلى، از نسخه منحصر به فرد كتابخانه ملى عكس بردارى شده است و به صورت عكسى به چاپ رسيده است.شهرستانى در سال 538 ه‍.ق و در سن 59 سالگى شروع به نوشتن جلد اول اين تفسير كرد و چنان كه خود وى در مقدمه جلد دوم مى‌گويد نگارش جلد اول در محرم سال 540 ه‍.ق به پايان رسيد.مجموعه آياتى كه شهرستانى در اين دو جلد تفسير كرده آيات سوره فاتحه و بقره است.بنابر اين با توجه به اينكه جلد اول،دو سال زمان برده است و جلد دوم نيز اگر به همين اندازه زمان برده باشد.بنابر اين در چهار سال 293 آيه را شهرستانى توانسته تفسير نمايد،مى‌توانيم ادعا كنيم كه شهرستانى نتوانسته است تمام آيات قرآن را تفسير نمايد،چه اينكه وى در سن 69 سالگى دار فانى را وداع گفته است.


خط ۸۸: خط ۸۸:
شواهد و نمونه‌ها در آثار شهرستانى
شواهد و نمونه‌ها در آثار شهرستانى


نمونه اول؛آنچه بيش از هر اثر ديگر شهرستانى، اسماعيلى بودن او را نشان مى‌دهد،تفسير«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»است.در اين تفسير،شهرستانى يگانه شيوه بهينه فهم آيات قرآن را سخنان و ديدگاه‌هاى تفسيرى اهل بيت معرفى مى‌كند،آنان را تنها آشنايان با قرآن و معارف قرآنى نشان مى‌دهد و تفسير خويش را انعكاس سخنان و روايات عترت مى‌داند.همو در مقدمه تفسير«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»استاد تفسيرش را انصارى معرفى مى‌كند: «ناصر الانصارى تلقفا،ثم اطلعنى مطالعات كلمات شريفه عن اهل البيت و اوليائهم على اسرار دفينة و اصول متينة فى علم القرآن.»
نمونه اول؛آنچه بيش از هر اثر ديگر شهرستانى، اسماعيلى بودن او را نشان مى‌دهد، تفسير«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»است.در اين تفسير،شهرستانى يگانه شيوه بهينه فهم آيات قرآن را سخنان و ديدگاه‌هاى تفسيرى اهل بيت معرفى مى‌كند،آنان را تنها آشنايان با قرآن و معارف قرآنى نشان مى‌دهد و تفسير خويش را انعكاس سخنان و روايات عترت مى‌داند.همو در مقدمه تفسير«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»استاد تفسيرش را انصارى معرفى مى‌كند: «ناصر الانصارى تلقفا،ثم اطلعنى مطالعات كلمات شريفه عن اهل البيت و اوليائهم على اسرار دفينة و اصول متينة فى علم القرآن.»


و سلمان بن ناصر بن عمران انصارى چنان كه در تراجم آمده است در سال 512 ه‍.ق از دنيا رفته است. بنابر اين محمد شهرستانى در حدود 35 سالگى يعنى پيش از وفات انصارى به باطنيان وابستگى داشته و مانند آنان تفسير بهينه آيات قرآن را مخصوص عترت پيامبر مى‌دانسته،ولى به جهت تقيد و مشكلاتى كه فراروى او بوده است نتوانسته نظريات خود را تا سال 538 كه شروع به نوشتن تفسير كرد ابراز كند.
و سلمان بن ناصر بن عمران انصارى چنان كه در تراجم آمده است در سال 512 ه‍.ق از دنيا رفته است. بنابر اين محمد شهرستانى در حدود 35 سالگى يعنى پيش از وفات انصارى به باطنيان وابستگى داشته و مانند آنان تفسير بهينه آيات قرآن را مخصوص عترت پيامبر مى‌دانسته،ولى به جهت تقيد و مشكلاتى كه فراروى او بوده است نتوانسته نظريات خود را تا سال 538 كه شروع به نوشتن تفسير كرد ابراز كند.
خط ۱۳۹: خط ۱۳۹:
الف.شهرستانى و مسأله امامت
الف.شهرستانى و مسأله امامت


يكى از مسائل مهمى كه صف شيعيان را از ساير فرقه‌ها جدا مى‌كند و آنها را به عنوان يك فرقه كلامى مطرح مى‌نمايد،توجه خاص ايشان به امامت و وصايت است. به باور شيعه، امامت يكى از اصول اساسى مذهب به شمار مى‌آيد و پيامبر(ص) حضرت على(ع)را به عنوان خليفه بلافصل خود بارها به مردم معرفى كرده‌اند؛اما قدرت طلبان به بهانه‌هاى گوناگون حق آن حضرت را گرفتند.
يكى از مسائل مهمى كه صف شيعيان را از ساير فرقه‌ها جدا مى‌كند و آنها را به عنوان يك فرقه كلامى مطرح مى‌نمايد، توجه خاص ايشان به امامت و وصايت است. به باور شيعه، امامت يكى از اصول اساسى مذهب به شمار مى‌آيد و پيامبر(ص) حضرت على(ع)را به عنوان خليفه بلافصل خود بارها به مردم معرفى كرده‌اند؛اما قدرت طلبان به بهانه‌هاى گوناگون حق آن حضرت را گرفتند.


در تفسير شهرستانى نمونه‌هاى بسيارى نشان دهنده نوع نگرش شهرستانى به مسألۀ امامت است.به باور شهرستانى مسأله امامت،همانند توحيد،نبوت،مبدأ و معاد از فطريات است و منكر آن منكر فطرت خوانده مى‌شود:
در تفسير شهرستانى نمونه‌هاى بسيارى نشان دهنده نوع نگرش شهرستانى به مسألۀ امامت است.به باور شهرستانى مسأله امامت،همانند توحيد،نبوت،مبدأ و معاد از فطريات است و منكر آن منكر فطرت خوانده مى‌شود:
خط ۱۷۷: خط ۱۷۷:
ب.شهرستانى و اهل بيت
ب.شهرستانى و اهل بيت


يكى ديگر از باورهاى شهرستانى كه نشان از گرايش او به مذهب شيعه دارد آن است كه او در جاى جاى تفسير خويش،فهم قرآن،تفسير قرآن،تأويل قرآن و...را ويژۀ اهل بيت(ع)مى داند و بر همين اساس بارها صحت ديدگاه‌هاى ساير فرقه‌هاى اسلامى را زير سؤال مى‌برد و تأويلها و تفسيرهاى آنان از قرآن را مردود مى‌خواند.
يكى ديگر از باورهاى شهرستانى كه نشان از گرايش او به مذهب شيعه دارد آن است كه او در جاى جاى تفسير خويش،فهم قرآن، تفسير قرآن، تأويل قرآن و...را ويژۀ اهل بيت(ع)مى داند و بر همين اساس بارها صحت ديدگاه‌هاى ساير فرقه‌هاى اسلامى را زير سؤال مى‌برد و تأويلها و تفسيرهاى آنان از قرآن را مردود مى‌خواند.


نويسنده مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار،در تأويل آيات قرآن كه با عنوان «الاسرار»انجام مى‌گيرد از اهل بيت پيامبر با عناوين ديگرى نيز ياد مى‌كند مانند: اهل القرآن، اصحاب الاسرار، العترة الطاهرة، الصادقين و...او در مقدمه مفاتيح الاسرار در اين باره مى‌نويسد:
نويسنده مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار،در تأويل آيات قرآن كه با عنوان «الاسرار»انجام مى‌گيرد از اهل بيت پيامبر با عناوين ديگرى نيز ياد مى‌كند مانند: اهل القرآن، اصحاب الاسرار، العترة الطاهرة، الصادقين و...او در مقدمه مفاتيح الاسرار در اين باره مى‌نويسد:
خط ۲۰۵: خط ۲۰۵:
«و لقد كانت الصحابة متفقين على ان علم القرآن مخصوص باهل البيت(ع)اذ كانوا يسألون على بن ابى طالب(ع):هل خصصتم اهل البيت دوننا بشيىء سوى القرآن؟و كان يقول:لا و الذى فلق الحبّة و برأ النسمة، الا بما فى قراب سيفى هذا، الخبر.
«و لقد كانت الصحابة متفقين على ان علم القرآن مخصوص باهل البيت(ع)اذ كانوا يسألون على بن ابى طالب(ع):هل خصصتم اهل البيت دوننا بشيىء سوى القرآن؟و كان يقول:لا و الذى فلق الحبّة و برأ النسمة، الا بما فى قراب سيفى هذا، الخبر.


فاستثناء القرآن بالتخصيص دليل على إجماعهم بان القرآن و علمه،تنزيله و تأويله مخصوص بهم.»
فاستثناء القرآن بالتخصيص دليل على إجماعهم بان القرآن و علمه، تنزيله و تأويله مخصوص بهم.»


همو در بحثى ديگر پس از ذكر حديث ثقلين، عترت را«الذين آتيناهم الكتاب يتلونه حق تلاوته»مى خواند و براى«حق تلاوته»وجوهى بر مى‌شمارد كه نشان از آشنايى كامل اهل بيت با علوم قرآنى دارد:
همو در بحثى ديگر پس از ذكر حديث ثقلين، عترت را«الذين آتيناهم الكتاب يتلونه حق تلاوته»مى خواند و براى«حق تلاوته»وجوهى بر مى‌شمارد كه نشان از آشنايى كامل اهل بيت با علوم قرآنى دارد:
خط ۲۱۹: خط ۲۱۹:
به همين جهت است كه شهرستانى خود در تفسير آيات وحى و بيان اسرار آيات، از اهل بيت و ديدگاه‌هاى تفسيرى آنها سود مى‌برد و از ناصر انصارى كه با تفسير اهل بيت و تأويل ايشان آشنايى كامل دارد ديدگاه‌هاى اهل بيت را مى‌آموزد: «...ناصر الانصارى تلقفا،ثم أطلعنى مطالعات كلمات شريفة عن اهل البيت و اوليائهم على اسرار دفينه و اصول متينة فى علم القرآن.»
به همين جهت است كه شهرستانى خود در تفسير آيات وحى و بيان اسرار آيات، از اهل بيت و ديدگاه‌هاى تفسيرى آنها سود مى‌برد و از ناصر انصارى كه با تفسير اهل بيت و تأويل ايشان آشنايى كامل دارد ديدگاه‌هاى اهل بيت را مى‌آموزد: «...ناصر الانصارى تلقفا،ثم أطلعنى مطالعات كلمات شريفة عن اهل البيت و اوليائهم على اسرار دفينه و اصول متينة فى علم القرآن.»


بهره‌ورى شهرستانى از روايات اهل بيت فقط در تفسير و تأويل كه همان اسرار آيات است خلاصه نمى‌شود،بلكه در علوم قرآنى نيز از روايات عترت پيامبر سود مى‌برد؛رواياتى درباره تعداد سوره‌ها،تعداد آيات،نزول آيات، اولين و آخرين آيه نازل شده بر پيامبر،فضائل سوره‌ها،قراءات قرآن،جمع‌آورى قرآن و...در اين ميان روايات [[امام صادق]] و امام باقر(ع)جايگاه خاصى در تفسير«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»دارد، به گونه‌اى كه نويسنده گاه براى ارائه نظريه تفسيرى و تأويلى اهل بيت و يا عرضه باور ايشان در مباحث علوم قرآنى به كتب خاص روايى شيعه مراجعه مى‌كند:
بهره‌ورى شهرستانى از روايات اهل بيت فقط در تفسير و تأويل كه همان اسرار آيات است خلاصه نمى‌شود،بلكه در علوم قرآنى نيز از روايات عترت پيامبر سود مى‌برد؛رواياتى درباره تعداد سوره‌ها، تعداد آيات،نزول آيات، اولين و آخرين آيه نازل شده بر پيامبر،فضائل سوره‌ها،قراءات قرآن،جمع‌آورى قرآن و...در اين ميان روايات [[امام صادق]] و امام باقر(ع)جايگاه خاصى در تفسير«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»دارد، به گونه‌اى كه نويسنده گاه براى ارائه نظريه تفسيرى و تأويلى اهل بيت و يا عرضه باور ايشان در مباحث علوم قرآنى به كتب خاص روايى شيعه مراجعه مى‌كند:


«فى كتاب الكافى عن الكلبى عن الصادق ابى عبدالله جعفر بن محمد عليهما السلام قال:أوّل ما أنزل الله تعالى على رسوله(ص)بسم الله الرحمن الرحيم.اقرأ باسم ربك الذى خلق...»
«فى كتاب الكافى عن الكلبى عن الصادق ابى عبدالله جعفر بن محمد عليهما السلام قال:أوّل ما أنزل الله تعالى على رسوله(ص)بسم الله الرحمن الرحيم.اقرأ باسم ربك الذى خلق...»
خط ۲۲۸: خط ۲۲۸:
از نشانه‌ها،دلايل و شواهد بسيارى كه در آثار شهرستانى به خصوص تفسير گران سنگ او«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»وجود دارد و ما تنها به بخشى از آنها اشاره كرديم نتيجه مى‌گيريم نويسنده «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»به مذهب شيعه وابسته بوده است.اكنون اين سؤال مطرح است كه شهرستانى از ميان فرقه‌هاى متعدد شيعه مانند اماميه،كيسانيه،زيديه، اسماعيليه و...به كدام يك وابستگى و دلبستگى داشته است؟آيا او يك مفسر كيسانى يا امامى و يا زيدى است و يا مفسرى است پيرو باطنيان كه با عقايد و باورهاى آنها،آيات قرآن را تفسير مى‌كند؟
از نشانه‌ها،دلايل و شواهد بسيارى كه در آثار شهرستانى به خصوص تفسير گران سنگ او«مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»وجود دارد و ما تنها به بخشى از آنها اشاره كرديم نتيجه مى‌گيريم نويسنده «مفاتيح الاسرار و مصابيح الابرار»به مذهب شيعه وابسته بوده است.اكنون اين سؤال مطرح است كه شهرستانى از ميان فرقه‌هاى متعدد شيعه مانند اماميه،كيسانيه،زيديه، اسماعيليه و...به كدام يك وابستگى و دلبستگى داشته است؟آيا او يك مفسر كيسانى يا امامى و يا زيدى است و يا مفسرى است پيرو باطنيان كه با عقايد و باورهاى آنها،آيات قرآن را تفسير مى‌كند؟


دلايل و شواهد بسيارى شهرستانى را از بزرگان و به اصطلاح از داعيان اسماعيليه نشان مى‌دهد.در جاى جاى آثار او به خصوص تفسير وى كه در محيطى تقريبا امن و به دور از ترس و وحشت از اهل سنت نوشته شده و نسبت به آثار ديگرش كمتر حكايت از تقيه دارد،نشانه‌هايى از وابستگى و دلبستگى نويسنده مفاتيح الاسرار به اسماعيليه، باطنيه،تعليميه و ملاحده وجود دارد؛نشانه‌هايى كه تنها در صورت آشنايى با عقايد و باورهاى خاص اسماعيليه و مقايسه آن با ديدگاه‌ها و انديشه‌هاى شهرستانى در خور رديابى است.برخى از اين نشانه‌ها عبارتند از:
دلايل و شواهد بسيارى شهرستانى را از بزرگان و به اصطلاح از داعيان اسماعيليه نشان مى‌دهد.در جاى جاى آثار او به خصوص تفسير وى كه در محيطى تقريبا امن و به دور از ترس و وحشت از اهل سنت نوشته شده و نسبت به آثار ديگرش كمتر حكايت از تقيه دارد،نشانه‌هايى از وابستگى و دلبستگى نويسنده مفاتيح الاسرار به اسماعيليه، باطنيه، تعليميه و ملاحده وجود دارد؛نشانه‌هايى كه تنها در صورت آشنايى با عقايد و باورهاى خاص اسماعيليه و مقايسه آن با ديدگاه‌ها و انديشه‌هاى شهرستانى در خور رديابى است.برخى از اين نشانه‌ها عبارتند از:


