پرش به محتوا

واقدی، محمد بن عمر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۵۹: خط ۵۹:
ابن سعد نوشته است:«واقدى از رقّه شام به بغداد برگشت و همانجا مقيم شد تا اينكه مأمون از خراسان برگشت و او را قاضى منطقۀ عسكر مهدى كرد،كه در بخش شرقى بغداد است.  
ابن سعد نوشته است:«واقدى از رقّه شام به بغداد برگشت و همانجا مقيم شد تا اينكه مأمون از خراسان برگشت و او را قاضى منطقۀ عسكر مهدى كرد،كه در بخش شرقى بغداد است.  


[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]] از قول [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] نقل مى‌كند كه واقدى به هنگام مرگ در بخش غربى بغداد قاضى بوده است. ولى هورووتس اين گفتار را رد كرده و آن را مستند به اشتباه [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]]،در كيفيت معنى عبارت [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] دانسته است،مى‌گويد:عبارت [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] چنين است:«واقدى در سال 207 درگذشت و محمد بن سماعه تميمى بر او نماز گزارد و او قاضى منطقۀ غربى بغداد بود.»-كه در اين جا منظور بيان سمت و منصب محمد بن سماعه است نه واقدى.  
[[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]] از قول [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] نقل مى‌كند كه واقدى به هنگام مرگ در بخش غربى بغداد قاضى بوده است. ولى هورووتس اين گفتار را رد كرده و آن را مستند به اشتباه [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلّكان]]،در كيفيت معنى عبارت [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] دانسته است،مى‌گويد:عبارت [[ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم|ابن قتيبه]] چنين است:«واقدى در سال 207 درگذشت و محمد بن سماعه تميمى بر او نماز گزارد و او قاضى منطقۀ غربى بغداد بود.»-كه در اين جا منظور بيان سمت و منصب محمد بن سماعه است نه واقدى.  


ظاهرا در اينكه واقدى هنگام مرگ قاضى ناحيۀ شرقى بغداد بوده است شكى نيست،ولى پيش از آنكه مأمون او را به سمت قضاوت ناحيۀ شرقى منصوب كند،در ناحيۀ غربى سكونت داشته است و بسيارى از مصادر اين موضوع را تصريح كرده‌اند. هنگامى كه واقدى از جانب غربى بغداد به جانب شرقى آن مى‌كوچيد كتابهايش را در يكصد و بيست بستۀ سنگين حمل كرد.  
ظاهرا در اينكه واقدى هنگام مرگ قاضى ناحيۀ شرقى بغداد بوده است شكى نيست،ولى پيش از آنكه مأمون او را به سمت قضاوت ناحيۀ شرقى منصوب كند،در ناحيۀ غربى سكونت داشته است و بسيارى از مصادر اين موضوع را تصريح كرده‌اند. هنگامى كه واقدى از جانب غربى بغداد به جانب شرقى آن مى‌كوچيد كتابهايش را در يكصد و بيست بستۀ سنگين حمل كرد.  
خط ۱۸۹: خط ۱۸۹:
تنها نويسندۀ ديگرى كه با واقدى همزمان بوده و در طبقات تأليفى دارد هيثم بن عدى است. بدين جهت واقدى را از پيشگامان تأليف طبقات و از بنيان گذاران آن علم مى‌شمرند.دو كتاب فتوح الشام و فتوح العراق واقدى از ميان رفته‌اند و امروز به هيچيك از آن دو دسترسى نداريم.آنچه هم كه به نام فتوح الشام و فتوح العراق موجود است از او نيست چه تاريخ تأليف اينها پس از روزگار واقدى است.
تنها نويسندۀ ديگرى كه با واقدى همزمان بوده و در طبقات تأليفى دارد هيثم بن عدى است. بدين جهت واقدى را از پيشگامان تأليف طبقات و از بنيان گذاران آن علم مى‌شمرند.دو كتاب فتوح الشام و فتوح العراق واقدى از ميان رفته‌اند و امروز به هيچيك از آن دو دسترسى نداريم.آنچه هم كه به نام فتوح الشام و فتوح العراق موجود است از او نيست چه تاريخ تأليف اينها پس از روزگار واقدى است.


[[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذرى]] در كتاب [[فتوح البلدان]] خود مطالب زيادى از واقدى نقل مى‌كند و اين بدان جهت است كه او از شاگردان ابن سعد است،كه كاتب واقدى بوده است.
[[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذرى]] در كتاب [[فتوح البلدان]] خود مطالب زيادى از واقدى نقل مى‌كند و اين بدان جهت است كه او از شاگردان ابن سعد است،كه كاتب واقدى بوده است.


