نزل الأبرار بما صح من مناقب أهل‌بيت الأطهار علیهم‌السلام

    از ویکی‌نور
    نزل الأبرار بما صح من مناقب أهل‌بيت الأطهار
    نزل الأبرار بما صح من مناقب أهل‌بيت الأطهار علیهم‌السلام
    پدیدآورانبدخشانی، محمد بن معتمد (نویسنده) امینی، محمدهادی (مصحح)
    ناشرمکتبة الإمام أميرالمؤمنين علي عليه‌السلام العامة
    مکان نشرايران - اصفهان
    سال نشرمجلد1: 1403ق
    چاپ1
    زبانعربی
    تعداد جلد1
    نورلایبمطالعه و دانلود pdf

    نزل الأبرار بما صح من مناقب أهل‌بيت الأطهار، اثر محمد بن معتمد خان بدخشانی حارثی، کتابی است درباره احادیثی که پیرامون فضایل و مناقب اهل‌بیت(ع) روایت شده است.

    تحقیق و تصحیح کتاب توسط محمدهادی امینی صورت گرفته است.

    زبان و زمان نگارش

    کتاب به زبان عربی و در قرن دوازدهم هجری نوشته شده است.

    انگیزه نگارش

    نویسنده کتاب را به درخواست برخی از دوستان خویش مبنی بر نگارش کتابی ویژه مناقب اهل‌بیت(ع) که روایاتش از پیامبر(ص) رسیده و در آن به احادیث ضعیف و حسن تعرضی نشده باشد، به رشته تحریر درآورده است[۱]

    ساختار

    کتاب با دو مقدمه از محقق و مؤلف آغاز و مطالب در چهار باب و یک خاتمه (که خود دارای چهار باب است)، تنظیم شده است.

    گزارش محتوا

    در مقدمه محقق، زندگی‌نامه مختصری از نویسنده ارائه گردیده است[۲]

    نویسنده در مقدمه خود، ضمن اشاره به انگیزه نگارش کتاب، تحقیقی انجام داده است پیرامون معنای آل و اهل و بیان مصادیق اهل‌بیت(ع) و وجوب محبت آنان بر مؤمنان[۳]

    در باب نخست، با اشاره به این گفته نسائی و حاکم از احمد بن حنبل که: «درباره احدی از صحابه و یاران پیامبر(ص)، چنین احادیثی مستند و متقن که درباره فضایل و مناقب علی(ع) آمده است، نیامده» و نیز «آنچه درباره فضایل علی(ع) آمده، در مورد هیچ‌یک از صحابه نیامده است»، در دو قسم زیر، به بررسی روایاتی پرداخته شده که به بیان مناقب حضرت علی(ع) اختصاص یافته است: در قسم اول، به روایاتی پرداخته شده است که صحیح بوده و مورد اتفاق فریقین می‌باشد. از جمله این روایات، آن است که بخاری، مسلم و ترمذی از براء بن عازب نقل کرده‌اند که پیامبر(ص) به علی(ع) فرمود: «أنت مني و أنا منك»؛ «تو از من هستی و من از تو»[۴]

    در روایت دیگری چنین آمده است: «أخرج البخاري عن سعد بن عبيدة قال: جاء رجل إلى ابن عمر(رض)، فسأله عن علي فذكر محاسن علمه، قال: هو ذاك بيته أوسط‍‌ بيوت النبي(ص)، ثم قال: لعل ذاك يسوؤك. قال: أجل. قال: فأرغم الله بأنفك؛ انطلق فاجهد على جهدك»[۵]؛ «بخاری از سعد بن عبیده نقل کرده است که گفت: مردی نزد ابن عمر آمد و از علی(ع) سؤال کرد، او فضایل علی(ع) را برشمرد و گفت: علی دایره مرکزی علوم و از حکیم‌ترین و معتدل‌ترین خانواده پیامبر(ص) است. سپس گفت: ای مرد شاید از این حرف‌هایی که می‌زنم بدت بیاید. مرد گفت: بلی چنین است. ابن عمر گفت: خدا دماغ تو را به خاک بمالد؛ این تفکر را واگذار و سعی کن خودت را به علی نزدیک گردانی»[۶]

    در قسم دوم، به روایات اختلافی اشاره شده است که از جمله آنها، عبارتند از: «و أخرج عن أبي‌مریم، عن علي - كرم الله وجهه - قال: انطلقت أنا و النبي(ص)، حتى أتينا الكعبة؛ فقال لي رسول‌الله(ص): اجلس و صعد على منكبي، فنهضت به فرأى لي ضعفا؛ فنزل و جلس لي نبي الله(ص) و قال: اصعد منكبي؛ فصعدت على منكبيه. قال: فنهض لي، قال: فإنه تخيل إلي أني لو شئت لعلت أفق السماء، حتى صعدت على البيت و عليه تمثال صفر او نحاس فجعلت أزاوله عن يمينه و شماله و بين يديه و من خلفه، حتى اذا استمكنت منه، قال لي رسول‌الله(ص): اقذف به، فقذفت به فتكسر كما تتكسر القوارير ثم نزلت[۷]؛ «از ابومریم روایت شده است که علی(ع) فرمود: «من و رسول خدا(ص) حرکت کردیم تا به کعبه رسیدیم. حضرت خطاب به من فرمود: بنشین و از شانه‌های من بالا رفت. من او را حرکت دادم و او ناتوانی مرا احساس کرد؛ بنابراین فرود آمد و نشست و فرمود: از شانه‌های من بالا برو و من از شانه‌های او بالا رفتم و حضرت مرا بلند کرد... تااینکه بر خانه کعبه برآمدم و بت‌های مسی را که بر آن قرار گرفته بود، از همه اطراف آن جمع کردم و به فرمان رسول خدا(ص) به پایین پرتاب نمودم تا همگی خورد شدند، سپس از دوش حضرت پایین آمدم».

    در باب دوم نیز در دو قسم روایات صحیح و اختلافی، به بیان روایاتی پرداخته که به مناقب حضرت فاطمه(س) اشاره دارد. از جمله روایات صحیح، می‌توان به این روایت اشاره نمود: «أخرج البخاري و مسلم عن عائشة(رض)، قال: كنا أزواج رسول‌الله(ص) عنده، فأقبلت فاطمة ما تخفى مشيتها من مشية رسول‌الله(ص). فلما رآها قال: مرحبا یا بنتي ثم أجلسها ثم سارها فبكت بكاءا شديدا. فلما رأى حزنها، سارها الثانية فإذا هي ضحكت. فلما قام رسول‌الله(ص)، سألتها عما سارك؛ قال: ما كنت لأفشي على رسول‌الله(ص) سره. فلما توفي النبي، قلت: عزمت عليك بما لي عليك من الحق، لما أخبرتني؛ قالت: أما الآن فنعم؛ أما حين سارني في الأمر الأول، فإنه أخبرني أن جبرئيل كان یعارضني القرآن على كل سنة مرة و أنه عارضني به العام مرتين و لا أرى الأجل إلا قد اقترب، فألقى الله و اصبري؛ فإني نعم السلف أنا لك، فبكيت؛ فلما رأى جزعي سار في الثانية، قال: يا فاطمة أ لا ترضين أن تكوني سيدة نساء أهل الجنة»[۸]؛ «بخاری و مسلم از عایشه نقل کرده‌اند که گفت: ما زنان پیامبر(ص) پیرامون پیامبر(ص) نشسته بودیم که فاطمه(س) وارد شد. وقتی رسول خدا(ص) او را دید فرمود: دخترم خوش آمدی. سپس او را نشاند و رازی نهان با وی گفت؛ پس فاطمه(س) گریه شدیدی نمود. پیامبر(ص) سخت متأثر گردید، بعد حضرت چیزی به فاطمه فرمود و او متبسم شد. بعدا جهت گریه و خنده فاطمه(س) را پرسیدم. فاطمه(س) آنچه را میان او و پدرش رفته بود فاش نکرد، ولی پس از رحلت پیامبر(ص) به او گفتم: فاطمه(س) از آنچه که میان تو و پدرت گذشته برایم می‌گویی؟ فرمود: الان خوب فرصتی است؛ اما بار نخست که با پیامبر(ص) ملاقات نمودم، حضرت فرمود: جبرئیل سالی یک بار قرآن را بر من می‌خواند، ولی امسال دو مرتبه خوانده است و این را نمی‌بینم مگر اینکه مرگم نزدیک شده و زود است که حضرت حق را ملاقات کنم و تو باید صبر کنی؛ بدین جهت گریه کردم. وقتی جزع مرا دید، فرمود: ای فاطمه(س) آیا راضی نیستی که سیده زنان بهشت باشی؛ بدین جهت خندیدم»[۹]

    از جمله روایات قسم دوم، می‌توان به حدیث زیر اشاره نمود: «أخرج الحاكم و ابن عساكر عن جابر(رض) أن النبي(ص) قال: إن لكل نبي أب عصبة ينتمون إليها إلا ولد فاطمة فأنا وليهم و أنا عصبتهم و هم عترتي خلقوا من طيني[۱۰]؛ «حاکم و ابن عساکر از جابر نقل کرده‌اند که پیامبر(ص) فرمود: برای هر نبی، پدر اصل و ریشه اوست که به آن نسبت می‌دهند، اما فرزندان فاطمه ریشه و نسبشان من هستم و ایشان عترت من هستند که از طینت و سرشت من خلق شده‌اند»[۱۱]

    در باب سوم، در دو قسم، به روایاتی پرداخته شده که در مناقب سبطین(ع) می‌باشد. در این فصل، 24 حدیث آورده شده که 8 حدیث نخست، مشترک میان امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بوده و 11 حدیث بعد، ویژه امام حسن(ع) و 5 حدیث اخیر، درباره امام حسین(ع) می‌باشد که به‌عنوان نمونه، به یک مورد از روایات مشترک، اشاره می‌شود: «أخرج الطبراني، الضياء، عن أبي‌أيوب(رض)، قال: دخلت على رسول‌الله(ص) و الحسن و الحسين يلعبان بين يديه؛ فقلت: أ تحبهما؟ يا رسول‌الله(ص)، قال: و كيف لا أحبهما و هما ريحانتای من الدنيا؟ أشمهم»[۱۲]؛ «طبرانی و ضیا از ابوایوب نقل کرده‌اند که گفت: در حالی وارد بر رسول خدا(ص) شدم که حسن و حسین(ع) پیش روی ایشان با هم بازی می‌کردند. عرض کردم: آیا این دو را دوست داری؟ فرمودند: چگونه اینها را دوست نداشته باشم درحالی‌که هر دو گل‌های خوشبوی من در دنیا هستند و به همین دلیل آن دو را می‌بویم و می‌بوسم»[۱۳]

    در باب آخر، روایات و احادیثی آمده است که در فضیلت آل عبا(ع) می‌باشد که از جمله آن‌ها روایتی است که به نزول آیه تطهیر در منزل ام‌سلمه دلالت دارد[۱۴]

    خاتمه خود دارای چهار باب بوده و در آن به ترتیب، به بیان زندگی‌نامه مختصری از امام على(ع)، حضرت زهرا(س) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، پرداخته شده است[۱۵]

    وضعیت کتاب

    فهارس کتاب در انتهای آن آمده که به ترتیب عبارتند از فهرست آیات؛ روایات؛ منابع مورد استفاده محقق و فهرست مطالب.

    در پاورقی‌ها علاوه بر ذکر منابع[۱۶]، به توضیح برخی از مطالب متن پرداخته شده است[۱۷]

    این کتاب توسط سیدحسن احمدی‌نژاد بلخی، با عنوان «حدیث ابرار از منظر اهل سنت در مدح اهل‌بیت اطهار(ع)» به زبان فارسی ترجمه شده است.

    پانویس

    1. ر.ک: مقدمه مؤلف، ص27
    2. مقدمه نخست، ص7-23
    3. ر.ک: مقدمه مؤلف، ص27-30
    4. ر.ک: متن کتاب، ص37-38
    5. همان، ص39
    6. ر.ک: بدخشانی حارثی، محمد بن معتمد خان، ص25
    7. متن کتاب، ص65
    8. متن کتاب، ص85
    9. ر.ک: بدخشانی حارثی، محمد بن معتمد خان، ص70-71
    10. متن کتاب، ص86
    11. ر.ک: بدخشانی حارثی، محمد بن معتمد خان، ص72
    12. متن کتاب، ص91-92
    13. ر.ک: بدخشانی حارثی، محمد بن معتمد خان، ص77-78
    14. متن کتاب، ص103
    15. همان، ص111-148
    16. ر.ک: پاورقی، ص28
    17. ر.ک: همان، ص30

    منابع مقاله

    1. مقدمه و متن کتاب.
    2. بدخشانی حارثی، محمد بن معتمد خان، «حدیث ابرار از منظر اهل سنت در مدح اهل‌بیت اطهار(ع)»، ترجمه سیدحسن احمدی‌نژاد بلخی، نشر هدی، قم، 1388.

    وابسته‌ها