#خداشناسى
#خداشناسى
خط ۲۶۸: خط ۲۶۸:
#:اساس مذهب اسماعيليه بر تأويل استوار است.به باور باطنيان آيات قرآن و احكام دين افزون بر معناى ظاهرى،معناى باطنى نيز دارند كه آن معانى سرى و پنهانى مى‌نمايند.ابو اسحاق از بزرگان اسماعيليه در اين باره مى‌نويسد:
#:اساس مذهب اسماعيليه بر تأويل استوار است.به باور باطنيان آيات قرآن و احكام دين افزون بر معناى ظاهرى،معناى باطنى نيز دارند كه آن معانى سرى و پنهانى مى‌نمايند.ابو اسحاق از بزرگان اسماعيليه در اين باره مى‌نويسد:
#:«...دليل بر اثبات معانى باطنى كتاب و شريعت چنين گوييم:هيچ ظاهرى نيست مگر اينكه پايدارى و قوام آن به باطن است...از مردم جسد كثيف،ظاهر اوست و روح لطيف كه پايدارى انسان با اوست باطن آن است...پس هم چنين كتاب و شريعت،ظاهر دين است و معنى تأويلى آنها،باطن و پنهان است از نادان و پيداست براى دانايان،هم چنان كه جسد بى روح خوار باشد،كتاب و شريعت هم كه مانند جسدى است براى دين بدون تأويل و بدون دانستن معانى باطنى آنها نزد خدا بى مقدار و بى ارج است.»
#:«...دليل بر اثبات معانى باطنى كتاب و شريعت چنين گوييم:هيچ ظاهرى نيست مگر اينكه پايدارى و قوام آن به باطن است...از مردم جسد كثيف،ظاهر اوست و روح لطيف كه پايدارى انسان با اوست باطن آن است...پس هم چنين كتاب و شريعت،ظاهر دين است و معنى تأويلى آنها،باطن و پنهان است از نادان و پيداست براى دانايان،هم چنان كه جسد بى روح خوار باشد،كتاب و شريعت هم كه مانند جسدى است براى دين بدون تأويل و بدون دانستن معانى باطنى آنها نزد خدا بى مقدار و بى ارج است.»
#:شهرستانى در مقدمه‌اى كه بر مفاتيح الاسرار نوشته پس از تعريف تفسير،تأويل لغوى را به معناى بازگشت مى‌داند و تفسير را اعم از تأويل مى‌خواند:
#:شهرستانى در مقدمه‌اى كه بر مفاتيح الاسرار نوشته پس از تعريف تفسير، تأويل لغوى را به معناى بازگشت مى‌داند و تفسير را اعم از تأويل مى‌خواند:
#:«و اما التأويل:فقد قال اهل اللغة أنّه من الأول و هو الرجوع.يقال:آل الشيئ يؤول، اذا رجع و هو تفسير ما يؤول اليه الشيىء،و على هذا، التفسير أعمّ من التأويل،فكلّ تأويل تفسير و ليس كل تفسير تأويلا.»
#:«و اما التأويل:فقد قال اهل اللغة أنّه من الأول و هو الرجوع.يقال:آل الشيئ يؤول، اذا رجع و هو تفسير ما يؤول اليه الشيىء،و على هذا، التفسير أعمّ من التأويل،فكلّ تأويل تفسير و ليس كل تفسير تأويلا.»
#:او پس از بيان ديدگاه‌هاى گوناگونى كه در مورد تفسير و تأويل و تفاوت آنها گفته شده،مشكل اساسى را بى توجهى به اقسام تفسير و تأويل و در نتيجه به سرانجام نرسيدن تفاوت معرفى مى‌كند:
#:او پس از بيان ديدگاه‌هاى گوناگونى كه در مورد تفسير و تأويل و تفاوت آنها گفته شده،مشكل اساسى را بى توجهى به اقسام تفسير و تأويل و در نتيجه به سرانجام نرسيدن تفاوت معرفى مى‌كند:
خط ۲۸۱: خط ۲۸۱:




#«و سرّ آخر، الحجّ و العمرة يضاهيان شخصين فى هذا العالم،و اتمام الحج و العمرة الاهتمام بهما و التسليم لهما و التوكل عليهما و يضاهيان موجودين فى ذلك العالم،و اتمامهما قبول الفيض منهما و التوجه اليهما و التصور بصورتهما و لذلك قيل، العمرة هى الحجة الصغرى كما قيل ليوم البراءة يوم الحج الاكبر.و انما سمّى الاكبر،لاتمامه برجل من الرجال كما ورد فى الخبر يبلغه رجل منك،فصار الحجّ به اكبر و صار اليوم به ازهر و صار الاذان به اشهر،بقوله تعالى'''«و أتمّوا الحج و العمرة لله»'''اى أقيموهما بأركانهما و مواقيتهما مخلصين لله،و يضاهيهما اتمام الدين و الشريعة لله و اقامة التأويل و التنزيل لأمر الله و اتباع صاحبهما على تقوى اللّه،فان أحصرتم بالمنع عنهما فما استيسر من الهدى و هو ذبح بدنة او شاة،و الهدى ما يهدى به و كذلك الهدى من هدى اليه،و هو فى التنزيل بدنة او شاة و فى التأويل من عليه هدى الرشد و التقوى من المؤمنين هديا بالغ الكعبة،و قد أحصر رسول اللّه(ص)من العمرة كما أحصر علىّ رضى الله عنه عن الامامة و قد اهدى رسول الله(ص)هديا بالغ الكعبة و لم يجد علىّ الهدى فصام ثلثة أيّام فى الحج و سبعة بعد الرجعة،تلك عشرة كاملة،هم عشرة من الاشخاص،صاموا صابرين فى ذات الله حتى زال الاحصار و صام النهار،و ظهر السرّ فى العشرة الكاملة و طلعت الشمس من مغربها و أشرقت الارض بنور ربّها،و ثمّ الحج و العمرة و جمع الشمس و القمر من آيات الله،و الاشارات فى القرآن اكبر من ان يحصى بالبيان و اللسان و ألطف من الارواح فى الابدان، عرفها من عرفها و جهلها من جهلها.»
#«و سرّ آخر، الحجّ و العمرة يضاهيان شخصين فى هذا العالم،و اتمام الحج و العمرة الاهتمام بهما و التسليم لهما و التوكل عليهما و يضاهيان موجودين فى ذلك العالم،و اتمامهما قبول الفيض منهما و التوجه اليهما و التصور بصورتهما و لذلك قيل، العمرة هى الحجة الصغرى كما قيل ليوم البراءة يوم الحج الاكبر.و انما سمّى الاكبر،لاتمامه برجل من الرجال كما ورد فى الخبر يبلغه رجل منك،فصار الحجّ به اكبر و صار اليوم به ازهر و صار الاذان به اشهر،بقوله تعالى'''«و أتمّوا الحج و العمرة لله»'''اى أقيموهما بأركانهما و مواقيتهما مخلصين لله،و يضاهيهما اتمام الدين و الشريعة لله و اقامة التأويل و التنزيل لأمر الله و اتباع صاحبهما على تقوى اللّه،فان أحصرتم بالمنع عنهما فما استيسر من الهدى و هو ذبح بدنة او شاة،و الهدى ما يهدى به و كذلك الهدى من هدى اليه،و هو فى التنزيل بدنة او شاة و فى التأويل من عليه هدى الرشد و التقوى من المؤمنين هديا بالغ الكعبة،و قد أحصر رسول اللّه(ص)من