منقبت الجواهر: در شرح احوال میر سید علی همدانی
منقبت الجواهر | |
---|---|
پدیدآوران | بدخشی، حیدر (نویسنده) آقاجانلو، اکرم (محقق) |
ناشر | طهوری |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
چاپ | اول |
شابک | 0ـ48ـ5911ـ600ـ978 |
موضوع | سرگذشتنامه همدانی، میرسیدعلی، ۷۱۴ - ۷۸۶ق,ایران -- همدان -- سرگذشتنامه مجتهدان و علما |
کد کنگره | BP ۵۵/۳/ه۹ب۴ |
منقبت الجواهر: در شرح احوال میر سید علی همدانی تألیف حیدر بدخشی، به اهتمام اکرم آقاجانلو؛ حیدر بدخشی شخصاً همدانی را نمیشناخت؛ اما در عوض مرید شیخی بود که با واسطۀ یک نسل روحانی از همدانی جدا میشود. او نهتنها از اولیاءنامۀ قدیمیتر «خلاصة المناقب» بهره گرفت، بلکه از انبوه روایات که برخی مکتوب و برخی شفاهی بود از زمان همدانی به بعد در میان سلسلههای کبرویه دست به دست گشته بود، نیز استفاده کرده است.
گزارش کتاب
سید علی بن سید شهابالدین حسن همدانی عارف قرن هشتم ملقب به امیر کبیر و علی ثانی، متخلص به علی معروف به شاه همدان و مشتهر به میر سیدعلی، از بزرگان اولیاء و کبار عرفا است که اولیای پس از او نسبت خرقۀ خود را به وی میرسانند؛ عمر ایشان 73 سال بود و در سال 713 ـ 714 هـق.وفات یافت. از ایشان کتاب و رسالههای بسیاری در موضوعات گوناگون تفسیری، روایی، اخلاق، فلسفه و حکمت، عرفان و ادبیات به جا مانده است. او بیشتر از موضوعات حقوق والدین و مناسبات بین زن و شوهر، مقام و مرتبۀ زن، برادری و دوستی، عدل و شاه عادل، شکر نعمت و مرتبۀ صبر و انواع صبر سخن گفته است.
ایشان سفرهای زیادی در طول زندگی پربرکتشان رفتند. در شرح حال وی در مقدمۀ کتاب «ذخیرة الملوک» آمده که سه بار به کشمیر رفتو در سال 744 در دورل حکمرانی شهابالدین همراه هفتصد تن از سادات که اقامتشان چهار ماه طول کشید و از آنجا به حجاز رفتند در سال 781 دورۀ قطبالدین برادر و جانشین شهابالدین دو سال و نیم در آنجا ماند.
بالابردن سطح فرهنگ عمومی از مقولاتی است که سیدعلی به آن توجه ویژهای داشت؛ کارهایی چون فرهنگ شهروندی حق زندگی و تملک اموال، حق حریم شخصی، اقتصاد شهروندی، فرهنگ کار و تلاش و کسب روزی حلال، تحول اقتصادی، توجه به صنایع دستی، تغییر در عرف و آداب و رسوم و ارزشهای سنتی و .... تأکید داشت.
وی با انتقال زبان فارسی به کشمیر تلاش کرد تا از طریق ایجاد مدارس، خانقاه و کتابخانهها فرهنگ اسلامی و هویت ایرانی را به مردم آن سرزمین انتقال دهد. آمده که خطابهها و مواعظ سید به زبان فارسی بوده و مریدانی که به زبان کشمیری تسلط داشتند، صحبتهای ایشان را برای مردم ترجمه میکردند. «اوراد فتحیه» که مسلمانان کشمیری به عنوان بخشی از آداب عبادی خود پس از فریضۀ صبح زمزمه میکردند هم به زبان فارسی بوده است. کتابهای «آداب سفره»، «طایفۀ مردم»، «معاش السالکین» که از تألیفات جناب سیدعلی است، به فارسی بوده است. در نتیجۀ تلاشهای وی و یارانش زبان فارسی و عربی برای تدریس علوم دینی و حوزوی، جای زبان سانسکریت را گرفت.
این کتاب با عنوان «منقبت الجواهر» یا «مستورات» دربارۀ شرح احوال میر سیدعلی همدانی است. از این کتاب سه نسخه باقی مانده است که نسخۀ اساس مصحح نسخۀ کتابخانۀ خانقاه احمدی بوده است.
از زندگی حیدر بدخشی نویسندۀ این اثر فقط این دانسته است که از مریدان جناب سید عبدالله برزشآبادی است که پیش از ورود به طریقت کبرویه عضو فرقۀ شطاریه بود. منابع این کتاب به اندازۀ کتاب «خلاصة المناقب» نورالدین جعفر بدخشی دارای اهمیت و ارزش والایی است. حیدر بدخشی شخصاً همدانی را نمیشناخت؛ اما در عوض مرید شیخی بود که با واسطۀ یک نسل روحانی از همدانی جدا میشود. او نهتنها از اولیاءنامۀ قدیمیتر «خلاصة المناقب» بهره گرفت، بلکه از انبوه روایات که برخی مکتوب و برخی شفاهی بود از زمان همدانی به بعد در میان سلسلههای کبرویه دست به دست گشته بود، نیز استفاده کرده است.
حیدر بدخشی در این کتاب از نثری ساده و بیتکلف استفاده کرده که موجب ملال و خستگی خواننده نمیشود. از اشعار، احادیث و آیات بهجا استفاده کرده، به فرعیات نپرداخته و هر جا حکایتی از «خلاصة المناقب» آورده، ذکر منبع و مأخذ را بر خود واجب دانسته است. وی در این کتاب بعد از آوردن مقدمهای کوتاه و معرفی اجمال خود به ذکر نسب شریف جناب سید علی همدانی پرداخته و سپس دربارۀ نحوۀ تشرف وی به مرتبۀ اهل سلوک به دست شیخ شرفالدین محمود مزدقانی سخن میگوید و اینکه چگونه در عالم خواب و مکاشفه به دیدار حضرت رسول نایل شده و ایشان وی را به مریدی جناب شیخ محمود مزدقانی راهنمایی میکند. سپس به نحوۀ پیوستن سید به شیخ محمد ازکانی و خرقهستاندنش از وی پرداخته شده و بعد از آن، از دیدار وی با دیگر مشایخ مانند شیخ علی دوستی، شیخ محسن ترکستانی و دیگران سخن گفته شده است. همچنین دربارۀ کراماتی که جناب سید علی داشتهاند، صحبت شده است؛ از نوع مراقبه یا سخن با ارواح گذشتگان یا در مورد صعود معنوی ایشان در عالم معنا و دیدارشان با پیامبر و گرفتن فاتحه و دعای خیر از آن بزرگان. در پایان نویسنده به حوادث روزهای پایانی عمر ایشان پرداخته و داستان وفات و نحوۀ دفن او در شهر کولاب و کرمات بعد از مرگش سخن گفته است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات