۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،م' به '، م') |
جز (جایگزینی متن - '،ب' به '، ب') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
در دوران تبعيد كتاب ژاله را نوشت كه بعدها در سال 1321 قسمتهايى از كتاب به صورت پاورقى در روزنامۀ ايران منتشر شد. اين كتاب كه آخرين گفتار او دربارۀ حكومت رضاشاه بود و ستمى كه بر دانشگاهيان و سالخوردگان فرهنگى آن زمان | در دوران تبعيد كتاب ژاله را نوشت كه بعدها در سال 1321 قسمتهايى از كتاب به صورت پاورقى در روزنامۀ ايران منتشر شد. اين كتاب كه آخرين گفتار او دربارۀ حكومت رضاشاه بود و ستمى كه بر دانشگاهيان و سالخوردگان فرهنگى آن زمان مىرفت، به صورت جداگانه انتشار نيافته است.در مقدمۀ اين كتاب مىنويسد: | ||
«از ميهن عزيز دور افتاده بودم.عواملى كه اين دورى اجبارى را برايم فراهم كرده بود، رژيم ديكتاتورى و ستمگرى حكومت وقت بود كه در آغاز به گونۀ صداى عدالت و اصلاحات اجتماعى آميخته به صداى آزاديخواهان ضد سلطنتى در سراسر ايران سر داده شد، ولى رفته رفته هر چه بيشتر پيش رفت صداى آزاديخواهان را بيشتر در حلقومشان خفه كرد، تا روزى كه نتيجۀ اعمال و شدتهاى خود را به گونۀ خفت آورى ببيند و از ميان برود.اين عاقبت هر ديكتاتور و هر ستمگرى است در هر لباس و هر زمانى كه باشد...زيرا يك كشور ممكن است با كفر باقى بماند و ليكن ممكن نيست با ظلم باقى بماند. الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم». | «از ميهن عزيز دور افتاده بودم.عواملى كه اين دورى اجبارى را برايم فراهم كرده بود، رژيم ديكتاتورى و ستمگرى حكومت وقت بود كه در آغاز به گونۀ صداى عدالت و اصلاحات اجتماعى آميخته به صداى آزاديخواهان ضد سلطنتى در سراسر ايران سر داده شد، ولى رفته رفته هر چه بيشتر پيش رفت صداى آزاديخواهان را بيشتر در حلقومشان خفه كرد، تا روزى كه نتيجۀ اعمال و شدتهاى خود را به گونۀ خفت آورى ببيند و از ميان برود.اين عاقبت هر ديكتاتور و هر ستمگرى است در هر لباس و هر زمانى كه باشد...زيرا يك كشور ممكن است با كفر باقى بماند و ليكن ممكن نيست با ظلم باقى بماند. الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم». | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
خود نويسنده مىگويد:«اين كتاب را براى علما و فضلا ننوشتم.براى خدمت به علم و تاريخ هم ننوشتم. اين كتاب را من به عشق و ايمان و براى فضيلت و سجايا نوشتهام.من معتقد بودم دنيا،دنيايى كه امروز در آن زندگى مىكنيم، محتاج به فضيلت و سيرت است...». | خود نويسنده مىگويد:«اين كتاب را براى علما و فضلا ننوشتم.براى خدمت به علم و تاريخ هم ننوشتم. اين كتاب را من به عشق و ايمان و براى فضيلت و سجايا نوشتهام.من معتقد بودم دنيا،دنيايى كه امروز در آن زندگى مىكنيم، محتاج به فضيلت و سيرت است...». | ||
در مقدمۀ كتاب پيامبر مىنويسد:«موقعى كه از تهران حركت كردم روحا و جسما خسته بودم.پانزده سال نگارش روزانه و روزنامه | در مقدمۀ كتاب پيامبر مىنويسد:«موقعى كه از تهران حركت كردم روحا و جسما خسته بودم.پانزده سال نگارش روزانه و روزنامه نگارى، با خوبيها و بديهاى آن و مشاغل ديگر البته خسته كننده بود...خواستم موضوعى را مورد نگارش قرار دهم كه از هر گونه سياستى دور باشد. حيات محمد(ص)را دوست داشتم و بدان مشغول بودم...كتابى كه در دسترس شما گذاشته مىشود تاريخ يك ظلمت و نور و سرگذشت يك شب طولانى است كه به يك صبح روشن تبديل مىشود». | ||
از 1320 تا 1329 رهنما مشاغل گوناگونى به عهده داشت:معاونت وزارت راه و فوائد عامه، معاونت نخست وزيرى و رياست راديو ايران.و در پايان جنگ جهانى دوم سفير ايران در فرانسه و سپس سفير ايران در لبنان و سوريه و اردن.از 1329 تا پايان عمر(1368) فقط به كار نويسندگى پرداخت. | از 1320 تا 1329 رهنما مشاغل گوناگونى به عهده داشت:معاونت وزارت راه و فوائد عامه، معاونت نخست وزيرى و رياست راديو ايران.و در پايان جنگ جهانى دوم سفير ايران در فرانسه و سپس سفير ايران در لبنان و سوريه و اردن.از 1329 تا پايان عمر(1368) فقط به كار نويسندگى پرداخت. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
