۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' .' به '. ') |
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
سرگشتگى و تلاطم روحى جلال، از خلال نوشتههايش، رخ مىنمايد و ترديدها و يقينهاى او را، به خوبى هويدا مىكند. | سرگشتگى و تلاطم روحى جلال، از خلال نوشتههايش، رخ مىنمايد و ترديدها و يقينهاى او را، به خوبى هويدا مىكند. | ||
هشت روز پس از ورود به فرانسه، ترجيح مىدهد برنامه سفر پژوهشىاش تغيير كند و به جاى آلمان و هلند، روزهاى بيشترى در فرانسه بماند: «ديگر اين كه، با حضرات يونسكو، گپى زدهام كه چه طور است، آلمان و هلند را از سر راهم بردارند. كه زبانشان را نمىدانم. و به جايش پاريس بمانم. .. و الخ. | هشت روز پس از ورود به فرانسه، ترجيح مىدهد برنامه سفر پژوهشىاش تغيير كند و به جاى آلمان و هلند، روزهاى بيشترى در فرانسه بماند: «ديگر اين كه، با حضرات يونسكو، گپى زدهام كه چه طور است، آلمان و هلند را از سر راهم بردارند. كه زبانشان را نمىدانم. و به جايش پاريس بمانم... و الخ. | ||
ولى گمان نمىكنم آن چه از عرش اعلاى كاغذبازى يونسكو صادر شده، عوض كردنى باشد.» | ولى گمان نمىكنم آن چه از عرش اعلاى كاغذبازى يونسكو صادر شده، عوض كردنى باشد.» | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
در حالى كه شانزده روز بعد، «دوشنبه 30 مهر 1341»، به نشانى دوستانش - كه مقيم آلمان هستند - دو نامه مىفرستد و ورود زود هنگامش به آلمان را، به آگاهىشان مىرساند: «ديگر اين كه امروز كاغذى فرستادم براى فرشيد. برلن شرقى. در جواب كاغذى كه فرستاده بود، تهران و عيال پست كرده بود اين جا. و يكى هم براى آرامش دوستدار - كلن - كه مواظب دختر داريوش باشد كه آمده آلمان، به درس خواندن. و در حقيقت براى اين كه خبر بد بهشان بدهم كه به زودى خراب خواهم شد سرشان و از اين قبيل. كلن، يك گوتيك حسابى دارد كه از جنگ سالم در رفته. بايد ديدش.» | در حالى كه شانزده روز بعد، «دوشنبه 30 مهر 1341»، به نشانى دوستانش - كه مقيم آلمان هستند - دو نامه مىفرستد و ورود زود هنگامش به آلمان را، به آگاهىشان مىرساند: «ديگر اين كه امروز كاغذى فرستادم براى فرشيد. برلن شرقى. در جواب كاغذى كه فرستاده بود، تهران و عيال پست كرده بود اين جا. و يكى هم براى آرامش دوستدار - كلن - كه مواظب دختر داريوش باشد كه آمده آلمان، به درس خواندن. و در حقيقت براى اين كه خبر بد بهشان بدهم كه به زودى خراب خواهم شد سرشان و از اين قبيل. كلن، يك گوتيك حسابى دارد كه از جنگ سالم در رفته. بايد ديدش.» | ||
هم چنين در واپسين روز اقامت در فرانسه، وقتى كه با پاكدامن «به ديدن نمايشى از" برشت"، «در تئاتر ملّى عوامانه، T. N. P، كه توى قصر "شايو" است» مىرود،. .. به اين فكر مىافتد كه در آلمان، درباره استنباط آلمانىها از نمايشنامههاى برشت، پرس و جو كند و در صورت امكان، به ملاقات هم سر برشت هم برود: | هم چنين در واپسين روز اقامت در فرانسه، وقتى كه با پاكدامن «به ديدن نمايشى از" برشت"، «در تئاتر ملّى عوامانه، T. N. P، كه توى قصر "شايو" است» مىرود،... به اين فكر مىافتد كه در آلمان، درباره استنباط آلمانىها از نمايشنامههاى برشت، پرس و جو كند و در صورت امكان، به ملاقات هم سر برشت هم برود: | ||
«به نظر من، "برشت" را بيشتر فرانسوىها علم كردهاند. وقتى "كتاب ماه" داير بود، ورقى به كارش زدهام. دورهاش را فرّخ غفّارى بهم قرض داد؛ امّا چنگى به دلم نزد. مايه شعرش بيشتر است تا نمايش. و تنها اصالتش، توجّه به چين و ماچين است. و آن نمايشى كه لنين و استالين و مائو و ديگران را تحريف مىكند. اسمش چه بود؟ يادم نيست. تا ببينيم در خود آلمان ازش چه برداشتى دارند. كه هر پيغمبرى را در زادگاهش كه شناختند، كارش سكّه است. شنيدهام زنش، در برلن شرقى، تئاترى را اداره مىكند. اگر شد، سرى خواهم زد.» | «به نظر من، "برشت" را بيشتر فرانسوىها علم كردهاند. وقتى "كتاب ماه" داير بود، ورقى به كارش زدهام. دورهاش را فرّخ غفّارى بهم قرض داد؛ امّا چنگى به دلم نزد. مايه شعرش بيشتر است تا نمايش. و تنها اصالتش، توجّه به چين و ماچين است. و آن نمايشى كه لنين و استالين و مائو و ديگران را تحريف مىكند. اسمش چه بود؟ يادم نيست. تا ببينيم در خود آلمان ازش چه برداشتى دارند. كه هر پيغمبرى را در زادگاهش كه شناختند، كارش سكّه است. شنيدهام زنش، در برلن شرقى، تئاترى را اداره مىكند. اگر شد، سرى خواهم زد.» | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
جلال در ژنو، به ديدار محمّدعلى جمالزاده مىشتابد و در انتهاى سفرنامهاش، شرحى جذّاب و خواندنى، از ملاقاتشان ارائه مىدهد: «با جهانبگلو ناهار خوردم و راه افتادم سراغ جمالزاده. صبح، از كافهاى كه اباطيل قبلى را در آن يادداشت كردم، تلفنى زده بودم به حضرت و سلام و عليك و كه:" مىخواهم خدمت برسم."» | جلال در ژنو، به ديدار محمّدعلى جمالزاده مىشتابد و در انتهاى سفرنامهاش، شرحى جذّاب و خواندنى، از ملاقاتشان ارائه مىدهد: «با جهانبگلو ناهار خوردم و راه افتادم سراغ جمالزاده. صبح، از كافهاى كه اباطيل قبلى را در آن يادداشت كردم، تلفنى زده بودم به حضرت و سلام و عليك و كه:" مىخواهم خدمت برسم."» | ||
در حين مطالعه كتاب، به اسامى گروه كثيرى از نقّاشان، فيلم سازان، سياستمداران، نويسندگان،. .. و هنرمندان فرانسوى، انگليسى، آلمانى، امريكايى، روسى،. .. و ايتاليايى، با نامهاى انبوهى از اماكن تاريخى، تفريحگاهها، رستورانها، موزهها، خيابانها،. .. و كوچهها و پس كوچههاى فرانسه، به خصوص پاريس، مواجه خواهيم شد كه اگر دانش اجتماعى وسيعى نداشته باشيم، و اگر جغرافياى فرانسه و نقشه عمومى پاريس را نشناسيم،. .. مسلّما ارتباط معنوى و فكرى چندان مناسبى، با اثر آلاحمد، و با خود او، برقرار نخواهيم كرد. | در حين مطالعه كتاب، به اسامى گروه كثيرى از نقّاشان، فيلم سازان، سياستمداران، نويسندگان،... و هنرمندان فرانسوى، انگليسى، آلمانى، امريكايى، روسى،... و ايتاليايى، با نامهاى انبوهى از اماكن تاريخى، تفريحگاهها، رستورانها، موزهها، خيابانها،... و كوچهها و پس كوچههاى فرانسه، به خصوص پاريس، مواجه خواهيم شد كه اگر دانش اجتماعى وسيعى نداشته باشيم، و اگر جغرافياى فرانسه و نقشه عمومى پاريس را نشناسيم،... مسلّما ارتباط معنوى و فكرى چندان مناسبى، با اثر آلاحمد، و با خود او، برقرار نخواهيم كرد. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش