مفاتيح الإعجاز في شرح گلشن راز
(تغییرمسیر از مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز)
مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز | |
---|---|
پدیدآوران | لاهیجی، محمد بن یحیی (نویسنده) محمودی بختیاری، علیقلی (مقدمهنويس) |
عنوانهای دیگر | گلشن راز. شرح مفاتیح الاعجاز. شرح |
ناشر | نشر علم |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1381 ش |
چاپ | 2 |
شابک | 964-5989-51-5 |
موضوع | شبستری، محمود بن عبدالکریم، 687 - 720ق. گلشن راز - نقد و تفسیر
شعر عرفانی - قرن 8ق. - تاریخ و نقد شعر فارسی - قرن 8ق. - تاریخ و نقد |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 5502 /گ708 ل2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مفاتيح الإعجاز في شرح گلشن راز نوشته محمد لاهيجى از صوفيان قرن نهم هجرى یکی از معروفترين و پرآوازهترين شروحى میباشد كه بر گلشن راز نوشته شده، اين شرح بنا به خواهش مريدان و دوستان وى به رشته تحرير درآمده است. شارح، در ذيل هر بيت، با زبان فارسى، به شرح آن پرداخته است.
نمونههايى از كار شارح:
- در تطبيق كتاب عالم با كتاب منزل: چون سالك بعد از فناء در تجلى ذاتى به بقاى سرمدى كه بقاء باللّه است، متحقق شد و سريان وجود حق در جميع ذرّات كاينات مشاهده نمود و حق را در هر شىء، متجلى به اسمى و صفتى خاص مىبيند، پس مجموع عالم نسبت با سالك صاحب تجلى كتابى شد، كلى كه مشتمل بر جميع احكام اسماء و صفات الهى است.
- فكر در آفاق: سالك بايد به نظر اعتبار در افلاك و انجم و اختلاف سير و اشكال ايشان و اثرها كه از ايشان به عالم سفلى مىرسد، نگاه كند تا كمال قدرت الهى و حكم تدبير او در انتظام عالم و حكمت كامله او و اتقان و احكام در عالم و فعل او مشاهده شود تا سبب ارتقاء بر مدارج كمال گردد، چون تقيد بر عالم سفلى موجب حرمان از مراتب كمال مىشود.
- تفكر در نفس: ذات احديت به اعتبار حب ظهور و اظهار، مقتضى تعيّن اول شد كه برزخ جامع است، ميان احكام وجوب و امكان و محيط طرفين است و آن تعيّن اول را قلم اعلى و روح اعظم و روح محمدى(ص) مىنامند و حقيقت انسانى عبارت از اين مرتبه است و ميان اين حقيقت و حضرت الوهيت هيچ واسطهاى نيست و هر چه در حضرت الوهيت است، همه در نسخه جامعه انسان مسطور و مرقوم است.
- حقيقت معنی «انا» و مراد از سفر در خود: چون هست مطلق كه وجود مطلق است، به واسطه نسبتى از نسب، متعيّن به تعيّن خاص، خواه تعيّن روحانى يا تعيّن جسمانى گردد و مشار به اشاره شود، از آن مطلق متعيّن، تعبير به لفظ«انا» مىكنند. اطلاع تمام بر اسرار و احاطه بر كمالات و نشئه انسانى جز به طريق سير در نفس و وصول به درياى توحيد حاصل نمىشود.
- مسافر الى اللّه و سالك: مسافر و سالك آن است كه از منازل شهوات طبيعى و مشتهيات نفسانى و لذات و مألوفات جسمانى عبور نمايد و از لباس صفات بشرى منخلع و از ظلمت تعيّن صافى گردد و سير كشفى، عبارت از رفتن سالك است از مقام تقيّد به جانب اطلاق و اين سير را سير رجوعى و عروجى مىخوانند و آن مقام فناى فى الله است.
- در بيان نبى و ولى و جهت اشتراك و امتياز ميان آن دو: ولى غير نبى، آن است كه استفاضه انوار ولايت و كمال از نبى نمايد، زيرا كه اگرچه مبدأ نبوّت نبى، ولايت است؛ يعنى ولايت خود، چون ولايت نبى افضل از نبوّت اوست، ولى مبدأ ولايت غير نبى، نبوت است و ميان نبى و ولى عموم و خصوص مطلق است؛ يعنى هر نبى البته مىبايد كه ولى باشد، ولى هر ولى لازم نيست كه نبى باشد.
- مرشد كامل: كسى است كه از غايت تمامى و كمال كه دارد، با وجود آنكه از مرتبه تعيّن و تقيّد كه مستلزم عبوديت و متابعت بود عبور نموده و به مرتبه فناى خودى و بقاء بالله و اتصاف به صفات الله وصول يافته و غنى مطلق و خواجه جهان گشته و با اينچنين خواجگى و استغناء كه دارد كار غلامى كه عبارت از متابعت و عبادت است، مىكند و از جاده عبوديت اصلا تجاوز نمىكند.
- شريعت و طريقت و حقيقت: شريعت كه احكام ظاهر است، نسبت با طريقت كه روش خاص ارباب حال و مكاشفات است، به مثابه پوست است و طريقت لبّ او. باز طريقت نسبت با حقيقت كه ظهور توحيد حقيقى است، به منزله پوست است و حقيقت مغز او.
- خاتم الاولياء: خاتم الاولياء، به جهت آنكه مظهر حقيقت ولايت است و ولايت مطلقه به جميع كمالات در صورت آن حضرت ظهور يافته، كل است؛ يعنى همه است و باقى اولياء، چون هر يكى مظهر بعضى از صفات كمال ولايتند، نسبت به خاتم الاوليا جزءاند، چون هر چه با همه است، تنها با اوست، پس آن حضرت كل باشد و باقى اولياء اجزاى او به شمار مىروند.
- مركز دايره وجود: هر چند به حسب تعيّن و صورت، امتياز ميان كمّل واقع است و آدم و نوح و موسى و عيسى غير محمّد(ص) است، ولى بر اعتبار حقيقت، همه مظاهر و مجالى نور محمدىاند و مركز دايره وجود از ازل تا ابد غير از خورشيد اعظم حقيقت محمّدى نيست.