دو سال پس از انتشار زندگانى امام حسين(ع)،در سال 1347 ترجمه و تفسير قرآن كريم را در چهار جلد منتشر ساخت.البته انديشه و نيت اين كار بزرگ را از مدتها پيش يعنى از سال 1312 داشت و چند سورۀ كوچك را ترجمه كرده بود.براى معرفى اين ترجمه و تفسير بهتر است مطالب خود نويسنده را در اينجا بياوريم: | دو سال پس از انتشار زندگانى امام حسين(ع)،در سال 1347 ترجمه و تفسير قرآن كريم را در چهار جلد منتشر ساخت.البته انديشه و نيت اين كار بزرگ را از مدتها پيش يعنى از سال 1312 داشت و چند سورۀ كوچك را ترجمه كرده بود.براى معرفى اين ترجمه و تفسير بهتر است مطالب خود نويسنده را در اينجا بياوريم: | ||
«ميل و آرزوى من هميشه اين بود كه ترجمهيى از قرآن فراهم كنم كه غير قابل فهم نباشد و در عين حال مىخواستم صرفا ترجمه به معنى هم نباشد كه قاب و قالب نورانى كلام خدا و طرز آيههاى درخشان قرآن،آن سبك مخصوص و بسيار درخشندهيى كه دارد،در عبارات و جملات فارسى از ميان برود.مىخواستم ترجمۀ قرآن كريم به زبان ساده بدون واژههاى نامرغوب(مراورا-مرمرا و مانند اينها) باشد و عبارات مبهم و پيچيده و غير قابل فهم يا دور از فهم در آن به كار نرفته باشد.مىخواستم جوابگوى پرسشهايى باشد كه براى هر خواننده هنگام خواندن متن قرآن دست مىدهد و ميل دارد آنها را بداند و بفهمد... علت نارسايى و ابهام ترجمههاى قرآن اين است كه اين ترجمهها اغلب يا تحت لفظى است يعنى در آن رعايت تركيب جملههاى فارسى نشده و به جاى هر كلام عربى معادل فارسى آن گذاشته شده است يا اينكه مترجمان نتوانستهاند عبارات و آيههاى آسمانى را با تمامى فصاحت و درخشندگى آن به فارسى برگردانند و به اين ترتيب آنچه به دست آمده ديگر قرآن نيست. فهم قرآن مجيد ساليان دراز در انحصار عدهيى انگشت شمار بود.مدتى دراز ترجمۀ آن را به فارسى يا نمىخواستند و يا نمىتوانستند.تا وقتى كه اين سد را مترجمان تفسير طبرى كه از بزرگترين علماى ماوراء النهر بودند شكستند و الحق از حيث ترجمۀ تحت لفظى بهترين ترجمه را با بهترين نثر تقديم جامعۀ فارسى زبانان كردند.ترجمۀ قرآن به فارسى متداول شد ولى چنان كه گفتم اين ترجمهها يا ترجمۀ تحت لفظى بود كه فهم آن دشوار مىنمود و يا ترجمه به معنا بود كه ديگر آن ترجمه عين قرآن | «ميل و آرزوى من هميشه اين بود كه ترجمهيى از قرآن فراهم كنم كه غير قابل فهم نباشد و در عين حال مىخواستم صرفا ترجمه به معنى هم نباشد كه قاب و قالب نورانى كلام خدا و طرز آيههاى درخشان قرآن،آن سبك مخصوص و بسيار درخشندهيى كه دارد،در عبارات و جملات فارسى از ميان برود.مىخواستم ترجمۀ قرآن كريم به زبان ساده بدون واژههاى نامرغوب(مراورا-مرمرا و مانند اينها) باشد و عبارات مبهم و پيچيده و غير قابل فهم يا دور از فهم در آن به كار نرفته باشد.مىخواستم جوابگوى پرسشهايى باشد كه براى هر خواننده هنگام خواندن متن قرآن دست مىدهد و ميل دارد آنها را بداند و بفهمد... علت نارسايى و ابهام ترجمههاى قرآن اين است كه اين ترجمهها اغلب يا تحت لفظى است يعنى در آن رعايت تركيب جملههاى فارسى نشده و به جاى هر كلام عربى معادل فارسى آن گذاشته شده است يا اينكه مترجمان نتوانستهاند عبارات و آيههاى آسمانى را با تمامى فصاحت و درخشندگى آن به فارسى برگردانند و به اين ترتيب آنچه به دست آمده ديگر قرآن نيست. فهم قرآن مجيد ساليان دراز در انحصار عدهيى انگشت شمار بود.مدتى دراز ترجمۀ آن را به فارسى يا نمىخواستند و يا نمىتوانستند.تا وقتى كه اين سد را مترجمان تفسير طبرى كه از بزرگترين علماى ماوراء النهر بودند شكستند و الحق از حيث ترجمۀ تحت لفظى بهترين ترجمه را با بهترين نثر تقديم جامعۀ فارسى زبانان كردند.ترجمۀ قرآن به فارسى متداول شد ولى چنان كه گفتم اين ترجمهها يا ترجمۀ تحت لفظى بود كه فهم آن دشوار مىنمود و يا ترجمه به معنا بود كه ديگر آن ترجمه عين قرآن نبود، بلكه معناى قرآن بود». | ||
در سالهاى آخر به تصحيح ترجمه و تفسير قرآن كريم مىپرداخت و در نظر داشت جلد ديگرى بر آن بيافزايد و متون عرفانى در ارتباط با قرآن را معرفى كند. هم چنين نگارش كتابى دربارۀ زندگانى امام رضا(ع) را آغاز كرده بود. | در سالهاى آخر به تصحيح ترجمه و تفسير قرآن كريم مىپرداخت و در نظر داشت جلد ديگرى بر آن بيافزايد و متون عرفانى در ارتباط با قرآن را معرفى كند. هم چنين نگارش كتابى دربارۀ زندگانى امام رضا(ع) را آغاز كرده بود. |
ویرایش