همچنين [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] هم از واقدى مطالب فراوانى را نقل كرده‌اند.[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] بسيارى از حوادث نيمۀ دوم قرن دوم هجرى را از واقدى نقل مى‌كند-غالبا حوادثى كه در دورۀ زندگى واقدى اتفاق افتاده است. [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] هم قضاياى تاريخى سال 64 ه.ق.را از قول واقدى نقل مى‌كند.
همچنين [[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] و [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] هم از واقدى مطالب فراوانى را نقل كرده‌اند.[[طبری آملی، محمد بن جریر|طبرى]] بسيارى از حوادث نيمۀ دوم قرن دوم هجرى را از واقدى نقل مى‌كند-غالبا حوادثى كه در دورۀ زندگى واقدى اتفاق افتاده است. [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] هم قضاياى تاريخى سال 64 ه.ق.را از قول واقدى نقل مى‌كند.
خط ۲۱۰: خط ۲۱۰:
اين نكته هم قابل ذكر است كه به ابن اسحاق هم تهمت گرايش به تشيع و قدرى بودن زده‌اند. و چنين به نظر مى‌رسد كه اتهام واقدى و ابن اسحاق در اين مورد ارتباطى به عقايد شخصى آن دو ندارد،بلكه اين اتهام از آنجا ناشى شده است كه آنها در كتابهاى خود پاره‌اى از اقوال و آراء شيعيان را بيان داشته‌اند.و اين دليل آن نيست كه معتقد به آن مطالب باشند،بلكه طبيعت نويسندگى در اين گونه تأليفات اقتضاى آن را دارد.
اين نكته هم قابل ذكر است كه به ابن اسحاق هم تهمت گرايش به تشيع و قدرى بودن زده‌اند. و چنين به نظر مى‌رسد كه اتهام واقدى و ابن اسحاق در اين مورد ارتباطى به عقايد شخصى آن دو ندارد،بلكه اين اتهام از آنجا ناشى شده است كه آنها در كتابهاى خود پاره‌اى از اقوال و آراء شيعيان را بيان داشته‌اند.و اين دليل آن نيست كه معتقد به آن مطالب باشند،بلكه طبيعت نويسندگى در اين گونه تأليفات اقتضاى آن را دارد.


شايد يكى از دلائل اينكه واقدى را شيعه وصف كرده‌اند مربوط به بعضى از مسائل مذكور در كتاب او باشد.مثلا گاهى اسامى گروهى از صحابه را ذكر كرده است كه نام خلفاى راشدين هم ميان آنهاست،و چنانكه بايد و شايد حق ايشان را ادا نكرده است.به عنوان مثال،در نسخۀ خطى كه ما آنرا اصل قرار داديم،فهرستى در مورد نام اشخاصى كه در جنگ احد،از پيش پيامبر(ص)گريخته‌اند،مى‌بينيم كه چنين آغاز مى‌شود:«از جملۀ كسانى كه گريخته‌اند فلان است و حارث بن حاطب،ثعبلة بن حاطب،سواد بن غزيه،سعد بن عثمان،عقبة بن عثمان،خارجة بن عامر-كه تا ملل(نام جايى است)فرار كرد-اوس بن قيظى و گروهى از بنى حارثه.»در صورتيكه همين عبارت را در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد مى‌بينيم كه بجاى كلمۀ فلان،عمر و عثمان آمده است.و [[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذرى]] هم اين عبارت را از واقدى فقط با ذكر كلمه عثمان نقل كرده و نام عمر در آن نيست.ظاهرا چنين است كه در نسخه خطى اصلى واقدى عمر و عثمان يا يكى از آن دو را ذكر كرده و از گريختگان روز احد دانسته بوده است،اما كسى كه نسخه را رونويسى كرده،اين مسأله را در مورد عمر و عثمان يا هر يك از ايشان نپذيرفته و آنرا به كلمۀ«فلان»تغيير داده است.و چون متن اصلى و نسخه صحيح واقدى به دست شيعه افتاده است،اين اخبار مربوط به عمر و عثمان را خوانده‌اند و به طور قطع او را شيعه پنداشته‌اند.طبق اين دلائل،نظريه و عبارات ابن نديم در مورد تشيع واقدى سست به نظر مى‌رسد و هيچ دليل قطعى بر تشيع واقدى نيست.و بايد در جستجوى دلايل ديگرى بود،و بويژه بايد از مطالب صريح خود واقدى استمداد طلبيد.
شايد يكى از دلائل اينكه واقدى را شيعه وصف كرده‌اند مربوط به بعضى از مسائل مذكور در كتاب او باشد.مثلا گاهى اسامى گروهى از صحابه را ذكر كرده است كه نام خلفاى راشدين هم ميان آنهاست،و چنانكه بايد و شايد حق ايشان را ادا نكرده است.به عنوان مثال،در نسخۀ خطى كه ما آنرا اصل قرار داديم،فهرستى در مورد نام اشخاصى كه در جنگ احد،از پيش پيامبر(ص)گريخته‌اند،مى‌بينيم كه چنين آغاز مى‌شود:«از جملۀ كسانى كه گريخته‌اند فلان است و حارث بن حاطب،ثعبلة بن حاطب،سواد بن غزيه،سعد بن عثمان،عقبة بن عثمان،خارجة بن عامر-كه تا ملل(نام جايى است)فرار كرد-اوس بن قيظى و گروهى از بنى حارثه.»در صورتيكه همين عبارت را در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد مى‌بينيم كه بجاى كلمۀ فلان،عمر و عثمان آمده است.و [[بلاذری، احمد بن یحیی|بلاذرى]] هم اين عبارت را از واقدى فقط با ذكر كلمه عثمان نقل كرده و نام عمر در آن نيست.ظاهرا چنين است كه در نسخه خطى اصلى واقدى عمر و عثمان يا يكى از آن دو را ذكر كرده و از گريختگان روز احد دانسته بوده است،اما كسى كه نسخه را رونويسى كرده،اين مسأله را در مورد عمر و عثمان يا هر يك از ايشان نپذيرفته و آنرا به كلمۀ«فلان»تغيير داده است.و چون متن اصلى و نسخه صحيح واقدى به دست شيعه افتاده است،اين اخبار مربوط به عمر و عثمان را خوانده‌اند و به طور قطع او را شيعه پنداشته‌اند.طبق اين دلائل،نظريه و عبارات ابن نديم در مورد تشيع واقدى سست به نظر مى‌رسد و هيچ دليل قطعى بر تشيع واقدى نيست.و بايد در جستجوى دلايل ديگرى بود،و بويژه بايد از مطالب صريح خود واقدى استمداد طلبيد.


مقدمه مارسدن جونز بر مغازى واقدى
مقدمه مارسدن جونز بر مغازى واقدى
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش