۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ']] ،' به ']]،') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
'''رسائل قيصرى'''، به زبان عربى، مجموعهاى است مشتمل بر چهار رسالهى عرفانى كه سهتاى آنها توسط عارف بارع، داود بن محمود قيصرى و يكى از آنها، توسط آقا محمد رضا قمشهاى به رشتهى تحرير درآمده است. | |||
== ساختار == | == ساختار == | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
اين مجموعه، مشتمل است بر سه رساله از قيصرى و يك رساله از آقا محمد رضا قمشهاى با نامهاى: | اين مجموعه، مشتمل است بر سه رساله از قيصرى و يك رساله از آقا محمد رضا قمشهاى با نامهاى: | ||
#التوحيد و النبوة و الولاية: اين رساله، شامل يك مقدمه دو فصلى، سه مقصد و يك خاتمه است. | |||
#اساس الوحدانية: اين رساله، مشتمل بر چهار فصل است. | |||
#تحقيق در مباحث ولايت كليه: اين رساله، حواشى فارسى آقا محمد رضا قمشهاى بر فص شيثى«فصوص الحكم» است. | |||
#نهاية البيان فى دراية الزمان: اين رساله، مشتمل بر چهار فصل است و با حواشى فارسى [[آشتیانی، جلالالدین|سيد جلال الدين آشتيانى]] همراه است. | |||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
#التوحيد و النبوة و الولاية: پارهاى از مباحث مطرح شده در اين رساله، چنين است: | |||
#:موضوع عرفان، ذات احديت و نعوت ازليه و صفات سرمديه وى است و مسائل آن، كيفيت صدور كثرت از ذات احديت و رجوعش به آن و بيان مظاهر اسماى الهيه و نعوت ربانيه و كيفيت رجوع اهل الله بهسوى او و...مىباشد. | |||
موضوع عرفان، ذات احديت و نعوت ازليه و صفات سرمديه وى است و مسائل آن، كيفيت صدور كثرت از ذات احديت و رجوعش به آن و بيان مظاهر اسماى الهيه و نعوت ربانيه و كيفيت رجوع اهل الله بهسوى او و...مىباشد. | #:ذات الهى، وقتى من حيث هى هى در نظر گرفته شود، حقيقة الحقايق خوانده مىشود و زمانى كه مجرد از صفات زائده اعتبار شود، واژه احديت و عماء در باره آن به كار مىرود. | ||
#:بيان دلايل بر جود او و اينكه او محض حقيقت وجود است و جز او، همگى، تجليات و شئون و اطوار وى مىباشند و جواهر، مظاهر ذات او و اعراض، مظاهر صفات وى هستند. | |||
ذات الهى، وقتى من حيث هى هى در نظر گرفته شود، حقيقة الحقايق خوانده مىشود و زمانى كه مجرد از صفات زائده اعتبار شود، واژه احديت و عماء در باره آن به كار مىرود. | #:عقل اول، نخستين قابلى است كه با اولين تجلى حق، به وجود خارجى متحقق شده است و اين فيض از جميع مظاهر واقع در سلسلهى طوليه عبور نموده تا به آخرين مرتبهى نازلهى وجود رسيده است. | ||
#:عرفا، اگرچه، عالم را بر حسب جزئيات، غير متناهى مىدانند، ولى اصول عوالم كليه و حضرات الهيه را در پنج حضرت، محصور و از آنها به حضرات خمس تعبير نمودهاند. | |||
بيان دلايل بر جود او و اينكه او محض حقيقت وجود است و جز او، همگى، تجليات و شئون و اطوار وى مىباشند و جواهر، مظاهر ذات او و اعراض، مظاهر صفات وى هستند. | #:عالم مثال، برزخ بين عالم اجسام و ارواح مجرده است و از آن، به خيال منفصل تعبير مىشود. | ||
#:رسيدن به خدا براى مردمان، جز از راه پيروى كردن از انبيا و اوليا ميسر نيست، چرا كه راهنمايى عقول بهسوى او، آنگونه كه دل، آرام شود و شك و ترديد از ميان برود نيست. | |||
