آبی، منصور بن حسین
نام | آبی، منصور بن حسین |
---|---|
نامهای دیگر | ابو اسعد آبی، منصور بن حسین
آبی، ابو اسعد منصور |
نام پدر | حسن |
متولد | نیمه اول قرن چهارم |
محل تولد | آوه ساوه |
رحلت | 421 ق |
اساتید | |
برخی آثار | نثر الدر في المحاضرات |
کد مؤلف | AUTHORCODE05128AUTHORCODE |
ابوسعد منصور بن حسن بن حسین آوى (آبى) (متوفی ۴۲۱ یا ۴۲۲ق و به گمان قویتر ۴۳۲ق)، معروف به وزیر ذوالمعالی و زین الکفاه، فقيه، محدّث، شاعر، تاريخنگار و دولتمرد شيعى، وزیر آل بویه در اوايل قرن پنجم هجرى است. تنها کتابی که از او باقی مانده، نُزْهة الأدب است که خودش آن را در ۷ جلد خلاصه کرده و نثر الدر في المحاضرات نامیده است.
ولادت
تاريخ دقيق ولادت او را نمىدانيم، امّا براساس برخى قراين بايستى حدود نيمه اول قرن چهارم هجرى قمرى، يعنى حدود سالهاى 345-350ق بوده باشد. ابوسعد در آوه ساوه زاده شده، اوايل عمر را در همانجا زيسته و مقدمات علوم را هم در آنجا فراگرفته است. پدر او حسن آوى و جدّش حسین آوى، ظاهرا شهرت چندانى نداشتهاند. امّا برادرش ابومنصور آوى، از دانشمندان عصر بوده و مدّتها عهدهدار وزارت ملوك طبرستان بوده است. چنين مىنمايد خاندانى كه ابوسعد و ابومنصور آبى در آن زاده شدهاند، از خانوادههاى كوچك و كم نام آوه نبوده است. خانوادهاى كه دو وزير را در خود بپروراند، بايستى از اعتبار و منزلتى در خور برخوردار باشد. ابوسعد در جوانى مسافرتها كرده است. در رى با صاحب بن عبّاد، وزير دانشمند آل بویه، ديدار كرده و با او دوستى داشته است. آوى همچنين به عراق سفر كرده است. او وزير ابوطالب مجدالدوله رستم بن فخرالدوله ديلمى (387-420 ق) سلطان رى بوده است و از سوى او «وزير كبير، ذى المعالى و زينالكفاة» لقب يافته است. تاريخ دقيق انتخاب وى به وزارت مشخص نيست، امّا تاريخ بركنارى او از وزارت به سال 420ق است. در این سال، محمود بن سبكتكين غزنوى بر رى حكومت يافته و ابوسعد را بركنار كرده است. وى یک وزير شيعه مذهب بوده است، امّا در دوران وزارت خود فعاليت مهم سياسى كه باعث شهرت وى شود، انجام نداده است. مورّخان و زيستنگاران معاصر آوى و ديگران، وجهه مهم و برجسته زندگى او را در وزارت او ندانستهاند، بلكه از وى به عنوان یک دانشمند و اديب ياد كردهاند. مورّخان بزرگى چون ابن اثير وقايع سياسى دوران حكومت آل بویه را نگاشتهاند، بدون اينكه حتى اسمى از او برده باشند، همین دلالت مىكند كه در این سالها فعالیتهای سياسى و اجتماعى مهم و برجستهاى كه ابوسعد منشأ آن باشد، انجام نگرفته و اگر هم انجام گرفته، كم و بىاهمیّت بوده است. سلطان غزنوى با خلع وى از وزارت، او را به سمت استيفاى بعضى از اموال حكومتى گماشت. وى مدتى هم در این مقام مشغول بوده و ظاهرا تا هنگام مرگ نيز بر این منصب باقى مانده است.
وفات
درباره تاريخ مرگ او میان مورّخان و محقّقان، اختلاف وجود دارد و محققانى چون خيرالدّين زركلى، عمررضا كحّاله و بروكلمان تاريخ مرگ او را 421ق نگاشتهاند. حاجى خليفه در کتاب كشف الظنون تاريخ مرگ آوى را 422ق گفته است. برخى از محققان هم سال مرگ او را 432ق دانستهاند. مثلاًشيخ آقا بزرگ طهرانى در «الذريعة» همین تاريخ را برای مرگ او ذكر كرده است. مدرک ى كه اينان بر آن استناد كردهاند، روايتى است كه یکى از شاگردان آوى، موسوم به عبدالرحمان مفيد نيشابورى در سال 432ق از ابوسعد نقل كرده است. این روايت را مرحوم محدّث نورى در فايده سوم از خاتمه مستدرك آورده است. از روايت محدث نورى چنين برمىآيد كه ابوسعد در سال 432ق زنده بوده امّا اينكه در چه تاريخى وفات يافته، دقيقا دانسته نيست. منابع دست یکم درباره استادان او چيزى ننوشتهاند. امّا آوى در نوشتههاى خود از افرادى نام برده است. مثلاًوى از جاحظ (160-255ق) فراوان نقل كرده و او را به لقب مشهورش، ابوعثمان ياد كرده است. آوى همچنين گفتههاى عباس بن عبدالمطلب را از احمد بن طيفور ابىطاهر مروزى (240-280 ق) در کتاب المنثور و المنظوم نقل كرده است. در نثر الدرّ آوى، عبارت «حدثنى الصّاحب» فراوان به چشم مىآيد كه مقصود همان صاحب بن عبّاد (326-385ق) است. ابوالعباس مبرّد و سيّد ابوجعفر علوى، صاحب کتاب «مواسم الادب»، نيز كسانى هستند كه آوى از آنها نقل كرده است. شيخ آقا بزرگ تهرانى نيز روايت ابوسعد آوى از شيخ صدوق را نقل كرده است.
آثار
تنها کتاب باقى مانده از او «نثر الدّرّ است كه در آغاز «نزهة الادب» نام داشته كه گویا بسيار مفصلتر از نثر الدر بوده و نثر الدر خلاصه آن کتاب است كه توسط خود آبى تهيه گرديده است. دو کتاب ديگر با عناوین «تاريخ رى» و «الانس و العُرس» نيز به وى منسوب است. از اولى فقط ياقوت در معجم الادباء صفحاتى را نقل كرده و دومى نيز معلوم نيست ازآن وى باشد. آوى شعر هم مىسروده؛ هرچند ديوان شعر جداگانهاى از وى در دست نيست و تنها چندين بيت از او در منابع مختلف پراكنده است كه بيشتر در لطيفهسرايى است. شعر وى بيشتر به هزل و مطايبت گرايش دارد.