العمرة كما أحصر علىّ رضى الله عنه عن الامامة و قد اهدى رسول الله(ص)هديا بالغ الكعبة و لم يجد علىّ الهدى فصام ثلثة أيّام فى الحج و سبعة بعد الرجعة، تلك عشرة كاملة،هم عشرة من الاشخاص،صاموا صابرين فى ذات الله حتى زال الاحصار و صام النهار،و ظهر السرّ فى العشرة الكاملة و طلعت الشمس من مغربها و أشرقت الارض بنور ربّها،و ثمّ الحج و العمرة و جمع الشمس و القمر من آيات الله،و الاشارات فى القرآن اكبر من ان يحصى بالبيان و اللسان و ألطف من الارواح فى الابدان، عرفها من عرفها و جهلها من جهلها.»
#:اين تأويل را وقتى در كنار تأويل ديگرى كه شهرستانى در مورد حج عمره آورده است قرار دهيم به هدف او روشنى بيشترى مى‌بخشيم:
#:اين تأويل را وقتى در كنار تأويل ديگرى كه شهرستانى در مورد حج عمره آورده است قرار دهيم به هدف او روشنى بيشترى مى‌بخشيم:
#:«ما من شعيرة من شعائر الاسلام الا و هى سنة من سنن انبيائه و اوليائه عليهم السلام و ما من سنة و شعيرة الا و هى فى مقابله رجل من رجاله،و شخص من اوليائه، فالكعبة و الطواف بها فى مقابلة رجل و الحج و العمرة فى مقابلة رجل او رجلين كالنبى و الوصى.و الصفا و المروة من شعائر الله اى من اعلام دينه على رجل و امرأة هما زوجان،فمن حجّ البيت فى مقابلة النبى و اعتمر فى مقابلة الوصى فلا جناح عليه ان يطوّف بالصفا و المروة فى مقابلة شخصين آخرين من اشخاص ولايته،و ما من مشعر من مشاعر الحرم الا و هى شعيرة و علامة على سر دقيق، فيكون الطواف و السعى و الوقوف بعرفات و الرمى و اعمال الحج كلّها على خلاف المعقول،و هى بأسرها اذا ربطت باشخاص فهى اعمال اشخاص،و اعمالهم اشخاص فهى المعقولات حقا و المحسوسات حقيقة و صدقا...»
#:«ما من شعيرة من شعائر الاسلام الا و هى سنة من سنن انبيائه و اوليائه عليهم السلام و ما من سنة و شعيرة الا و هى فى مقابله رجل من رجاله،و شخص من اوليائه، فالكعبة و الطواف بها فى مقابلة رجل و الحج و العمرة فى مقابلة رجل او رجلين كالنبى و الوصى.و الصفا و المروة من شعائر الله اى من اعلام دينه على رجل و امرأة هما زوجان،فمن حجّ البيت فى مقابلة النبى و اعتمر فى مقابلة الوصى فلا جناح عليه ان يطوّف بالصفا و المروة فى مقابلة شخصين آخرين من اشخاص ولايته،و ما من مشعر من مشاعر الحرم الا و هى شعيرة و علامة على سر دقيق، فيكون الطواف و السعى و الوقوف بعرفات و الرمى و اعمال الحج كلّها على خلاف المعقول،و هى بأسرها اذا ربطت باشخاص فهى اعمال اشخاص،و اعمالهم اشخاص فهى المعقولات حقا و المحسوسات حقيقة و صدقا...»
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش