نام‌ها و یادها: تحشیه‌ای بر آدم‌ها و کتاب‌ها

    از ویکی‌نور
    نام‌ها و یادها: تحشیه‌ای بر آدم‌ها و کتاب‌ها
    نام‌ها و یادها: تحشیه‌ای بر آدم‌ها و کتاب‌ها
    پدیدآورانعلیخواه، ناصر (نویسنده) علیخواه، مونا (محقق)
    ناشرسولار
    مکان نشرتهران
    سال نشر۱۴۰۲ش
    شابک6ـ91ـ6398ـ622ـ978
    کد کنگره

    نام‌ها و یادها: تحشیه‌ای بر آدم‌ها و کتاب‌ها تألیف ناصر علیخواه به کوشش مونا علیخواه؛ علیخواه در این كتاب، تحشیه‌هایی بر مهم‌ترین آدم‌ها و كتاب‌های زندگی‌اش زده و با هر حاشیه‌نویسی، خواننده را دعوت می‌كند به بازخوانی و بازاندیشی در خویش، دیگری و هستی.

    ساختار

    کتاب از دو بخش "از آدمها" و "از کتابها" تشکیل شده است. فهرست مطالب کتاب عبارت است از: در جستجوی زمانی برای زندگی دوباره/ ناصر علیخواه

    دیدن از چشم پدر/ مونا علیخواه

    • از آدم‌ها:

    منوچهر آتشی، مفتون بردخونی، مدینه علیخواه، به یاد امین، دکتر محمد مصدق، فایز دشتی، منیرو روانی‌پور، حضرت مولانا، محمدرضا شجریان، حافظ شیرین‌سخن، هوشنگ ابتهاج، کوروش بزرگ، ملک‌الشعرای بهار، محمدعلی فروغی، ستارخان، امیرکبیر، صادق هدایت، باستانی پاریزی، علی‌اکبر دهخدا، فریدون مشیری، غلامحسین یوسفی، نجف دریابندری، عباس میرزا، مهاتما گاندی، علی دشتی، پروین اعتصامی، فردوسی بزرگ، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، ایرج نبی‌پور، علی دهباشی، مریم میرزاخانی، نیما یوشیج، صادق چوبک، عمر خیام، عطار نیشابوری، رئیسعلی دلواری

    • از کتاب‌ها:

    گلستان سعدی، هشت کتاب، ایران، سرزمین جاویدان، قصه‌های مجید، هزارویک‌شب، کلیله و دمنه، دو قرن سکوت، خمسۀ نظامی، تاریخ بیهقی، چهار شاعر آزادی، سووشون، کلیدر، دایی‌جان ناپلئون، قلعۀ حیوانات، افسانه‌های ایرانی

    گزاش محتوا

    ناصر علیخواه (متولد ۱۳۱۸) شاگردِ منوچهر آتشی بود. این دوستی «شاگرد ـ استادی» تا زمانِ درگذشتِ آتشی در سال ۱۳۸۴ ادامه داشت. نامه‌نگاری‌های این دو از همان زمانِ دانش‌آموزی (دهه‌ سی)، نشان‌دهنده‌ عمقِ این دوستی است. شاید همین‌ها موجب شد تا علیخواه در كنار معلمی (درست مثل آموزگارش منوچهر آتشی) به نوشتن روی بیاورد؛ نخستین یادداشتِ علیخواه درباره‌ فقر بود كه در مجله‌ «خوشه» آن زمان منتشر شد. پس از آن علیخواه كم‌وبیش می‌نوشت و این نوشتن را در دورانِ بازنشستگی به شكلِ جدی‌تر ادامه داد كه حاصلِ آن چند كتاب بود.

    این کتاب، تاریخِ زیسته‌ هشتادوچهارساله‌ ناصر علیخواه، این آموزگار و نویسنده‌ است؛ علیخواه در این كتاب، تحشیه‌هایی بر مهم‌ترین آدم‌ها و كتاب‌های زندگی‌اش زده و با هر حاشیه‌نویسی، خواننده را دعوت می‌كند به بازخوانی و بازاندیشی در خویش، دیگری و هستی. همان‌طور كه در مقدمه كتاب نوشته است: «یادِ بعضی نفرات، روشنم می‌دارد؛ این یادهای روشنِ به قولِ نیما یوشیج، برای من در هیئت آدم‌ها و كتاب تصویر می‌شود؛ هر آدم و كتاب در دلِ خود قصه‌ای دارد؛ و هر قصه‌ با خود نگاه و حرف و اندیشه‌ای تازه، كه دریچه‌ای جدید برای ما رو به دنیا باز می‌كند، برای یك زندگی بهتر و زیباتر... از این روی است كه می‌توان گفت حیاتِ مردانِ نامی، می‌آموزدمان كه سربلند و شكوهمند زندگی كنیم؛ چراكه شجاعت و جسارت خلاقیتی است كه جان‌مایه‌ آدم‌های خاص است، برای آفرینشی نو ...».

    کتاب در دو بخش سامان یافته است؛ بخش نخست یادداشت‌هایی که نویسنده دربارۀ افراد مختلف نوشته است؛ افرادی چون منوچهر آتشی، مفتون بردخوانی، مدینه علیخواه، محمد مصدق، فایز دشتی، منیرو روانی‌پور، حافظ، مولانا و .... . در بخش دوم یادداشت‌هایی دربارۀ کتاب‌های مختلف از جمله قصه‌های مجید، کلیله و دمنه، هزارو‌یک‌شب، کلیدر، سووشون و .... آمده است.

    در یادداشت نویسنده دربارۀ فایز دشتی آمده است: «فایز با دوبیتی‌هایش در زندگی روزمرۀ جنوب جای دارد. برای من که مرگ عزیزانم از جمله فرزندم امین را از نزدیک دیدم، فایز سنگ صبور خوبی بوده است. او درد و تنهایی را به‌خوبی می‌شناسد، می‌فهمد و با کلماتش آن را می‌سراید تا تسکین یابد و دیگران نیز با خواندنش مرهمی بر زخم خویش بگذارند» (ص 43).

    علیخواه دربارۀ صادق هدایت نوشته است: «هدایت چهرۀ روشنفکر ایرانی در تمام اعصار است. او نیز به مانند نیما که در شعر انقلاب کرد، در داستان انقلاب کرد و تعریفی نو به انسان ایرانی دارد. همین تعریف جدید تجددخواهانۀ انسان ایرانی است که هدایت را برای من عزیز می‌دارد. او برای من دو شخصیت بزرگ دارد: یکی شخصیت‌های خلق‌شده‌اش در داستان‌ها و دیگری شخصیت خودش در ذهنیت استبدادی انسان ایرانی. همۀ اینها برای من، صادق هدایتی ساخته که بخشی از آن را در زندگی خودم دیدم و زیستم» (ص 80).

    او دربارۀ رمان «کلیدر» محمود دولت‌آبادی می‌نویسد: «کلیدر سرگذشت بخش فرودست مردم ایران در تاریخ است: رمانی که بیشتر در شب می‌گذرد و همواره می‌توان شب را در آن ـ حتی در روزهایش ـ احساس کرد. کلیدر داستان غم و بی‌خودی و اندوه مذلت انسان ایرانی است که او را به خشم و خشونت وا می‌دارد و چنین است که مظلوم، اسطوره می‌شود و برایش افسانه‌ها می‌سازند؛ گل‌محمد، فریدون می‌شود، سیاوش می‌شود، رستم دستان می‌شود و داستانی که سینه به سینه نقل می‌شود ...» (ص 195).[۱]

    پانويس


    منابع مقاله

    کتابخانه تخصصی ادبیات

    وابسته‌ها