عقل اول، نخستين قابلى است كه با اولين تجلى حق، به وجود خارجى متحقق شده است و اين فيض از جميع مظاهر واقع در سلسلهى طوليه عبور نموده تا به آخرين مرتبهى نازلهى وجود رسيده است. | #:ولايت، مأخوذ از ولى، به معنى قرب است و به همين جهت دوست را ولى مىگويند، چون به محب خود نزديك است و در اصطلاح، قرب حق است و آن، يا ولايت عامه است يا ولايت خاصه. ولايت عامه، براى هر كس به خدا ايمان داشته باشد و عمل صالح به جا آورد، حاصل مىشود، ولى ولايت خاصه، فناء ذاتى و صفاتى و افعالى در خداى تعالى است، پس ولى، فانى در خدا و قائم و ظاهر به اسماء و صفات الهى است. | ||
#اساس الوحدانية: اين رساله، وجيزهاى است در مبحث وحدت و كثرت بنا بر طريقه محققان و عظماى صوفيه كه در حد خود كمنظير است و در آن، در بارهى ماهيت وحدت و كثرت، اقسام وحدت، وحدت حق تعالى، حقيقت وحدات كونيه و نحوهى رجوع كثرات به وحدت حقه الهيه بحث مىشود. | |||
عرفا، اگرچه، عالم را بر حسب جزئيات، غير متناهى مىدانند، ولى اصول عوالم كليه و حضرات الهيه را در پنج حضرت، محصور و از آنها به حضرات خمس تعبير نمودهاند. | #نهاية البيان فى دراية الزمان: در اين رساله، از ماهيت و حقيقت زمان، وجود زمان و ازلى و ابدى بودن آن، انقسام زمان به آن و ساعت و يوم و غير اينها و بيان ايام كبار الهى و ربانى و صغار كونى بحث مىشود. | ||
عالم مثال، برزخ بين عالم اجسام و ارواح مجرده است و از آن، به خيال منفصل تعبير مىشود. | |||
رسيدن به خدا براى مردمان، جز از راه پيروى كردن از انبيا و اوليا ميسر نيست، چرا كه راهنمايى عقول بهسوى او، آنگونه كه دل، آرام شود و شك و ترديد از ميان برود نيست. | |||
ولايت، مأخوذ از ولى، به معنى قرب است و به همين جهت دوست را ولى مىگويند، چون به محب خود نزديك است و در اصطلاح، قرب حق است و آن، يا ولايت عامه است يا ولايت خاصه. ولايت عامه، براى هر كس به خدا ايمان داشته باشد و عمل صالح به جا آورد، حاصل مىشود، ولى ولايت خاصه، فناء ذاتى و صفاتى و افعالى در خداى تعالى است، پس ولى، فانى در خدا و قائم و ظاهر به اسماء و صفات الهى است. | |||
مرحوم آقا محمد رضا قمشهاى، در حواشى فارسى خود بر فص شيثى«فصوص الحكم»، در باب ولايت و مسئله ديگرى در خلافت، سخن محى الدين را تفسير و توجيه كرده و به قيصرى اشكال مىگيرد كه نظر استاد را درست نفهميده و جوانب را در نظر نگرفته است. وى، از كلمات محى الدين شواهدى را مىآورد كه خاتم ولايت مطلقه محمديه، به اعتبارى، شخص مقدس على بن ابى طالب(ع) و باب مدينهى آن حضرت و به اعتبارى، مهدى موعود در آخر الزمان است. | مرحوم آقا محمد رضا قمشهاى، در حواشى فارسى خود بر فص شيثى«فصوص الحكم»، در باب ولايت و مسئله ديگرى در خلافت، سخن محى الدين را تفسير و توجيه كرده و به قيصرى اشكال مىگيرد كه نظر استاد را درست نفهميده و جوانب را در نظر نگرفته است. وى، از كلمات محى الدين شواهدى را مىآورد كه خاتم ولايت مطلقه محمديه، به اعتبارى، شخص مقدس على بن ابى طالب(ع) و باب مدينهى آن حضرت و به اعتبارى، مهدى موعود در آخر الزمان است. |
ویرایش